چكيده «پديدة خلاقيت و نوآوري مثل بسياري از خصيصههاي انساني در آحاد نوع بشر يافت ميشود و اين انگيزشها و شرايط محيطي و فردي و آموزشي است كه عامل خلاقيت را آشكار ميكند خلاقيت به عنوان يك حالت رواني و ذهني كه در قلمرو علم روانشناسي است ظهور ميكند و از آنجايي كه عمدة كار و فعاليت انسان در سازمانها انجام ميشود عامل ايجاد و پرورش خلاقيت در محدودة علم و هنر مديريت قرار ميگيرد و مديران ميتوانند ظهور خلاقيت را در سازمانها با ايجاد زمينههاي مناسب تسريع و يا با ايجاد فضاي نامناسب آنرا عقيم كنند.» كليدواژه مديريت ، خلاقيت ، نوآوري ، تعامل ، مدرسه مقدمه جالب اينجاست كه در تعقيب خاستگاه خلاقيتها در علوم و دانشهاي مختلف بيك طبقه بندي نسبتاً مشابهي ميرسيم كه هر طبقه داراي ريشه و فلسفه مشتركي ميباشند مثلاً در فيزيك دو جبهه روبروي هم صف بندي كردند مثل تئوري نسبيت در مقابل تئوري مكانيك كوانتوم كه اولي بر عليت و دومي بر احتمال تكيه دارد، اين نوع صف بندي در مديريت بصورت عقلائيون و خود يابان ظاهر شده و در حكمت و عرفان و معرفت شناسي اين تقسيم بندي بصورت عقل و شهود و يا مشاع و اشراق ديده ميشود، از آنجائيكه پديدة خلاقيت جزو عملكرد نيمكرة سمت راست مغز ميباشد لذا در تعقيب خاستگاه خلاقيت در دانشهاي فوق با مشاهده تقسيم بنديهاي انجام شده راه هموارتر و در شناخت ظهور و رشد اين پديده اعجاز انگيز انساني موفقتر خواهيم بود.» (آقايي فيشاني، ص 15) مديران در مرحلة نخست بايستي عواملي از قبيل آرامش، رضايت و استقلال را در كار براي افراد فراهم آورده تا زمينه براي تحرك و تغيير پايدار مساعد گردد و شيوة رهبري مديران آنچنان باشد تا تغييراتي كه بصورت جهشي هستند تقويت گردند. آنها مسلماً در برداشتها و ادراكات پرسنل نقش مهمي را ميتوانند بازي كنند. عواملي از قبيل برنامهريزي استراتژيك، فرهنگ سازماني و همچنين نقش مشاورههاي مديريت ميتواند در شكل دهي اين برداشتها موثر باشند ، مقاله حاص در خصوص خلاقيت از ديدگاه مديريت اسلامي مباحثي را طرح نموده كه اميد است راهگشاي پژوهشي عميقتر گردد. يك مدير مسلمان بايد نظام اعتقادي خود را بكار گيرد، اگر نظام اعتقادي خود را در اختيار نگيرد، هر قدر هم كه خلاقيت داشته باشد پشتوانة لازم براي اقدام به عمل در او وجود نخواهد داشت، اگر مهماتها گاندي با تمام رشتههاي وجود خود به قدرتي كه در زمينه مقاومت بدون خشونت داشت معتقد نبود، به نظر شما تا چه اندازه احتمال موفقيت او ميرفت؟ اين اعتقادات قوي و متناسب او بود كه موجب شد به منابع دروني خود دست پيدا كند و به جايي برسد كه بر افكار كسانيكه به اندازه او معتقد نبودند مسلط شود. قدرت ايمان، يعني همين احساس اطمينان، نيرويي است كه در پشت هر موفقيت بزرگ تاريخي نهفته است. مباني نظري مديريت خلاق اسلامي: مديريت خلاق اسلامي جلوة صفات جمال و جلال خداست: در مديريت خداوند صفاتي وجود دارد كه حكايت از بديع، خلاقيت، نوآوري، تغيير،پويايي، فطر و تنوع و ... به قرار ذيل ميكند: 1- «بديع السموات و الارض»- كل يوم هو في شأن: «كلمة (بديع) صفت مشبه از مصدر بداعت است و بداعت هر چيز، به معناي بيمانندي آنست، البته مانندي كه ذهن بدان آشنا باشد» (علامه طباطبائي. ص 81، ج 2) قرآن در آيه 117 بقره ميفرمايد: «بديع