مقاله مدیریت چارچوب هفت اس , مدل هفت اس؛ هفت اس مكينزيتغيير و حركت سازمان متأثر از تعامل ميان هفت بعد ساختار، استراتژي، سيستمها، سبك، كاركنان، مهارتها و ارزشهاي مشترك است. گروه مشاوران مكينزي اين واقعيت را در قالب چارچوب هفت اس بيان كردند. اين مقاله به شرح مختصر چارچوب هفت اس ميپردازد. مدل هفت اس؛ هفت اس مكينزي-------------------------------------------------------------------- 1- مقدمهوقتي سخن از سازمان به ميان ميآيد اولين چيزي كه به ذهن افراد درگير در مسائل مديريت سازمان ميرسد ساختار سازماني آن است؛ نمودار سازماني، ميزان تمركز، نوع ارتباطات، نحوه كنترل، و نظير آن. از سوي ديگر نظريهپردازان مديريت در يك قدم جلوتر، ساختار و استراتژي سازمان را متأثر از يكديگر ميدانند و ابعاد ديگر سازمان را در نظر نمي گيرند. واترمن، پيترز، و فيليپس (1980) با اين رفتار معمول موافق نبودند و در مقاله خود با عنوان «ساختار سازمان نيست» چارچوبي براي نگرش و بررسي سازمان ارائه دادند. آنها معتقدند كه تغيير و حركت سازمان متأثر از تعامل ميان هفت بعد ساختار1، استراتژي2، سيستمها3، سبك4، كاركنان5، مهارتها6 و ارزشهاي مشترك7 (اهداف متعالي) است و آن را چارچوب (يا مدل) هفت اس (به دليل حرف اس انگليسي در اول كلمه انگليسي هر يك از هفت بعد) ناميدند و از آنجايي كه پژوهش آنها در شركت مشاوران مكينزي انجام شد به هفت اس مكينزي8 نيز مشهور است. 2- ابعاد چارچوب هفت اسبه سه بعد ساختار، استراتژي و سيستمها ابعاد سخت و چهار بعد سبك، كاركنان، مهارتها و ارزشهاي مشترك ابعاد نرم گفته ميشود. واژه سخت بدين معني بكار ميرود كه مفاهيم آن ابعاد عيني، ملموس، عملي وبه سادگي تعريف شدني هستند و واژه نرم هم بدين معني بكار ميرود كه مفاهيم آن ابعاد غير ملموس، غير عملي، و به سختي تعريف شدني و توصيف شدني هستند. (1) ساختار: اصول تقسيم كار و تخصصي سازي و همچنين هماهنگي؛ ويژگيهاي برجسته نمودار سازماني (سازماندهي وظيفهاي، متمركز يا غير متمركز و غيره)؛ نحوه ارتباط افراد (روابط مستقيم و غيرمستقيم)؛ الگوهاي طبقهبندي و كنترل. عموماً چنين پرسشهايي مطرح ميشود: سازمان متمركز است يا غير متمركز؟ وظايف اصلي چيستند؟ تنش بين وظايف كليدي چيست؟ ساختار غير رسمي (ارتباطات مستقيم با رده بالاي سازمان، باندها و گروهها و گروههاي غيررسمي تصميمگيري) چگونه است؟ (2) استراتژي: استراتژي الگو، سياست، برنامه، اقدام، تصميم و يا تخصيص منابع است كه تعريف ميكند: سازمان چيست؟ چه ميكند؟ و چرا چنين ميكند؟ ويژگيهاي متمايز، عوامل كليدي موفقيت، نحوه تفكر سازمان نسبت به خود و محيط سازمان، نقاط قوت و ضعف سازمان، فرصتها و تهديدهاي سازمان و اصول تعريف شده سازمان مواردي هستند كه ميتوانند در شكل استراتژي مطرح شوند. (3) سيستمها: رويهها و فرايندهاي رسمي و غير رسمي سازمان در انجام امور و وظايف و همچنين سيستمهاي رسمي سازمان چيستند؟ سيستمهاي ارزيابي و برنامهريزي؛ سيستم تشويق و تنبيه، سيستمهاي تخصيص منابع و غيره. سيستمهاي غير رسمي سازمان كدامند؟ نحوه برگزاري جلسات، پروتكلهاي حل اختلافات و . . ..
مقاله مدیریت چارچوب هفت اس , مدل هفت اس؛ هفت اس مكينزيتغيير و حركت سازمان متأثر از تعامل ميان هفت بعد ساختار، استراتژي، سيستمها، سبك، كاركنان، مهارتها و ارزشهاي مشترك است. گروه مشاوران مكينزي اين واقعيت را در قالب چارچوب هفت اس بيان كردند. اين مقاله به شرح مختصر چارچوب هفت اس ميپردازد. مدل هفت اس؛ هفت اس مكينزي-------------------------------------------------------------------- 1- مقدمهوقتي سخن از سازمان به ميان ميآيد اولين چيزي كه به ذهن افراد درگير در مسائل مديريت سازمان ميرسد ساختار سازماني آن است؛ نمودار سازماني، ميزان تمركز، نوع ارتباطات، نحوه كنترل، و نظير آن. از سوي ديگر نظريهپردازان مديريت در يك قدم جلوتر، ساختار و استراتژي سازمان را متأثر از يكديگر ميدانند و ابعاد ديگر سازمان را در نظر نمي گيرند. واترمن، پيترز، و فيليپس (1980) با اين رفتار معمول موافق نبودند و در مقاله خود با عنوان «ساختار سازمان نيست» چارچوبي براي نگرش و بررسي سازمان ارائه دادند. آنها معتقدند كه تغيير و حركت سازمان متأثر از تعامل ميان هفت بعد ساختار1، استراتژي2، سيستمها3، سبك4، كاركنان5، مهارتها6 و ارزشهاي مشترك7 (اهداف متعالي) است و آن را چارچوب (يا مدل) هفت اس (به دليل حرف اس انگليسي در اول كلمه انگليسي هر يك از هفت بعد) ناميدند و از آنجايي كه پژوهش آنها در شركت مشاوران مكينزي انجام شد به هفت اس مكينزي8 نيز مشهور است. 2- ابعاد چارچوب هفت اسبه سه بعد ساختار، استراتژي و سيستمها ابعاد سخت و چهار بعد سبك، كاركنان، مهارتها و ارزشهاي مشترك ابعاد نرم گفته ميشود. واژه سخت بدين معني بكار ميرود كه مفاهيم آن ابعاد عيني، ملموس، عملي وبه سادگي تعريف شدني هستند و واژه نرم هم بدين معني بكار ميرود كه مفاهيم آن ابعاد غير ملموس، غير عملي، و به سختي تعريف شدني و توصيف شدني هستند. (1) ساختار: اصول تقسيم كار و تخصصي سازي و همچنين هماهنگي؛ ويژگيهاي برجسته نمودار سازماني (سازماندهي وظيفهاي، متمركز يا غير متمركز و غيره)؛ نحوه ارتباط افراد (روابط مستقيم و غيرمستقيم)؛ الگوهاي طبقهبندي و كنترل. عموماً چنين پرسشهايي مطرح ميشود: سازمان متمركز است يا غير متمركز؟ وظايف اصلي چيستند؟ تنش بين وظايف كليدي چيست؟ ساختار غير رسمي (ارتباطات مستقيم با رده بالاي سازمان، باندها و گروهها و گروههاي غيررسمي تصميمگيري) چگونه است؟ (2) استراتژي: استراتژي الگو، سياست، برنامه، اقدام، تصميم و يا تخصيص منابع است كه تعريف ميكند: سازمان چيست؟ چه ميكند؟ و چرا چنين ميكند؟ ويژگيهاي متمايز، عوامل كليدي موفقيت، نحوه تفكر سازمان نسبت به خود و محيط سازمان، نقاط قوت و ضعف سازمان، فرصتها و تهديدهاي سازمان و اصول تعريف شده سازمان مواردي هستند كه ميتوانند در شكل استراتژي مطرح شوند. (3) سيستمها: رويهها و فرايندهاي رسمي و غير رسمي سازمان در انجام امور و وظايف و همچنين سيستمهاي رسمي سازمان چيستند؟ سيستمهاي ارزيابي و برنامهريزي؛ سيستم تشويق و تنبيه، سيستمهاي تخصيص منابع و غيره. سيستمهاي غير رسمي سازمان كدامند؟ نحوه برگزاري جلسات، پروتكلهاي حل اختلافات و . . ..