ادله جمع مكسر دليل و جمع ديگر دلائل يا دلالت دلائل است معني لغوي دليل راهنما است دليل در اصطلاح حقوق عامل اثبات حقيقت امري است كه مورد انكار قرار ميگيرد (ق، مدني با اينكه يك جلد را به شرح ادله اثبات دعوي اختصاص داده تعريفي از دليل نكرده است. آئين دادرسي مدني دليل را به اين عبارت تعريف مينمايد: ( دليل عبارت از امري است كه اصحاب دعوي براي اثبات دعوي يا دفاع از دعوي به آن استناد مينمايند)[1]آنها كه بيشتر در امور جزائي به دنبال مطالعه هستند ميگويند دليل نوري است كه قاضي را براي كشف حقيقت راهنمائي ميكند به اين ترتيب دليل لسان قانون معني محدودي دارد و امري است كه كاربرد آن در دادگاه است و زمان ظهور و تجلي آن زمان دعوي و دفاع است در يك معني وسيع دليل حافظ و نگهدارنده حق شناخته ميشود اعم از اينكه دعوايي مطرح و از دليل استفاده شود يا نشود و بلاخره به تعريفي از دليل ميرسيم كه ميگويد دليل مبناي علم و يقين قاضي در اثبات بزهكاري است مجموع وسايلي است كه به كمك آن قاضي وقوع جرم و شناخت فاعل مادي و معنوي آن به تصميم مبادرت ميورزد.[2]در معني ثابت گردانيدن و وجود امري را ثابت كردن است اثبات به دنبال ثبوت است ثبوت تحقق امري در مرحله واقعي است و اثبات تحقق امر در مرحله استدلال ميباشد هر صاحب حق بايد آن چنان دليل در اختيار داشته باشد كه در هر لحظه بتواند حق مرحله ثبوتي را در مرحله بنشاند هر حقي محتاج قدرت اثبات است اگر توانائي اثبات حق نباشد چه بسا مورد احترام قرار نگيرد در تحقيقات و باز جوئي ها و رسيدگي دادگاه وقوع جرم و انتساب آن به شخص متهم بايد اثبات شود در امور جزائي هم چون امور مدني دليل ابزار اصلي صاحب حق است دارنده واقعي حق اگر حقش در معرض انكار قرار گيرد بايد با دليل آن را اثبات كند و اگر دليل نداشته باشد مانند كسي است كه اصلا حق ندارد شما اگر مبلغي وام داديد ولي دليلي بر اثبات نداشتيد در مرحله ثبوت حق هستيد [1] ماده 194 ق. آ. د. م[2] خزاني جزوه آ. د. ك ص 41
ادله جمع مكسر دليل و جمع ديگر دلائل يا دلالت دلائل است معني لغوي دليل راهنما است دليل در اصطلاح حقوق عامل اثبات حقيقت امري است كه مورد انكار قرار ميگيرد (ق، مدني با اينكه يك جلد را به شرح ادله اثبات دعوي اختصاص داده تعريفي از دليل نكرده است. آئين دادرسي مدني دليل را به اين عبارت تعريف مينمايد: ( دليل عبارت از امري است كه اصحاب دعوي براي اثبات دعوي يا دفاع از دعوي به آن استناد مينمايند)[1]آنها كه بيشتر در امور جزائي به دنبال مطالعه هستند ميگويند دليل نوري است كه قاضي را براي كشف حقيقت راهنمائي ميكند به اين ترتيب دليل لسان قانون معني محدودي دارد و امري است كه كاربرد آن در دادگاه است و زمان ظهور و تجلي آن زمان دعوي و دفاع است در يك معني وسيع دليل حافظ و نگهدارنده حق شناخته ميشود اعم از اينكه دعوايي مطرح و از دليل استفاده شود يا نشود و بلاخره به تعريفي از دليل ميرسيم كه ميگويد دليل مبناي علم و يقين قاضي در اثبات بزهكاري است مجموع وسايلي است كه به كمك آن قاضي وقوع جرم و شناخت فاعل مادي و معنوي آن به تصميم مبادرت ميورزد.[2]در معني ثابت گردانيدن و وجود امري را ثابت كردن است اثبات به دنبال ثبوت است ثبوت تحقق امري در مرحله واقعي است و اثبات تحقق امر در مرحله استدلال ميباشد هر صاحب حق بايد آن چنان دليل در اختيار داشته باشد كه در هر لحظه بتواند حق مرحله ثبوتي را در مرحله بنشاند هر حقي محتاج قدرت اثبات است اگر توانائي اثبات حق نباشد چه بسا مورد احترام قرار نگيرد در تحقيقات و باز جوئي ها و رسيدگي دادگاه وقوع جرم و انتساب آن به شخص متهم بايد اثبات شود در امور جزائي هم چون امور مدني دليل ابزار اصلي صاحب حق است دارنده واقعي حق اگر حقش در معرض انكار قرار گيرد بايد با دليل آن را اثبات كند و اگر دليل نداشته باشد مانند كسي است كه اصلا حق ندارد شما اگر مبلغي وام داديد ولي دليلي بر اثبات نداشتيد در مرحله ثبوت حق هستيد [1] ماده 194 ق. آ. د. م[2] خزاني جزوه آ. د. ك ص 41