مقاله مدیریت اسلامی ,مديريت, مديريت اسلامى,سازماندهى, برنامه ريزى, كنترل، نظارت, مديريت توليد چندین صفحه تحقیق مدیریت اسلامی ,ضرورت و اهميت مديريت در اسلام,مباني مديريت ,معناى لغوى مديريت «اداره كردن» است و مدير يعنى اداره كننده، كه اسم فاعل از مصدر اداره بر وزن اقامه مىباشد .پس مدير يعنى گرداننده و مديريتيعنى گرداندن يك دستگاه، اداره، شهر يا . . . ، در جهت هدف خاص خودش; اين تعبيرى از مديريت مطلق است كه قريب الافق با وظايف روابط عمومى است; زيرا قبل از آنكه علوم مديريت تنظيم شود و شكل بگيرد، روابط عمومى مدتها بازوى شخصيتهاى تاريخ در اداره امور كشوردارى بوده است .در متون اسلامى كلمه مدير نيامده ولى به كلمه مدبر اشاره شده است: فالمدبرات امرابرخى از مفسران نيز اشاره به مديريت ملائكه دارند و ملائكه را مديران جهان مادى معرفى مىكنند .البته لازمه مديريت، تدبير است زيرا تا كسى تدبيركننده (مدبر) نباشد، نمىتواند مدير باشد .2- تعريف علم مديريت:در سير تحول دانش مديريت طى قرون و سالهاى اخير، كوششى مداوم در جهتيافتن عناصر مشترك در تصميمگيرى و اداره سازمانها مشاهده مىگردد كه اساس علم مديريت را تشكيل داده است .پيشرفت علم و تمدن در زمينه هاى گوناگون زندگى جوامع بشرى، همواره پيچيدگيهاى روزافزونى را از نظر تشكيلات و اداره در سازمانها به وجود آورده است كه باعث تجديد نظر پژوهشگران علوم مديريت در اصالت تئورى مديريت شده است .از نظر سنتى مديريت عبارت است از: «به كار گرفتن كليه امكانات موجود در موقعيتى خاص به منظور رسيدن به هدف يا هدفهاى مشخص .»تعريف سنتى مديريت مبتنى بر قبول اصول منطقو اعمال منطقى است . جيمز تامپسونضمن مطالعات خود در مورد سازمان به اين امر اشاره مىكند كه اصل منطق سبب محدود كردن دامنه عمليات مديريت مىشود و اعمال سازمان منحصرا بايد در آن محدوده صورت گيرد.يكى از مشخصات جديد و پديدههاى بارز رشته مديريت كه از اهميت اصل منطق تئورى سنتى مىكاهد، مساله «عدم وجود ، جيمز تامپسون و پرفسور تى دانكننشان مىدهد كه پيشرفتسريع تكنولوژى و تغييرات محيطى عوامل اصلى در محيط و شرايط كار سازمانهاست . يافتن عوامل مشترك در تصميمگيرى و اداره سازمانها نياز به اتخاذ «روش علمى» دارد . با توجه به آنچه گذشت، تئورى مديريتبراساس تعريف زير پايهگذارى مىگردد:«مديريت دانشى استبراى چگونگى اداره و هدايتسازمان جهت رسيدن به نتايج مطلوب .»توجه اساسى علم مديريتبه اخذ تصميمات صحيح، با توجه به روابط موجود ميان هدفهاى مطلوب و امكانات سازمان مىباشد . از نظر دانش مديريت وظيفه اصلى يك مديرتصميم گيرى به روش علمى، با اتكا به باورهاى الهى است . ضمن آنكه در علم مديريت جهت مسائل و مشكلات كيفى، روشهاى كيفى وجود دارد، روشها و تكنيكهاى كمى نيز بهچشم مىخورد . در علم ديريتخواه روشهاى كمى يا كيفى مورد نظر باشد، براى اتخاذ تصميمات منطقى و در نتيجه ايجاد طرحهاى مناسب عملياتى به طريقه علمى و تجربى از بررسى عمليات استفاده مىگردد . بطور خلاصه تعريف علم مديريت اسلامى را، شايد بتوان بدينگونه قالببندى كرد:باورهاى الهى و معارف دينى برنامهريزى و سازماندهى تصميمگيرى مهارتهاى مديريتى همراه با خلاقيت توليد يا اجراى طرح به تعبير ديگر مديريت را مىتوان متاثر از نظام ارزشى حاكم بر آن سازمان دانست; بطور خلاصه مديريت در يك نظام ارزشى عبارت از: فرايند به كارگيرى مؤثر و كارآمد منابع مادى و انسانى در برنامهريزى، سازماندهى و بسيج منابع و امكانات، هدايت و كنترل است كه براى دستيابى به اهداف سازمانى و بر اساس نظام ارزشى مورد قبول صورت مىگيرد . اين تعريف پنج محور دارد:1- مديريتيك فرايند است .2- مفهوم نهفته مديريت، هدايت تشكيلات انسانى است .3- مديريت مؤثر، تصميمات مناسب مىگيرد و به نتايج مطلوب مىرسد .4- مديريت كارا، به تخصيص و مصرف مدبرانه منابع گويند .5- مديريت بر فعاليتهاى هدفدار تمركز دارد .اصول مديريت و نظام ارزشى 3- مديريت چيست ؟1- 3- مديريت امانت است:مسند مديريت، امانتى الهى است كه به مدير سپرده شده است و او بايد از اين امانت الهى بشدت مراقبت كند . مولاى متقيان على عليه السلام درباره اين امانت الهى مىفرمايد:
مقاله مدیریت اسلامی ,مديريت, مديريت اسلامى,سازماندهى, برنامه ريزى, كنترل، نظارت, مديريت توليد چندین صفحه تحقیق مدیریت اسلامی ,ضرورت و اهميت مديريت در اسلام,مباني مديريت ,معناى لغوى مديريت «اداره كردن» است و مدير يعنى اداره كننده، كه اسم فاعل از مصدر اداره بر وزن اقامه مىباشد .پس مدير يعنى گرداننده و مديريتيعنى گرداندن يك دستگاه، اداره، شهر يا . . . ، در جهت هدف خاص خودش; اين تعبيرى از مديريت مطلق است كه قريب الافق با وظايف روابط عمومى است; زيرا قبل از آنكه علوم مديريت تنظيم شود و شكل بگيرد، روابط عمومى مدتها بازوى شخصيتهاى تاريخ در اداره امور كشوردارى بوده است .در متون اسلامى كلمه مدير نيامده ولى به كلمه مدبر اشاره شده است: فالمدبرات امرابرخى از مفسران نيز اشاره به مديريت ملائكه دارند و ملائكه را مديران جهان مادى معرفى مىكنند .البته لازمه مديريت، تدبير است زيرا تا كسى تدبيركننده (مدبر) نباشد، نمىتواند مدير باشد .2- تعريف علم مديريت:در سير تحول دانش مديريت طى قرون و سالهاى اخير، كوششى مداوم در جهتيافتن عناصر مشترك در تصميمگيرى و اداره سازمانها مشاهده مىگردد كه اساس علم مديريت را تشكيل داده است .پيشرفت علم و تمدن در زمينه هاى گوناگون زندگى جوامع بشرى، همواره پيچيدگيهاى روزافزونى را از نظر تشكيلات و اداره در سازمانها به وجود آورده است كه باعث تجديد نظر پژوهشگران علوم مديريت در اصالت تئورى مديريت شده است .از نظر سنتى مديريت عبارت است از: «به كار گرفتن كليه امكانات موجود در موقعيتى خاص به منظور رسيدن به هدف يا هدفهاى مشخص .»تعريف سنتى مديريت مبتنى بر قبول اصول منطقو اعمال منطقى است . جيمز تامپسونضمن مطالعات خود در مورد سازمان به اين امر اشاره مىكند كه اصل منطق سبب محدود كردن دامنه عمليات مديريت مىشود و اعمال سازمان منحصرا بايد در آن محدوده صورت گيرد.يكى از مشخصات جديد و پديدههاى بارز رشته مديريت كه از اهميت اصل منطق تئورى سنتى مىكاهد، مساله «عدم وجود ، جيمز تامپسون و پرفسور تى دانكننشان مىدهد كه پيشرفتسريع تكنولوژى و تغييرات محيطى عوامل اصلى در محيط و شرايط كار سازمانهاست . يافتن عوامل مشترك در تصميمگيرى و اداره سازمانها نياز به اتخاذ «روش علمى» دارد . با توجه به آنچه گذشت، تئورى مديريتبراساس تعريف زير پايهگذارى مىگردد:«مديريت دانشى استبراى چگونگى اداره و هدايتسازمان جهت رسيدن به نتايج مطلوب .»توجه اساسى علم مديريتبه اخذ تصميمات صحيح، با توجه به روابط موجود ميان هدفهاى مطلوب و امكانات سازمان مىباشد . از نظر دانش مديريت وظيفه اصلى يك مديرتصميم گيرى به روش علمى، با اتكا به باورهاى الهى است . ضمن آنكه در علم مديريت جهت مسائل و مشكلات كيفى، روشهاى كيفى وجود دارد، روشها و تكنيكهاى كمى نيز بهچشم مىخورد . در علم ديريتخواه روشهاى كمى يا كيفى مورد نظر باشد، براى اتخاذ تصميمات منطقى و در نتيجه ايجاد طرحهاى مناسب عملياتى به طريقه علمى و تجربى از بررسى عمليات استفاده مىگردد . بطور خلاصه تعريف علم مديريت اسلامى را، شايد بتوان بدينگونه قالببندى كرد:باورهاى الهى و معارف دينى برنامهريزى و سازماندهى تصميمگيرى مهارتهاى مديريتى همراه با خلاقيت توليد يا اجراى طرح به تعبير ديگر مديريت را مىتوان متاثر از نظام ارزشى حاكم بر آن سازمان دانست; بطور خلاصه مديريت در يك نظام ارزشى عبارت از: فرايند به كارگيرى مؤثر و كارآمد منابع مادى و انسانى در برنامهريزى، سازماندهى و بسيج منابع و امكانات، هدايت و كنترل است كه براى دستيابى به اهداف سازمانى و بر اساس نظام ارزشى مورد قبول صورت مىگيرد . اين تعريف پنج محور دارد:1- مديريتيك فرايند است .2- مفهوم نهفته مديريت، هدايت تشكيلات انسانى است .3- مديريت مؤثر، تصميمات مناسب مىگيرد و به نتايج مطلوب مىرسد .4- مديريت كارا، به تخصيص و مصرف مدبرانه منابع گويند .5- مديريت بر فعاليتهاى هدفدار تمركز دارد .اصول مديريت و نظام ارزشى 3- مديريت چيست ؟1- 3- مديريت امانت است:مسند مديريت، امانتى الهى است كه به مدير سپرده شده است و او بايد از اين امانت الهى بشدت مراقبت كند . مولاى متقيان على عليه السلام درباره اين امانت الهى مىفرمايد: