پائولو کوئلیو (به پرتغالی: Paulo Coelho) (زاده ۲۴ اوت ۱۹۴۷) نویسنده معاصر برزیلی است. رمانهای او بین مردم عامه در کشورهای مختلف دنیا پرطرفدار است.او در ۲۴ اوت سال ۱۹۴۷ در ریودوژانیرو برزیل به دنیا آمد. مادر او لیژیا خانه دار و پدرش مهندس بود. او وقتی نوجوان بود، میخواست یک نویسنده شود. پس از گفتن این موضوع به مادرش، مادرش پاسخ داد «عزیز من، پدر تو یک مهندس است. او یکمنطق گراست، انسانی منطقی با چشم اندازی بسیار مشخص از جهان. آیا تو واقعاً میدانی اینکه تو یک نویسنده بشوی چه معنایی دارد؟» [۱] پس از تحقیق، کوئلیو به این نتیجه رسید که یک نویسنده «همیشه عینک میزند و هرگز موی خود را شانه نمیکند» و وظیفهای دارد و هرگز توسط نسل خودش درک نخواهد شد».[۱] درونگرایی و سرپیچی کوئیلو از سنتها در ۱۶ سالگی، منجرشد تا پدر و مادرش او را به یک موسسه روانی بفرستند که از آنجا سه بار قبل از اینکه به سن ۲۰ سالگی برسد فرار کرد.[۲][۳] کوئلیو بعداً اشاره کرد که «آنها نمیخواستند به من صدمه بزنند، اما آنها نمیدانستند چه کار باید بکنند، آنها این کار را انجام ندادند تا مرا نابود کنند، آنها این کار را کردند تا مرا نجات دهند.»[۴] به خاطر آرزوهای پدرو مادرش، کوئلیو در مدرسهحقوق ثبت نام کرده و رویای خود را برای نویسنده شدن رها کرد. یک سال بعد، مدرسه را ترک کرد و مدتی مثل یک هیپی زندگی کرد، مسافرت میکرد از جنوب امریکا، شمال آفریقا، مکزیک، و اروپا و در سال ۱۹۶۰ به مواد مخدر روی آورد. وقتی به برزیل بازگشت، و به عنوان یک ترانه سرا شروع به کار کرد.[۵] در سال ۱۹۷۴، کوئلیو به جرم فعالیتهای «خرابکارانه» توسط دولت نظامی حاکم دستگیر شد، دولتی که حدود ده سالی بود که قدرت را به دست گرفته بود و اشعار کوئیلو رابه عنوان جناح چپ برای خود تهدید آمیز تلقی میکرد.[۴] کوئلیو همچنین به عنوان بازیگر، روزنامه نگار، و کارگردان تئاتر قبل از ترغیب شدن به فعالیت نویسندگی کار کردهاست.[۶] در سال ۱۹۸۶، کوئلیو بیش از۵۰۰ مایل در جاده سانتیاگو د کامپوستلا در شمال غربی اسپانیاراه رفت که نقطه عطفی در زندگی اش شد.[۷][۸] در راه، کوئلیو یک بیداری معنوی را تجربه کرد، که او در اتوبیوگرافی خود در زیارت آن را شرح دادهاست.[۹] او در یک مصاحبه اظهار داشت: «در سال ۱۹۸۶، من از کارهایی که میکردم احساس خوبی داشتم. با کاری که داشتم آب وغذای من در حدی فراهم میشد که بتوانم روی تمثیل کیمیاگر کار کنم. کسی را داشتم که او را دوست میداشتم. اما آنها رویای من نبود. نویسنده شدن رویای من بود و هنوز هست.»[۱۰] پس از آن کوئلیو شغل پر در آمد خود به عنوان ترانه سرا را ترک کرد و به دنبال نوشتن تمام وقت رفت.[۱۱]در سال ۱۹۸۲ کوئلیو اولین کتاب خود را بنام آرشیوهای جهنم منتشر کرد که با شکست مواجه شد.[۵] در سال ۱۹۸۶، او با گروهی موسوم به راهنمای عملی خون آشامی همکاری نمود، البته بعدها بعد از اینکه پی به ماهیت بد آن برد آن را ترک کرد. [۵] بعد از خاطرات یک مغ سانتیاگوی کامپوستلا در سال ۱۹۸۶، کوئلیو رمان خاطرات یک مغ (ترجمه عنوان انگلیسی: «زیارت») را نوشت. سال بعد کوئلیو، کیمیاگر را نوشت و آن را از طریق یک ناشر کوچک برزیلی در۹۰۰ نسخه منتشر کرد و تصمیم گرفت آن را تجدید چاپ نکند.[۱۲] او سپس یک چاپخانه بزرگتر پیدا کرد، و با انتشار کتاب بعدی خود بنام بریدا، کتاب کیمیاگر به پرفروشترین کتاب برزیلی تبدیل شد.[۱۲] بیش از ۶۵ میلیون نسخه از کیمیاگر به فروش رفته و به یکی از پر فروش ترین کتابها در تاریخ تبدیل شدهاست، این کتاب به بیش از ۷۰ زبان ترجمه شدهاست که هفتاد و یکیمین آن زبان مالتی بود، ، به دلیل داشتن رکورد بیشترین تعداد ترجمه به زبانهای مختلف در فهرست رکوردهای جهانی گینس قرار گرفت بعنوان کتابی از یک نویسده زنده که به بیشترین زبانهای دنیا ترجمه شده است[۱۳][۱۴] از زمان انتشار کیمیاگر، کوئلیو تقریباً هر دو سال یکبار یک رمان نوشتهاست از جمله کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریستم، کوه پنجم، ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد، شیطان و دوشیزه پریم، یازده دقیقه، مثل رود روان، ندیمههای اودین و جادوگر پورتوبلو. زمانی که در خاطرات یک مغ برای غلبه بر تعلل خود در شروع کار نوشتن تلاش میکرد با خود گفت: «اگر من امروز یک پر سفید ببینم، آن نشانهای است از جانب خدا که میگوید باید یک کتاب جدید بنویسم.» کوئلیو یک پر سفید در پنجره یک فروشگاه پیدا کرد و شروع کرد به نوشتن در آن روز.[۱۵] در مجموع، کوئلیو تا کنون ۳۰ عنوان کتاب منتشر کردهاست. سه تا از آنها - خاطرات یک مغ، ندیمههای اودین و «الف» - مربوط بشرح حال خود او هستند، در حالی که بقیه آنها کتابهای تخیلی هستند که ریشه در تجربیات زندگی او دارند[۷] بقیه، مانند مکتوب و کتابچه راهنمای جنگجوی نور، مجموعهای از مقالات، ستونهای روزنامه و آموزههای منتخب وی هستند. در مجموع کوئلیو بیش از ۱۰۰ میلیون جلد کتاب در بیش از ۱۵۰ کشور در سراسر جهان فروختهاست و آثار او به ۷۱ زبان ترجمه شدهاست.[۱۶] او پرفروشترین نویسنده پرتغالی زبان در تمام اعصار است. کوئلیو در وبلاگ خود نیز سه بار در هفته مینویسد.[۱۷]
پائولو کوئلیو (به پرتغالی: Paulo Coelho) (زاده ۲۴ اوت ۱۹۴۷) نویسنده معاصر برزیلی است. رمانهای او بین مردم عامه در کشورهای مختلف دنیا پرطرفدار است.او در ۲۴ اوت سال ۱۹۴۷ در ریودوژانیرو برزیل به دنیا آمد. مادر او لیژیا خانه دار و پدرش مهندس بود. او وقتی نوجوان بود، میخواست یک نویسنده شود. پس از گفتن این موضوع به مادرش، مادرش پاسخ داد «عزیز من، پدر تو یک مهندس است. او یکمنطق گراست، انسانی منطقی با چشم اندازی بسیار مشخص از جهان. آیا تو واقعاً میدانی اینکه تو یک نویسنده بشوی چه معنایی دارد؟» [۱] پس از تحقیق، کوئلیو به این نتیجه رسید که یک نویسنده «همیشه عینک میزند و هرگز موی خود را شانه نمیکند» و وظیفهای دارد و هرگز توسط نسل خودش درک نخواهد شد».[۱] درونگرایی و سرپیچی کوئیلو از سنتها در ۱۶ سالگی، منجرشد تا پدر و مادرش او را به یک موسسه روانی بفرستند که از آنجا سه بار قبل از اینکه به سن ۲۰ سالگی برسد فرار کرد.[۲][۳] کوئلیو بعداً اشاره کرد که «آنها نمیخواستند به من صدمه بزنند، اما آنها نمیدانستند چه کار باید بکنند، آنها این کار را انجام ندادند تا مرا نابود کنند، آنها این کار را کردند تا مرا نجات دهند.»[۴] به خاطر آرزوهای پدرو مادرش، کوئلیو در مدرسهحقوق ثبت نام کرده و رویای خود را برای نویسنده شدن رها کرد. یک سال بعد، مدرسه را ترک کرد و مدتی مثل یک هیپی زندگی کرد، مسافرت میکرد از جنوب امریکا، شمال آفریقا، مکزیک، و اروپا و در سال ۱۹۶۰ به مواد مخدر روی آورد. وقتی به برزیل بازگشت، و به عنوان یک ترانه سرا شروع به کار کرد.[۵] در سال ۱۹۷۴، کوئلیو به جرم فعالیتهای «خرابکارانه» توسط دولت نظامی حاکم دستگیر شد، دولتی که حدود ده سالی بود که قدرت را به دست گرفته بود و اشعار کوئیلو رابه عنوان جناح چپ برای خود تهدید آمیز تلقی میکرد.[۴] کوئلیو همچنین به عنوان بازیگر، روزنامه نگار، و کارگردان تئاتر قبل از ترغیب شدن به فعالیت نویسندگی کار کردهاست.[۶] در سال ۱۹۸۶، کوئلیو بیش از۵۰۰ مایل در جاده سانتیاگو د کامپوستلا در شمال غربی اسپانیاراه رفت که نقطه عطفی در زندگی اش شد.[۷][۸] در راه، کوئلیو یک بیداری معنوی را تجربه کرد، که او در اتوبیوگرافی خود در زیارت آن را شرح دادهاست.[۹] او در یک مصاحبه اظهار داشت: «در سال ۱۹۸۶، من از کارهایی که میکردم احساس خوبی داشتم. با کاری که داشتم آب وغذای من در حدی فراهم میشد که بتوانم روی تمثیل کیمیاگر کار کنم. کسی را داشتم که او را دوست میداشتم. اما آنها رویای من نبود. نویسنده شدن رویای من بود و هنوز هست.»[۱۰] پس از آن کوئلیو شغل پر در آمد خود به عنوان ترانه سرا را ترک کرد و به دنبال نوشتن تمام وقت رفت.[۱۱]در سال ۱۹۸۲ کوئلیو اولین کتاب خود را بنام آرشیوهای جهنم منتشر کرد که با شکست مواجه شد.[۵] در سال ۱۹۸۶، او با گروهی موسوم به راهنمای عملی خون آشامی همکاری نمود، البته بعدها بعد از اینکه پی به ماهیت بد آن برد آن را ترک کرد. [۵] بعد از خاطرات یک مغ سانتیاگوی کامپوستلا در سال ۱۹۸۶، کوئلیو رمان خاطرات یک مغ (ترجمه عنوان انگلیسی: «زیارت») را نوشت. سال بعد کوئلیو، کیمیاگر را نوشت و آن را از طریق یک ناشر کوچک برزیلی در۹۰۰ نسخه منتشر کرد و تصمیم گرفت آن را تجدید چاپ نکند.[۱۲] او سپس یک چاپخانه بزرگتر پیدا کرد، و با انتشار کتاب بعدی خود بنام بریدا، کتاب کیمیاگر به پرفروشترین کتاب برزیلی تبدیل شد.[۱۲] بیش از ۶۵ میلیون نسخه از کیمیاگر به فروش رفته و به یکی از پر فروش ترین کتابها در تاریخ تبدیل شدهاست، این کتاب به بیش از ۷۰ زبان ترجمه شدهاست که هفتاد و یکیمین آن زبان مالتی بود، ، به دلیل داشتن رکورد بیشترین تعداد ترجمه به زبانهای مختلف در فهرست رکوردهای جهانی گینس قرار گرفت بعنوان کتابی از یک نویسده زنده که به بیشترین زبانهای دنیا ترجمه شده است[۱۳][۱۴] از زمان انتشار کیمیاگر، کوئلیو تقریباً هر دو سال یکبار یک رمان نوشتهاست از جمله کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریستم، کوه پنجم، ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد، شیطان و دوشیزه پریم، یازده دقیقه، مثل رود روان، ندیمههای اودین و جادوگر پورتوبلو. زمانی که در خاطرات یک مغ برای غلبه بر تعلل خود در شروع کار نوشتن تلاش میکرد با خود گفت: «اگر من امروز یک پر سفید ببینم، آن نشانهای است از جانب خدا که میگوید باید یک کتاب جدید بنویسم.» کوئلیو یک پر سفید در پنجره یک فروشگاه پیدا کرد و شروع کرد به نوشتن در آن روز.[۱۵] در مجموع، کوئلیو تا کنون ۳۰ عنوان کتاب منتشر کردهاست. سه تا از آنها - خاطرات یک مغ، ندیمههای اودین و «الف» - مربوط بشرح حال خود او هستند، در حالی که بقیه آنها کتابهای تخیلی هستند که ریشه در تجربیات زندگی او دارند[۷] بقیه، مانند مکتوب و کتابچه راهنمای جنگجوی نور، مجموعهای از مقالات، ستونهای روزنامه و آموزههای منتخب وی هستند. در مجموع کوئلیو بیش از ۱۰۰ میلیون جلد کتاب در بیش از ۱۵۰ کشور در سراسر جهان فروختهاست و آثار او به ۷۱ زبان ترجمه شدهاست.[۱۶] او پرفروشترین نویسنده پرتغالی زبان در تمام اعصار است. کوئلیو در وبلاگ خود نیز سه بار در هفته مینویسد.[۱۷]