بخش اول: تربيتتربيت و قلمرو آنتربيت بطور خلاصه عبارت است از پرورش و رشد دادن استعدادهايي كه آفريدگار جهان در وجود انسان جهت سعادت و كمال او بوديعت گذاشته است.با اين تعريف اجمالي موضوعات زير در امر تربيت مورد دقت و توجه قرار ميگيرد:1-تربيتكننده با داشتن هدف معين و علاقمندي كافي و آگاهي كامل به اهميت و ارزش تربيت اين مسئوليت مقدس را ميپذيرد.2- او از تجربهها و اطلاعات لازم بهرهمند ميباشد و از اصول و مباني تربيت عالم و آگاه و خودش نيز از فضايل اخلاقي و مزاياي تربيتي برخوردار است.3- تربيتكننده نسبت به موقعيت فرد يا افراد مورد تربيت و استعدادهاي جسمي و روحي آنها آشنايي كامل دارد و ميداند كه چگونه انسانهايي را براي چه جامعهاي بايد بسازد.4- مربي به وضع و شرايط محيطي كه در آن زندگي ميكند و نيازهاي اساسي آينده جامعه خود كاملاً آگاه است و فعاليت خود را متناسب با آن نيازها بكار مياندازد.5- كار و فعاليت مربي مبتني بر طرح و برنامه حساب شده و متوجه به هدفهاي صحيح و مطلوب جامعه و متكي بر روش متناسب با اين هدفها انجام ميگيرد.6- مسئول تربيت براي پيشبرد اهداف مقدس خويش ناگزير است وسايل كار براي خود و افراد مورد تربيت متناسب با شرايط و امكانات زمان داشته باشد زيرا ميداند كه هيچ كاري بدون وسيله متناسب به انجام نميرسد.7- در جامعهاي كه اكثريت قريب به اتفاق آن مسلمانند مربي آگاه ميكوشد تا براي پايداري و استواري يك جامعه مترقي و مستقل اسلامي افرادي مؤمن و صاحب رشد و متخلق به اخلاق اسلامي و خدمتگزار به جامعه خود تربيت كند.تمايلات انساني و غرائز طبيعي بمنزلة پايههاي اساسي است كه تربيت بر روي آنها بنا ميشود. يا بعبارت ديگر، تربيت عبارت از تعديل خواهشهاي طبيعي و تنظيم كيفيت بهرهبرداري از نيروهاي غريزي است.«خوي و منش عبارت است از غرائزي كه شغل و تجربه آن را بگونهاي مختلف رنگ كرده و مانند كاشيكار ماهري پهلوي هم چيده است.»[1]موقعيكه آداب و رسوم تربيت بر اثر تكرار و ممارست، رنگ عادت بخود ميگيرد و بصورت خلق و خوي ثابت در ميآيد، آدمي بر طبق آن از سرمايههاي طبيعي خود استفاده ميكند و به آساني، غرائز در مجاري عادات بجريان ميافتند.[2]«عادات به محض آنكه تشكيل يافتند با بهرهبرداري از ذخيرة فعاليتهاي ذاتي آدمي، به وجود خود ادامه ميدهند و لاينقطع اين فعاليتها را به ميل خودشان تحريك ميكنند، تقويت مينمايند، تفكيك ميسازند، متمركز ميكنند و از غرائز خام و نامنظم، دنيائي مطابق ميل خود بوجود ميآورند به طوري كه ميتوان گفت آن موجود نه مخلوق عقل است و نه زائيده غريزه، بلكه مصنوع عادات ميباشد.»[3]پيامبر اسلام (ص) سنين ميان تولد تا 21 سالگي را كه با اهميتترين مرحله تربيتي است به سه مرحله تقسيم نموده است، و در قالب يك حديث ميفرمايند: «فرزند، در هفت سال اول سيد و آقا است، و در هفت سال دوم بنده، مطيع و فرمانبردار است، و در هفت سال سوم وزير، طرف شور و مسئول است.»[4]مراحل تربيت را از نظر اسلام ميتوان در دو مرحلة پيش از تولد و بعد از تولد بررسي نمود
بخش اول: تربيتتربيت و قلمرو آنتربيت بطور خلاصه عبارت است از پرورش و رشد دادن استعدادهايي كه آفريدگار جهان در وجود انسان جهت سعادت و كمال او بوديعت گذاشته است.با اين تعريف اجمالي موضوعات زير در امر تربيت مورد دقت و توجه قرار ميگيرد:1-تربيتكننده با داشتن هدف معين و علاقمندي كافي و آگاهي كامل به اهميت و ارزش تربيت اين مسئوليت مقدس را ميپذيرد.2- او از تجربهها و اطلاعات لازم بهرهمند ميباشد و از اصول و مباني تربيت عالم و آگاه و خودش نيز از فضايل اخلاقي و مزاياي تربيتي برخوردار است.3- تربيتكننده نسبت به موقعيت فرد يا افراد مورد تربيت و استعدادهاي جسمي و روحي آنها آشنايي كامل دارد و ميداند كه چگونه انسانهايي را براي چه جامعهاي بايد بسازد.4- مربي به وضع و شرايط محيطي كه در آن زندگي ميكند و نيازهاي اساسي آينده جامعه خود كاملاً آگاه است و فعاليت خود را متناسب با آن نيازها بكار مياندازد.5- كار و فعاليت مربي مبتني بر طرح و برنامه حساب شده و متوجه به هدفهاي صحيح و مطلوب جامعه و متكي بر روش متناسب با اين هدفها انجام ميگيرد.6- مسئول تربيت براي پيشبرد اهداف مقدس خويش ناگزير است وسايل كار براي خود و افراد مورد تربيت متناسب با شرايط و امكانات زمان داشته باشد زيرا ميداند كه هيچ كاري بدون وسيله متناسب به انجام نميرسد.7- در جامعهاي كه اكثريت قريب به اتفاق آن مسلمانند مربي آگاه ميكوشد تا براي پايداري و استواري يك جامعه مترقي و مستقل اسلامي افرادي مؤمن و صاحب رشد و متخلق به اخلاق اسلامي و خدمتگزار به جامعه خود تربيت كند.تمايلات انساني و غرائز طبيعي بمنزلة پايههاي اساسي است كه تربيت بر روي آنها بنا ميشود. يا بعبارت ديگر، تربيت عبارت از تعديل خواهشهاي طبيعي و تنظيم كيفيت بهرهبرداري از نيروهاي غريزي است.«خوي و منش عبارت است از غرائزي كه شغل و تجربه آن را بگونهاي مختلف رنگ كرده و مانند كاشيكار ماهري پهلوي هم چيده است.»[1]موقعيكه آداب و رسوم تربيت بر اثر تكرار و ممارست، رنگ عادت بخود ميگيرد و بصورت خلق و خوي ثابت در ميآيد، آدمي بر طبق آن از سرمايههاي طبيعي خود استفاده ميكند و به آساني، غرائز در مجاري عادات بجريان ميافتند.[2]«عادات به محض آنكه تشكيل يافتند با بهرهبرداري از ذخيرة فعاليتهاي ذاتي آدمي، به وجود خود ادامه ميدهند و لاينقطع اين فعاليتها را به ميل خودشان تحريك ميكنند، تقويت مينمايند، تفكيك ميسازند، متمركز ميكنند و از غرائز خام و نامنظم، دنيائي مطابق ميل خود بوجود ميآورند به طوري كه ميتوان گفت آن موجود نه مخلوق عقل است و نه زائيده غريزه، بلكه مصنوع عادات ميباشد.»[3]پيامبر اسلام (ص) سنين ميان تولد تا 21 سالگي را كه با اهميتترين مرحله تربيتي است به سه مرحله تقسيم نموده است، و در قالب يك حديث ميفرمايند: «فرزند، در هفت سال اول سيد و آقا است، و در هفت سال دوم بنده، مطيع و فرمانبردار است، و در هفت سال سوم وزير، طرف شور و مسئول است.»[4]مراحل تربيت را از نظر اسلام ميتوان در دو مرحلة پيش از تولد و بعد از تولد بررسي نمود