فقر و رابطۀ آن با عقب ماندگیانسان براي رشد و پرورش استعدادهایش علاوه بر امکانات مادي ، فکر آسوده ووقت آزاد می خواهد. وقتی جامعه اي به لحاظ مادي ضعیف بود و امکانات اندك آننیز به بهاي فقر اکثریتی از مردم جامعه در اختیار اقلیتی قرار گرفت، مردم نه تنهانگران آیندة خویش می گردند، بلکه وقت و نیرو و فکرشان صرف تهیۀ اولین وابتدایی ترین مایحتاج زندگی خواهد شد. در این صورت دیگر نه وقت آزاد برایشانمی ماند و نه خیال آسوده اي که به خود و جهان اطراف خود بپردازند، تفکر کنند واستعدادهاي خویش را کشف و آن ها را بارور سازند. بنابراین فقر مادي یک جامعهمنجر به عقب ماندگی علمی و فکري آن جامعه می شود.سعدي در هفت صد سال پیش از این به این مسأله چنین اشاره کرده است :شب پراکنده خسبد آن که پدید نبود وجه بامدادانشمور گرد آورد به تابستان تا فراغت بود زمستانشمنظور از بامدادان نه تنها فردا که فرداها و بعبارتی تمامی عمر است و زمستاناشاره به زمان پیري ما انسان ها دارد.تمایل به داشتن فرزندان زیاد که در کشورهاي فقیر، سنتی و ناامن ، شاهد آنهستیم، در واقع یکی از راههاي بوجود آوردن امنیت در زمان پیري است و برايهمین است که در این جوامع فرزند به عصاي دست تعبیر شده است . حاصل ایننوع مبارزه با ناامنی، منجر به تولد میلیون ها انسان می شود که تا بخواهند به عصايدست والدینشان تبدیل شوند غذا، دارو، بهداشت ، مسکن ، آموزش ، تربیت و نهایتاًکار می خواهند و چون این امکانات براي آن ها فراهم نیست فقر و به دنبال آن فساددر جامعه بیش تر می شود. و در بیشتر اوقات فرزندانی که به امید عصاي دستزمان پیري والدین و برداشتن باري از روي دوش ناتوان آنان به وجود آمده اند، خودباري بر دوش آنان می شوند.
فقر و رابطۀ آن با عقب ماندگیانسان براي رشد و پرورش استعدادهایش علاوه بر امکانات مادي ، فکر آسوده ووقت آزاد می خواهد. وقتی جامعه اي به لحاظ مادي ضعیف بود و امکانات اندك آننیز به بهاي فقر اکثریتی از مردم جامعه در اختیار اقلیتی قرار گرفت، مردم نه تنهانگران آیندة خویش می گردند، بلکه وقت و نیرو و فکرشان صرف تهیۀ اولین وابتدایی ترین مایحتاج زندگی خواهد شد. در این صورت دیگر نه وقت آزاد برایشانمی ماند و نه خیال آسوده اي که به خود و جهان اطراف خود بپردازند، تفکر کنند واستعدادهاي خویش را کشف و آن ها را بارور سازند. بنابراین فقر مادي یک جامعهمنجر به عقب ماندگی علمی و فکري آن جامعه می شود.سعدي در هفت صد سال پیش از این به این مسأله چنین اشاره کرده است :شب پراکنده خسبد آن که پدید نبود وجه بامدادانشمور گرد آورد به تابستان تا فراغت بود زمستانشمنظور از بامدادان نه تنها فردا که فرداها و بعبارتی تمامی عمر است و زمستاناشاره به زمان پیري ما انسان ها دارد.تمایل به داشتن فرزندان زیاد که در کشورهاي فقیر، سنتی و ناامن ، شاهد آنهستیم، در واقع یکی از راههاي بوجود آوردن امنیت در زمان پیري است و برايهمین است که در این جوامع فرزند به عصاي دست تعبیر شده است . حاصل ایننوع مبارزه با ناامنی، منجر به تولد میلیون ها انسان می شود که تا بخواهند به عصايدست والدینشان تبدیل شوند غذا، دارو، بهداشت ، مسکن ، آموزش ، تربیت و نهایتاًکار می خواهند و چون این امکانات براي آن ها فراهم نیست فقر و به دنبال آن فساددر جامعه بیش تر می شود. و در بیشتر اوقات فرزندانی که به امید عصاي دستزمان پیري والدین و برداشتن باري از روي دوش ناتوان آنان به وجود آمده اند، خودباري بر دوش آنان می شوند.