چكيده2مقدمه4جايگاه تركيببندي و رنگ در نگارگري 6تركيببندي و رنگ و تطابق آنها با يكديگر 12نتيجهگيري 23منابع و مأخذ25 چكيده:در همة هنرها و از جمله در نگارگري، پرداختن به تركيببندي در جهت حفظ تناسبات و همچنين وحدت اثر هميشه مورد توجه بوده است. در اين راستا و براي ايجاد تركيببندي خوب و تكامل يافته، همواره توجه به تناسبات در رابطه با تمامي عناصر بصري كار از اولويت برخوردار بوده است؛ و از جملة اين عناصر بصري كه از جايگاه خاصي در نگارگري ايران برخوردار است، عنصري است به نام «رنگ»؛ زيرا علت اصلي زيبايي خيرهكننده و جادويي و شكوه و جلال نگارگري ايراني، رنگهاي خالص و ناب آن ميباشد. رنگ در نگارگري خود نور است و تاريكي در آن وجود ندارد. چون بر اساس اعتقاد هنرمند مسلمان كه خداوند رحمت خود را به صورت يكسان بر همه چيز گسترده است و نور نشاني از رحمت اوست، نگارگر در آثارش به اين اعتقاد اشاره دارد. علاوه بر اين موضوع نيز در انتخاب نوع تركيببندي و مايه رنگ حاكم، دخالت داشته و از اين روست كه هنرمند، تركيبهاي ايستا را براي صحنههاي آرام و عاشقانه، تركيبهاي پويا را براي موضوعهايي با مضامين نبرد و جنگ و نزاع، تركيبهاي تك مركزي و انفجاري را براي مضامين مذهبي بكار مي برد.در مطابقت رنگ و تركيب بنديهاي مشخص بايد گفت كه رنگهاي سرد و آرام با ترتيبهاي ايستا و ساكن، رنگهاي گرم و پرتحرك با تركيبهاي پويا، و رنگهاي گرم و پرتلاطم، به همراه تضاد شديد رنگي و تيره روشن با تركيبهاي انفجاري و تك مركزي مطابقت دارد؛ ولي هنرمند نگارگر در جهت به تعادل رساندن همه اجزاء اثر و تحت كنترل درآوردن انرژيهاي ساطع از آنها، در جهت حفظ وحدت و يكپارچگي كلي اثر، در اغلب موارد اين رنگها را جابجا استفاده ميكند و اين از تدابير زيركانة نگارگر ايراني ميباشد. مقدمه:در نقاشي و نگارگري عواملي اساسي، كه باعث ميشوند آثار، خصوصيتهاي ويژه و منحصر به فردي براي خود داشته باشند و هر كدام مفاهيم و معاني خاص خود را به نمايش بگذارند، تركيب بنديها و مايه رنگهايي است كه هر كدام از اين آثار تصويري بر پاية آنها تنظيم ميشوند و اين تركيبها و نوع مايه رنگها بر اساس اصولي چند، از جمله موضوع اثر، ايجاد و انتخاب ميگردند تا در ارائه مفهوم آن در حد كمال، موفق باشند.اين پژوهش و تحقيق سعي بر آن دارد تا روابط تنگاتنگ ميان موضوع و نوع تركيببندي و فامهاي رنگي مطابق با آنها را در آثار نگارگري ايراني- اسلامي مورد مطالعه قرار دهد. در همين راستا، ابتدا سعي شده جايگاه هر كدام از آنها در خلق اين نگارهها بررسي شده و مشخص شود. سپس در ادامة آن، به ديدگاه هنرمند نگارگر ايراني دربارة رنگ، نور، شكل فضا و تركيببندي توجه شده است تا به اطلاعات پيش زمينهاي بيشتري در اين باره دسترسي باشد.در مراحل بعدي پژوهش حاضر، اختصاصاً به موضوع اصلي تحقيق توجه شده است. در اين وهله با انتخاب تعدادي آثار نگارگري شاخص و مطالعه بر روي آنها، كه از آثار نگارگريهاي ابتدايي شروع ميشود و در نهايت به يكي از شاهكارهاي نگارگر معروف عهد صفويه، «سلطان محمد»، با عنوان «معراج حضرت رسول اكرم (ص)» ختم ميشود، خصوصيات رواني و بصري موضوعها و تركيب بنديها، مورد مطالعه و تحليل قرار ميگيرد و در نهايت به چگونگي مطابقت اين ويژگيهاي خاص با رنگها ويژه، با توجه بر خصوصيات ظاهري و باطني رنگها، كه معرف حالات رواني و روحيات خاصي ميباشند، پرداخته ميشود. و در نهايت به نتيجهاي دست يافت كه محكم و قابل قبول باشد. جايگاه تركيببندي و رنگ در نگارگري:در تمام هنرها، براي دست يافتن به تركيببندي متناسب و عالي، سعي به حفظ تناسبات است كه در مجموع القاي وحدت كند. «هر اثري كه در اين عالم به وجود آيد (خواه هنري و خواه غير از آن) اگر از اندازههاي اساسي به كار گرفته شده در طبيعت بيرون باشد غيرعادي و ناخوشايند و ناپذيرا ميگردد و نميتواند راهي به سوي كمال مطلوب داشته باشد» دست يافتن به اين تناسبات ميسر نميباشد مگر با دقت و توجه در اندازهها و آشنايي با بعضي اصول رياضي، كه به نوعي از آن دكتر الهي قمشهاي اينگونه اشاره ميكند:«يك نوع تناسبات رياضي داريم كه ميگويند برابري در كميت است و اين غير از تشابه كه معني برابري در كيفيت را ميدهد و نيز با تساوي به معني برابري در مقدار و تجانس به مفهوم برابري در جنس فرق مي كند. در نقاشي اگر تناسبات نباشد اثري زشت خلق ميگردد».اين تناسبات بايد در جاي جاي اثرهنري- ( در خطوط، سطوح، رنگها، شكلها و . . . ) و در نهايت در كليت تركيببندي اثر هنري حضور غالب و مؤثر داشته باشد و فقط از اين دريچه است كه كار هنري ميتواند به آن ايده آلي كه مد نظر هنرمند ميباشد نزديك شود. نگارگري ايراني نيز مانند ساير هنرها، ناگزير از توجه به اين اصل- (توجه به تركيببندي و تأثيرات آن)- ميباشد و هنرمند و نگارگر ايراني در اين زمينه مهارت قابل ستايشي را از خود، در آثار خلق شدهاش، براي ما به يادگار گذاشته است؛ قدرت و مهارتي كه در عصر حاضر، هنرمندان و منتقدان ديگر ممالك را در حيرت فرو برده و آنها را به ناچار به تمجيد و تحسين از اين مهارتها وادار كرده است.در همين راستا و در جهت دست يافتن به تركيببندي قابل قبول است كه توجه به عناصر بصري، به عنوان اجزاي به وجود آورندة كمپوزيسيون، خود را نمايان ميكند، كه از جملة اين عناصر،- (بخصوص در هنر نگارگري ايران)- رنگ و تركيبهاي متنوع رنگي است كه حامل نقش اساسي و تعيين كننده در رسيدن به هدف مذكور ميباشد؛ زيرا «سرچشمة زيبايي سحرآميز و خيره كننده و شكوه نگارگري ايراني، رنگهاي ناب آن است. درخشش رنگهاي مرئي و آزادي مطلق، ظرفت و حساسيت دقيق، چندين گونگي، بيكرانگي ريزهكاريها و هماهنگيهاي ظريف، وجه امتياز نگارگريهاي زيبايي ايراني از شاهكارهاي نقاشي چنين و غربي است.در نقاشي كلاسيك غرب، تكامل ماده و جهان پديده ها از راه دستيابي به شكل تحقيق پيدا ميكند؛ اما در چين اين امر به كمك رابطة پري نسبت به خلاء و در نگارگري ايراني از طريق دگرديسي كيميايي ماده به رنگهاي نور صورت مي پذيرد. گرد طلا، نقره، لاجورد، زمرد، و سنگهاي گرانبهاي ديگر، جسمانيت را به گونه اي تلطيف ميكند تا ديگر فقط انعكاس نور نباشد.در نگارگري ايراني اشياء حالتي پيدا ميكند عاري از رسوب و بخش تاريك جسم خود و نيز خالي از وزن و حجم و سايه و چنان به نظر مي آيند كه گويي بازتابي هستند در آينهاي سحرآميز كه عكس شبيه چيزهاي روبروي خود را منعكس نميكند بلكه آن چيزها را با نوري ديگر روشن مي كند و در محلي ديگر ميتاباند تا آنها را به صورت تصويري از ديگر جا درآورد. ويژگي اين گونه آثار تجلي شكوه و جلال است و تأثير و رنگماية كلي آن عالي است» در آثار نگارگري اين حجم بافت و توده نيست كه به وسيلة رنگ و امكانات آن نمايانده ميشود بلكه حتي تيرهترين قسمتهاي اثر نيز حقيقتي از نور را به نمايش ميگذارند در اين باره دكتر آيتاللهي در دومين كنفرانس نگارگري ايراني- اسلامي در خلال يك سخنراني اين چنين ميگويد:«نگارگر مسلمان به خصوص ايراني ديد را از بالا دارد. ميگويد من روبرو را كاري ندارم، پايين و بالا را كاري ندارم، رحمت خدا به همه جهان يكدست ميتابد، چرا؟ نص قرآن است: (رحمتي وسعت كل شيئي) رحمت من بر همه چيز گسترده است و اين استثناء ندارد. نور يكي از جلوههاي رحمت خداست و همه جا و بر همة عناصر، يكدست ميتابد . . . . نهايتاً هنرمند همه چيز را از بالا ميبيند در يك نور، كه اين نور به پردة نقاشي اضافه نشده است. اين نور در درون رنگها هست؛ يعني رنگ نور را به خودش دارد. رنگ در نگارگري هرگز تاريكي ندارد و وقتي ميخواهد قويتر شود، نيرومندتر ميشود».
چكيده2مقدمه4جايگاه تركيببندي و رنگ در نگارگري 6تركيببندي و رنگ و تطابق آنها با يكديگر 12نتيجهگيري 23منابع و مأخذ25 چكيده:در همة هنرها و از جمله در نگارگري، پرداختن به تركيببندي در جهت حفظ تناسبات و همچنين وحدت اثر هميشه مورد توجه بوده است. در اين راستا و براي ايجاد تركيببندي خوب و تكامل يافته، همواره توجه به تناسبات در رابطه با تمامي عناصر بصري كار از اولويت برخوردار بوده است؛ و از جملة اين عناصر بصري كه از جايگاه خاصي در نگارگري ايران برخوردار است، عنصري است به نام «رنگ»؛ زيرا علت اصلي زيبايي خيرهكننده و جادويي و شكوه و جلال نگارگري ايراني، رنگهاي خالص و ناب آن ميباشد. رنگ در نگارگري خود نور است و تاريكي در آن وجود ندارد. چون بر اساس اعتقاد هنرمند مسلمان كه خداوند رحمت خود را به صورت يكسان بر همه چيز گسترده است و نور نشاني از رحمت اوست، نگارگر در آثارش به اين اعتقاد اشاره دارد. علاوه بر اين موضوع نيز در انتخاب نوع تركيببندي و مايه رنگ حاكم، دخالت داشته و از اين روست كه هنرمند، تركيبهاي ايستا را براي صحنههاي آرام و عاشقانه، تركيبهاي پويا را براي موضوعهايي با مضامين نبرد و جنگ و نزاع، تركيبهاي تك مركزي و انفجاري را براي مضامين مذهبي بكار مي برد.