عنوان تحقیق: رابطه بين هوش فرهنگي و اثربخشي گروهيقالب بندی: wordتعداد صفحات: 13قسمتی از متن: با پيشرفت تكنولوژي و پيچيده شدن فعاليتهاي سازماني،به جرات مي توان ادعا كرد كه دوران كار فردي به سر آمده و امروزه مديريت قبل ازآنكه مديريت بر افراد باشد، مديريت بر گروههاي كاري است. قدرت ايجاد گروههاي كارآمد و هماهنگ ساختن آنان با ايفاي موثر نقش هماهنگ كنندگي،رهبريت گروه و عضو گروه ضروري است. (1) از اینرو سازمانها همان گونه که به بازسازي خود مي پردازند تا بتوانند موثرتر و با راندمان بهتر به رقابت بپردازند، به سوي گروهی کارکردن نيز روي آورده اند تا از ذوق و قريحه کارکنان به نحوي بهتر بهره ببرند. مديران دريافته اند که گروهها نسبت به ساختارهای سنتي کاري داراي قدرت انعطاف بيشتر بوده و در برابر محيط در حال تغيير بهتر پاسخگو هستند. لذا گروهها مي توانند به عنوان منبعي براي رضايت شغلي به کار گرفته شوند. همچنين آنها براي مديران ابزار موثري هستند تا بتوانند مشارکت کارکنان را بهبود بخشيده، اخلاق آنها را متعالي و تنوع نيروي کار را گسترش دهند. (2) اما یکی از موضوعاتی که سازمانها و مدیران برای تشکیل تیم باید بدانند،آنست که اعضاي يك گروه يا تيم كاري معمولا از فرهنگهاي مختلف مي باشند و ازاينرو اين مساله به چالشي بسيار مهم براي مديران تبديل شده است كه چگونه بتوانند افراد مختلف با پيشينه هاي فرهنگي مختلف را در كنار هم قرار دهند. از اينرو بسياري از كارشناسان معتقدند كه براي اين امر بايد توانايي مهمي را دارا بود وآن هوش فرهنگي است كه در اين مقاله مورد توجه قرار گرفته است. در اين مقاله ابتدا به بررسي اثربخش گروهي و سپس تعريف هوش فرهنگي و ابعاد آن پرداخته مي شود .
رابطه بين هوش فرهنگي و اثربخشي گروهي
عنوان تحقیق: رابطه بين هوش فرهنگي و اثربخشي گروهيقالب بندی: wordتعداد صفحات: 13قسمتی از متن: با پيشرفت تكنولوژي و پيچيده شدن فعاليتهاي سازماني،به جرات مي توان ادعا كرد كه دوران كار فردي به سر آمده و امروزه مديريت قبل ازآنكه مديريت بر افراد باشد، مديريت بر گروههاي كاري است. قدرت ايجاد گروههاي كارآمد و هماهنگ ساختن آنان با ايفاي موثر نقش هماهنگ كنندگي،رهبريت گروه و عضو گروه ضروري است. (1) از اینرو سازمانها همان گونه که به بازسازي خود مي پردازند تا بتوانند موثرتر و با راندمان بهتر به رقابت بپردازند، به سوي گروهی کارکردن نيز روي آورده اند تا از ذوق و قريحه کارکنان به نحوي بهتر بهره ببرند. مديران دريافته اند که گروهها نسبت به ساختارهای سنتي کاري داراي قدرت انعطاف بيشتر بوده و در برابر محيط در حال تغيير بهتر پاسخگو هستند. لذا گروهها مي توانند به عنوان منبعي براي رضايت شغلي به کار گرفته شوند. همچنين آنها براي مديران ابزار موثري هستند تا بتوانند مشارکت کارکنان را بهبود بخشيده، اخلاق آنها را متعالي و تنوع نيروي کار را گسترش دهند. (2) اما یکی از موضوعاتی که سازمانها و مدیران برای تشکیل تیم باید بدانند،آنست که اعضاي يك گروه يا تيم كاري معمولا از فرهنگهاي مختلف مي باشند و ازاينرو اين مساله به چالشي بسيار مهم براي مديران تبديل شده است كه چگونه بتوانند افراد مختلف با پيشينه هاي فرهنگي مختلف را در كنار هم قرار دهند. از اينرو بسياري از كارشناسان معتقدند كه براي اين امر بايد توانايي مهمي را دارا بود وآن هوش فرهنگي است كه در اين مقاله مورد توجه قرار گرفته است. در اين مقاله ابتدا به بررسي اثربخش گروهي و سپس تعريف هوش فرهنگي و ابعاد آن پرداخته مي شود .