يك سه تار نو و بي روپوش در دست داشت و يخه باز و بي هوا راه مي امد . از پله هاي مسجدشاه به عجله پايين امد و از ميان بساط خرده ريز فروش هاطس و از لاي مردمي كه در ميانبساط گسترده ي ا نان ، دنبال چيزهايي كه خودشا ن هم نمي دانستند ، مي گشتند ، داشت بهزحمت رد مي شد.
سه تار-جلال آل احمد
يك سه تار نو و بي روپوش در دست داشت و يخه باز و بي هوا راه مي امد . از پله هاي مسجدشاه به عجله پايين امد و از ميان بساط خرده ريز فروش هاطس و از لاي مردمي كه در ميانبساط گسترده ي ا نان ، دنبال چيزهايي كه خودشا ن هم نمي دانستند ، مي گشتند ، داشت بهزحمت رد مي شد.