در مطابقت رنگ و تركيب بنديهاي مشخص بايد گفت كه رنگهاي سرد و آرام با ترتيبهاي ايستا و ساكن، رنگهاي گرم و پرتحرك با تركيبهاي پويا، و رنگهاي گرم و پرتلاطم، به همراه تضاد شديد رنگي و تيره روشن با تركيبهاي انفجاري و تك مركزي مطابقت دارد؛ ولي هنرمند نگارگر در جهت به تعادل رساندن همه اجزاء اثر و تحت كنترل درآوردن انرژيهاي ساطع از آنها، در جهت حفظ وحدت و يكپارچگي كلي اثر، در اغلب موارد اين رنگها را جابجا استفاده ميكند و اين از تدابير زيركانة نگارگر ايراني ميباشد. مقدمه:در نقاشي و نگارگري عواملي اساسي، كه باعث ميشوند آثار، خصوصيتهاي ويژه و منحصر به فردي براي خود داشته باشند و هر كدام مفاهيم و معاني خاص خود را به نمايش بگذارند، تركيب بنديها و مايه رنگهايي است كه هر كدام از اين آثار تصويري بر پاية آنها تنظيم ميشوند و اين تركيبها و نوع مايه رنگها بر اساس اصولي چند، از جمله موضوع اثر، ايجاد و انتخاب ميگردند تا در ارائه مفهوم آن در حد كمال، موفق باشند.اين پژوهش و تحقيق سعي بر آن دارد تا روابط تنگاتنگ ميان موضوع و نوع تركيببندي و فامهاي رنگي مطابق با آنها را در آثار نگارگري ايراني- اسلامي مورد مطالعه قرار دهد. در همين راستا، ابتدا سعي شده جايگاه هر كدام از آنها در خلق اين نگارهها بررسي شده و مشخص شود. سپس در ادامة آن، به ديدگاه هنرمند نگارگر ايراني دربارة رنگ، نور، شكل فضا و تركيببندي توجه شده است تا به اطلاعات پيش زمينهاي بيشتري در اين باره دسترسي باشد.در مراحل بعدي پژوهش حاضر، اختصاصاً به موضوع اصلي تحقيق توجه شده است. در اين وهله با انتخاب تعدادي آثار نگارگري شاخص و مطالعه بر روي آنها، كه از آثار نگارگريهاي ابتدايي شروع ميشود و در نهايت به يكي از شاهكارهاي نگارگر معروف عهد صفويه، «سلطان محمد»، با عنوان «معراج حضرت رسول اكرم (ص)» ختم ميشود، خصوصيات رواني و بصري موضوعها و تركيب بنديها، مورد مطالعه و تحليل قرار ميگيرد و در نهايت به چگونگي مطابقت اين ويژگيهاي خاص با رنگها ويژه، با توجه بر خصوصيات ظاهري و باطني رنگها، كه معرف حالات رواني و روحيات خاصي ميباشند، پرداخته ميشود. و در نهايت به نتيجهاي دست يافت كه محكم و قابل قبول باشد. جايگاه تركيببندي و رنگ در نگارگري:در تمام هنرها، براي دست يافتن به تركيببندي متناسب و عالي، سعي به حفظ تناسبات است كه در مجموع القاي وحدت كند. «هر اثري كه در اين عالم به وجود آيد (خواه هنري و خواه غير از آن) اگر از اندازههاي اساسي به كار گرفته شده در طبيعت بيرون باشد غيرعادي و ناخوشايند و ناپذيرا ميگردد و نميتواند راهي به سوي كمال مطلوب داشته باشد» دست يافتن به اين تناسبات ميسر نميباشد مگر با دقت و توجه در اندازهها و آشنايي با بعضي اصول رياضي، كه به نوعي از آن دكتر الهي قمشهاي اينگونه اشاره ميكند:«يك نوع تناسبات رياضي داريم كه ميگويند برابري در كميت است و اين غير از تشابه كه معني برابري در كيفيت را ميدهد و نيز با تساوي به معني برابري در مقدار و تجانس به مفهوم برابري در جنس فرق مي كند. در نقاشي اگر تناسبات نباشد اثري زشت خلق ميگردد».اين تناسبات بايد در جاي جاي اثرهنري- ( در خطوط، سطوح، رنگها، شكلها و . . . ) و در نهايت در كليت تركيببندي اثر هنري حضور غالب و مؤثر داشته باشد و فقط از اين دريچه است كه كار هنري ميتواند به آن ايده آلي كه مد نظر هنرمند ميباشد نزديك شود. نگارگري ايراني نيز مانند ساير هنرها، ناگزير از توجه به اين اصل- (توجه به تركيببندي و تأثيرات آن)- ميباشد و هنرمند و نگارگر ايراني در اين زمينه مهارت قابل ستايشي را از خود، در آثار خلق شدهاش، براي ما به يادگار گذاشته است؛ قدرت و مهارتي كه در عصر حاضر، هنرمندان و منتقدان ديگر ممالك را در حيرت فرو برده و آنها را به ناچار به تمجيد و تحسين از اين مهارتها وادار كرده است.در همين راستا و در جهت دست يافتن به تركيببندي قابل قبول است كه توجه به عناصر بصري، به عنوان اجزاي به وجود آورندة كمپوزيسيون، خود را نمايان ميكند، كه از جملة اين عناصر،- (بخصوص در هنر نگارگري ايران)- رنگ و تركيبهاي متنوع رنگي است كه حامل نقش اساسي و تعيين كننده در رسيدن به هدف مذكور ميباشد؛ زيرا «سرچشمة زيبايي سحرآميز و خيره كننده و شكوه نگارگري ايراني، رنگهاي ناب آن است. درخشش رنگهاي مرئي و آزادي مطلق، ظرفت و حساسيت دقيق، چندين گونگي، بيكرانگي ريزهكاريها و هماهنگيهاي ظريف، وجه امتياز نگارگريهاي زيبايي ايراني از شاهكارهاي نقاشي چنين و غربي است.در نقاشي كلاسيك غرب، تكامل ماده و جهان پديده ها از راه دستيابي به شكل تحقيق پيدا ميكند؛ اما در چين اين امر به كمك رابطة پري نسبت به خلاء و در نگارگري ايراني از طريق دگرديسي كيميايي ماده به رنگهاي نور صورت مي پذيرد. گرد طلا، نقره، لاجورد، زمرد، و سنگهاي گرانبهاي ديگر، جسمانيت را به گونه اي تلطيف ميكند تا ديگر فقط انعكاس نور نباشد.در نگارگري ايراني اشياء حالتي پيدا ميكند عاري از رسوب و بخش تاريك جسم خود و نيز خالي از وزن و حجم و سايه و چنان به نظر مي آيند كه گويي بازتابي هستند در آينهاي سحرآميز كه عكس شبيه چيزهاي روبروي خود را منعكس نميكند بلكه آن چيزها را با نوري ديگر روشن مي كند و در محلي ديگر ميتاباند تا آنها را به صورت تصويري از ديگر جا درآورد. ويژگي اين گونه آثار تجلي شكوه و جلال است و تأثير و رنگماية كلي آن عالي است» در آثار نگارگري اين حجم بافت و توده نيست كه به وسيلة رنگ و امكانات آن نمايانده ميشود بلكه حتي تيرهترين قسمتهاي اثر نيز حقيقتي از نور را به نمايش ميگذارند در اين باره دكتر آيتاللهي در دومين كنفرانس نگارگري ايراني- اسلامي در خلال يك سخنراني اين چنين ميگويد:«نگارگر مسلمان به خصوص ايراني ديد را از بالا دارد. ميگويد من روبرو را كاري ندارم، پايين و بالا را كاري ندارم، رحمت خدا به همه جهان يكدست ميتابد، چرا؟ نص قرآن است: (رحمتي وسعت كل شيئي) رحمت من بر همه چيز گسترده است و اين استثناء ندارد. نور يكي از جلوههاي رحمت خداست و همه جا و بر همة عناصر، يكدست ميتابد . . . . نهايتاً هنرمند همه چيز را از بالا ميبيند در يك نور، كه اين نور به پردة نقاشي اضافه نشده است. اين نور در درون رنگها هست؛ يعني رنگ نور را به خودش دارد. رنگ در نگارگري هرگز تاريكي ندارد و وقتي ميخواهد قويتر شود، نيرومندتر ميشود».