السموات و الارض و اذا قضي أمرا فانما يقول له كن فيكون (او كسي است كه آسمانها و زمين را بدون الگو آفريد و چون قضاي امر براند تنها ميگويد بباش و آن امر بدون درنگ هست ميشود) و در آيه 101 سورة انعام ميفرمايد: «بديع السموات و الارض أني يكون له ولد ولم يكن له صاحبه و خلق كل شيء و هو بكل شيء عليم.» (او ايجاد كننده آسمانها و زمين است چگونه او را پسري هست با اينكه او را زني نبوده و همه چيز را آفريد و همو به همه چيز دانا است). «در تفسير عياشي از سدير روايت شده كه گفت: در حضور حضرت اباجعفر (ع) بودم حمران از آن جناب از معناي «بديع السموات و الارض» پرسيد، حضرت در جوابش فرمود خداوند تمامي اشياء را به علم خود ابتكار كرد، نه اينكه الگوي آنها را از موجوداتي مثل آنها برداشته باشد، آسمانها و زمينها آفريد در حاليكه قبلاً هيچ آسماني و زميني نبود» (طباطبائي (ره)، ص 158، ج14) و نيز در سورة الرحمن آيه29 ميفرمايد : «كل يوم فهو في شان» (او همه روزه مشغول كاري نو است). «اگر كلمة شأن را در اينجا نكره يعني بدون الف لام آورد براي اين بود كه تفرق و اختلاف را برساند در نتيجه معناي جمله چنين شود: خدايتعالي در هر روزي كاري دارد، غير آن كاريكه در روز قبل داشت و غير آنكاريكه روز بعدش دارد، پس هيچيك از كارهاي او تكراري نيست و هيچ شأني ازشئون او از هر جهت مانند شان ديگرش نيست هر چه ميكند بدون الگو و قالب و نمونه ميكند بلكه به ابداع و ايجاد ميكند و بهمين جهت است كه خود را بديع ناميده فرموده (بديع السموات و الارض)» (طباطبائي، ص 208، ج 307) از آنچه كه گفته شد اين گرايش خلاقيت و ابداع، در انسان هم وجود دارد كه ميخواهد چيزي را كه نبوده است بيافريند و خلق كند. شهيد مطهري در اين باره ميفرمايد: «درست است كه بشر براي رفع حوايج زندگياش هم به كار صنعت و خلاقيت و ابداع پرداخته است ولي همانگونه كه علم وسيلهاي بوده است براي زندگي و هم به كار صنعت و خلاقيت و ابداع پرداخته است ولي همانگونه كه علم هم وسيلهاي بوده است براي زندگي و هم علم بوده است براي علم، ابداع و ابتكار نيز چنين است. شما اگر توجه كرده باشيد ميبينيد اگر بچهاي يك چيزي را خلق بكند، ايجاد بكند. چگونه به او سرور و فرح دست ميدهد و احساس شخصيت ميكند، وقتي كار دستي به بچهاي ميدهي و ميگوئي اين كار دستي را بسازد ميخواهد يك چيز جديدي بوجود آورده باشد، بطور كلي ابتكارها، اعم از طرحهاي اجتماعي، مملكت داري، طرحهاي شهرسازي، برنامه ريزيها، روش تدريس و معلمي، در كتابها (خيلي از كتابها صرفاً جنبه تقليدي دارد مثل معروف كه كتابهاي چاپي را خطي ميكنند باز خطي را چاپي) يك عدهاي هستند كه كتابهايشان ابتكار است، خلق است، آفرينندگي است واين تمايل در هر كسي است كه ميخواهد آفريننده باشد و از اينها بالاتر نظريهها، يك كسي است كه يك نظريه خلق ميكند و بعد اثبات ميكند و ديگران نظرية او را ميپذيرند و از آن تبعيت ميكنند، اين خود يك خلق است مثلاً ملاصدرا كه حركت جوهري را به عنوان يك نظريه خلق كرد و بعد اثبات نمود.» (شهيدمطهري (ره) ص 55) 2- خلق- فطر (خالق، فاطر): «الله فاطر السموات و الارض» در زبان عربي كلمة فطره بر وزن فعله دلالت بر نوع ميكند يعني گونه مثلاً يك وقت ميگوئيم جَلَسه يعني نشستن، گاهي ميگوئيم جِلسه يعني نوع خاص و نوعي خاصي از نشستن، بنابراين لغت فطرت كه در مورد انسان و رابطهاش با دين آمده است معنايش اينست: فطرت الله التي فطر الناس عليها يعني آن گونةخاص از آفرينش كه ما به انسان داديم يعني انسان به گونهاي خاص آفريده شده است... ابن اثير در «النهايه» در توضيح حديث: «كل مولود يولد علي الفطره» (يعني هر مولودي متولد ميشود بر فطرت اسلامي ولي پدران و مادران او يعني عوامل خارجي او را منحرف و يهودي يا نصراني يا مجوسي ميكنند) در مورد فطرت توضيحاتي داده بدين صورت كه الفطر، الابتداء و الاختراع و الفطرت منه گفته است فطر يعني «ابتداء كردن» ابتدا و اختراع، خلقت ابتدائي كه به آن «ابداع» نيز ميگويند كه در مقابل «نه تقليدي» است. كار خدا «فطر» است اختراع است ولي كار بشر معمولاً تقليدي است، حتي اختراع هم كه ميكند باز در اختراعش عناصر تقليدي وجود دارد. بشر «طبيعت» را الگو قرار ميدهد و بر اساس اين طبيعت نقاشي ميكند، صناعي ميكند، مجسمه سازي ميكند و احياناً ابتكار و اختراعي هم كه ميكند مايههايش از طبيعت است. يعني از طبيعت الگو گرفته است اما خداوند طبيعت را بدون سابقه (فاطر) خلق كرده است، (شهيد مطهري، ص 13-12 ، 1361) حديث عجيبي است از ابن عباس كه شهيد مطهري نقل ميكند ابن عباس پسر عموي پيامبر مردي است قريشي و دانشمند و عجمي نبوده كه بگوئيم از لغات عربي ناآگاه بوده است ميگويد من معني كلمة فطرت را كه در قرآن اولين بار آمده است آنوقت فهميدم كه با يك اعرابي باديه نشين روبرو شدم و اين كلمه را در موردي بكار برد و من معني آنرا فهميدم.
دانلود تحقیق ویژه ارتقاء شغلی فرهنگیان ۶۰ صفحه در قالب word با عنوان ويژگيهاي مدير خلاق و نوآور
چكيده «پديدة خلاقيت و نوآوري مثل بسياري از خصيصههاي انساني در آحاد نوع بشر يافت ميشود و اين انگيزشها و شرايط محيطي و فردي و آموزشي است كه عامل خلاقيت را آشكار ميكند خلاقيت به عنوان يك حالت رواني و ذهني كه در قلمرو علم روانشناسي است ظهور ميكند و از آنجايي كه عمدة كار و فعاليت انسان در سازمانها انجام ميشود عامل ايجاد و پرورش خلاقيت در محدودة علم و هنر مديريت قرار ميگيرد و مديران ميتوانند ظهور خلاقيت را در سازمانها با ايجاد زمينههاي مناسب تسريع و يا با ايجاد فضاي نامناسب آنرا عقيم كنند.» كليدواژه مديريت ، خلاقيت ، نوآوري ، تعامل ، مدرسه مقدمه جالب اينجاست كه در تعقيب خاستگاه خلاقيتها در علوم و دانشهاي مختلف بيك طبقه بندي نسبتاً مشابهي ميرسيم كه هر طبقه داراي ريشه و فلسفه مشتركي ميباشند مثلاً در فيزيك دو جبهه روبروي هم صف بندي كردند مثل تئوري نسبيت در مقابل تئوري مكانيك كوانتوم كه اولي بر عليت و دومي بر احتمال تكيه دارد، اين نوع صف بندي در مديريت بصورت عقلائيون و خود يابان ظاهر شده و در حكمت و عرفان و معرفت شناسي اين تقسيم بندي بصورت عقل و شهود و يا مشاع و اشراق ديده ميشود، از آنجائيكه پديدة خلاقيت جزو عملكرد نيمكرة سمت راست مغز ميباشد لذا در تعقيب خاستگاه خلاقيت در دانشهاي فوق با مشاهده تقسيم بنديهاي انجام شده راه هموارتر و در شناخت ظهور و رشد اين پديده اعجاز انگيز انساني موفقتر خواهيم بود.» (آقايي فيشاني، ص 15) مديران در مرحلة نخست بايستي عواملي از قبيل آرامش، رضايت و استقلال را در كار براي افراد فراهم آورده تا زمينه براي تحرك و تغيير پايدار مساعد گردد و شيوة رهبري مديران آنچنان باشد تا تغييراتي كه بصورت جهشي هستند تقويت گردند. آنها مسلماً در برداشتها و ادراكات پرسنل نقش مهمي را ميتوانند بازي كنند. عواملي از قبيل برنامهريزي استراتژيك، فرهنگ سازماني و همچنين نقش مشاورههاي مديريت ميتواند در شكل دهي اين برداشتها موثر باشند ، مقاله حاص در خصوص خلاقيت از ديدگاه مديريت اسلامي مباحثي را طرح نموده كه اميد است راهگشاي پژوهشي عميقتر گردد. يك مدير مسلمان بايد نظام اعتقادي خود را بكار گيرد، اگر نظام اعتقادي خود را در اختيار نگيرد، هر قدر هم كه خلاقيت داشته باشد پشتوانة لازم براي اقدام به عمل در او وجود نخواهد داشت، اگر مهماتها گاندي با تمام رشتههاي وجود خود به قدرتي كه در زمينه مقاومت بدون خشونت داشت معتقد نبود، به نظر شما تا چه اندازه احتمال موفقيت او ميرفت؟ اين اعتقادات قوي و متناسب او بود كه موجب شد به منابع دروني خود دست پيدا كند و به جايي برسد كه بر افكار كسانيكه به اندازه او معتقد نبودند مسلط شود. قدرت ايمان، يعني همين احساس اطمينان، نيرويي است كه در پشت هر موفقيت بزرگ تاريخي نهفته است. مباني نظري مديريت خلاق اسلامي: مديريت خلاق اسلامي جلوة صفات جمال و جلال خداست: در مديريت خداوند صفاتي وجود دارد كه حكايت از بديع، خلاقيت، نوآوري، تغيير،پويايي، فطر و تنوع و ... به قرار ذيل ميكند: 1- «بديع السموات و الارض»- كل يوم هو في شأن: «كلمة (بديع) صفت مشبه از مصدر بداعت است و بداعت هر چيز، به معناي بيمانندي آنست، البته مانندي كه ذهن بدان آشنا باشد» (علامه طباطبائي. ص 81، ج 2) قرآن در آيه 117 بقره ميفرمايد: «بديع السموات و الارض و اذا قضي أمرا فانما يقول له كن فيكون (او كسي است كه آسمانها و زمين را بدون الگو آفريد و چون قضاي امر براند تنها ميگويد بباش و آن امر بدون درنگ هست ميشود) و در آيه 101 سورة انعام ميفرمايد: «بديع السموات و الارض أني يكون له ولد ولم يكن له صاحبه و خلق كل شيء و هو بكل شيء عليم.» (او ايجاد كننده آسمانها و زمين است چگونه او را پسري هست با اينكه او را زني نبوده و همه چيز را آفريد و همو به همه چيز دانا است). «در تفسير عياشي از سدير روايت شده كه گفت: در حضور حضرت اباجعفر (ع) بودم حمران از آن جناب از معناي «بديع السموات و الارض» پرسيد، حضرت در جوابش فرمود خداوند تمامي اشياء را به علم خود ابتكار كرد، نه اينكه الگوي آنها را از موجوداتي مثل آنها برداشته باشد، آسمانها و زمينها آفريد در حاليكه قبلاً هيچ آسماني و زميني نبود» (طباطبائي (ره)، ص 158، ج14) و نيز در سورة الرحمن آيه29 ميفرمايد : «كل يوم فهو في شان» (او همه روزه مشغول كاري نو است). «اگر كلمة شأن را در اينجا نكره يعني بدون الف لام آورد براي اين بود كه تفرق و اختلاف را برساند در نتيجه معناي جمله چنين شود: خدايتعالي در هر روزي كاري دارد، غير آن كاريكه در روز قبل داشت و غير آنكاريكه روز بعدش دارد، پس هيچيك از كارهاي او تكراري نيست و هيچ شأني ازشئون او از هر جهت مانند شان ديگرش نيست هر چه ميكند بدون الگو و قالب و نمونه ميكند بلكه به ابداع و ايجاد ميكند و بهمين جهت است كه خود را بديع ناميده فرموده (بديع السموات و الارض)» (طباطبائي، ص 208، ج 307) از آنچه كه گفته شد اين گرايش خلاقيت و ابداع، در انسان هم وجود دارد كه ميخواهد چيزي را كه نبوده است بيافريند و خلق كند. شهيد مطهري در اين باره ميفرمايد: «درست است كه بشر براي رفع حوايج زندگياش هم به كار صنعت و خلاقيت و ابداع پرداخته است ولي همانگونه كه علم وسيلهاي بوده است براي زندگي و هم به كار صنعت و خلاقيت و ابداع پرداخته است ولي همانگونه كه علم هم وسيلهاي بوده است براي زندگي و هم علم بوده است براي علم، ابداع و ابتكار نيز چنين است. شما اگر توجه كرده باشيد ميبينيد اگر بچهاي يك چيزي را خلق بكند، ايجاد بكند. چگونه به او سرور و فرح دست ميدهد و احساس شخصيت ميكند، وقتي كار دستي به بچهاي ميدهي و ميگوئي اين كار دستي را بسازد ميخواهد يك چيز جديدي بوجود آورده باشد، بطور كلي ابتكارها، اعم از طرحهاي اجتماعي، مملكت داري، طرحهاي شهرسازي، برنامه ريزيها، روش تدريس و معلمي، در كتابها (خيلي از كتابها صرفاً جنبه تقليدي دارد مثل معروف كه كتابهاي چاپي را خطي ميكنند باز خطي را چاپي) يك عدهاي هستند كه كتابهايشان ابتكار است، خلق است، آفرينندگي است واين تمايل در هر كسي است كه ميخواهد آفريننده باشد و از اينها بالاتر نظريهها، يك كسي است كه يك نظريه خلق ميكند و بعد اثبات ميكند و ديگران نظرية او را ميپذيرند و از آن تبعيت ميكنند، اين خود يك خلق است مثلاً ملاصدرا كه حركت جوهري را به عنوان يك نظريه خلق كرد و بعد اثبات نمود.» (شهيدمطهري (ره) ص 55) 2- خلق- فطر (خالق، فاطر): «الله فاطر السموات و الارض» در زبان عربي كلمة فطره بر وزن فعله دلالت بر نوع ميكند يعني گونه مثلاً يك وقت ميگوئيم جَلَسه يعني نشستن، گاهي ميگوئيم جِلسه يعني نوع خاص و نوعي خاصي از نشستن، بنابراين لغت فطرت كه در مورد انسان و رابطهاش با دين آمده است معنايش اينست: فطرت الله التي فطر الناس عليها يعني آن گونةخاص از آفرينش كه ما به انسان داديم يعني انسان به گونهاي خاص آفريده شده است... ابن اثير در «النهايه» در توضيح حديث: «كل مولود يولد علي الفطره» (يعني هر مولودي متولد ميشود بر فطرت اسلامي ولي پدران و مادران او يعني عوامل خارجي او را منحرف و يهودي يا نصراني يا مجوسي ميكنند) در مورد فطرت توضيحاتي داده بدين صورت كه الفطر، الابتداء و الاختراع و الفطرت منه گفته است فطر يعني «ابتداء كردن» ابتدا و اختراع، خلقت ابتدائي كه به آن «ابداع» نيز ميگويند كه در مقابل «نه تقليدي» است. كار خدا «فطر» است اختراع است ولي كار بشر معمولاً تقليدي است، حتي اختراع هم كه ميكند باز در اختراعش عناصر تقليدي وجود دارد. بشر «طبيعت» را الگو قرار ميدهد و بر اساس اين طبيعت نقاشي ميكند، صناعي ميكند، مجسمه سازي ميكند و احياناً ابتكار و اختراعي هم كه ميكند مايههايش از طبيعت است. يعني از طبيعت الگو گرفته است اما خداوند طبيعت را بدون سابقه (فاطر) خلق كرده است، (شهيد مطهري، ص 13-12 ، 1361) حديث عجيبي است از ابن عباس كه شهيد مطهري نقل ميكند ابن عباس پسر عموي پيامبر مردي است قريشي و دانشمند و عجمي نبوده كه بگوئيم از لغات عربي ناآگاه بوده است ميگويد من معني كلمة فطرت را كه در قرآن اولين بار آمده است آنوقت فهميدم كه با يك اعرابي باديه نشين روبرو شدم و اين كلمه را در موردي بكار برد و من معني آنرا فهميدم.