مقدمه مديريت دانش به فرآيند خلق، انتشار و بكارگيري دانش در سازمان اشاره دارد. هدف نهايي مديريت دانش، شامل اشتراك دانش ميان كاركنان به منظور ارتقاء ارزش افزوده دانش موجود در سازمان مي باشد. حوزه مديريت دانش شامل مفاهيم و اصولي است كه توانايي بكارگيري و اشتراك دانش در موسسه را ارتقاء بخشيده ( نظير تخصص ها، مهارت ها و تجربيات كاركنان) و نقش كليدي درتوسعه و بهبود كيفيت، بهره وري و سود دهي سازمان ايفا مي نمايد. مديريت دانش مجموعه اي از روشها است كه ناظر بر كشف و بهره برداري ازمنابع ذهني يك سازمان يعني بهره برداري كامل از اذهان كليه افراد سازمان مي باشد. مديريت دانش در مورد يافتن، آزاد سازي، تباديل و سرمايهگذاري بر روي ارزشمندترين منبع سازمان يعني تخصص و مهارت و روابط افراد يك سازمان با يكديگر مي باشد. درخلال دهه گذشته، اين آگاهي روز افزون حاصل گرديده كه سازمان ها بايد سرمايه معنوي و ابزارهاي فني خود را به درستي مديريت نمايند چرا كه اين سرمايه ها در قلمرو اطلاعات قرار دارند، يعني بايد افراد سيستم هاي اطلاعاتي، به صورت كارار به كار گرفته شوند. بنابراين مديريت دانش به عنوان يك متدولوژي براي توليد، حفظ و بهره برداري ازانواع دانشي به كار مي رود كه هر سازمان در فعاليت هاي روزانه خود از آنها سود مي جويد. 1-1- بيان موضوع دانش مصنوعي نيست كه امروزه يكباره به وجود آمده باشد. انسان در مسير تاريخ تكاملي خود و تكامل اجتماعي ناشي از آن همواره توليد كننده دانش بوده است و از آن در ايجاد تغير در جامعه استفاده نموده است. به هر حال اين دانش به صورت ضمني در جوامع مختلف بشري در دوران هاي مختلف آمده، ثبت شده و انتقال داده شده و خود باعث ايجاد تغييرات بعدي شده است ( سعيدي كيا، 1384): دانش دارايي واقعي سازمان است. در گذشته سازمان ها اين دارايي را تنها در جهت بهبود عملكرد شخصي خود مورد استفاده قرار مي دادند. در حاليكه امروزه سازمانها در تلاش براي به جريان انداختن دانش كليه پرسنل در كليه سطوح سازماني مي باشند، تا اهداف سازمان بيش از پيش مورد دستيابي قرار گيرد. اين امر منجر به رواج ديدگاه جديدي به نام مديريت دانش در مباحث مديريتي و زمينه هاي موضوعي مرتبط شده است. مديريت دانش به دنبال يافتن، آزاد سازي، تبادل و سرمايهگذاري بر روي ارزشمندترين منبع سازمان يعني تخصص، مهارت و روابط افراد يك سازمان با يكديگر مي باشد. بنابراين مديران دانش بايد با ايجاد زمينههاي مشاركتي درسازمان، زمينه را براي يادگيري افراد فراهم سازند و به افراد سازمان كمك كنند تا ايدههاي جديد توليد نموده و آنها را به نوآوري موفق تبديل كنند. بنابراين مديريت دانش عبارت است از تلاش براي كشف داراي نهفته در ذهن افراد و تبديل اين گنج پنهان به دارايي سازماني، به طوري كه مجموعه وسيعي از افرادي كه درتصميم گيريهاي سازمان دخيل هستند به اين ثروت دسترسي داشته باشند و از آن استفاده نمايند(Larry & prusak, 1999) مقدمات مديريت دانش كمك مي كند كه دانش و تجارب پنهان فردي، به دانش آشكار تبديل شود. بدين ترتيب دانش در اختيار همگان قرار گيرد و از اين طريق مي توان سرمايه سازمان را افزايش داد.
مقدمه مديريت دانش به فرآيند خلق، انتشار و بكارگيري دانش در سازمان اشاره دارد. هدف نهايي مديريت دانش، شامل اشتراك دانش ميان كاركنان به منظور ارتقاء ارزش افزوده دانش موجود در سازمان مي باشد. حوزه مديريت دانش شامل مفاهيم و اصولي است كه توانايي بكارگيري و اشتراك دانش در موسسه را ارتقاء بخشيده ( نظير تخصص ها، مهارت ها و تجربيات كاركنان) و نقش كليدي درتوسعه و بهبود كيفيت، بهره وري و سود دهي سازمان ايفا مي نمايد. مديريت دانش مجموعه اي از روشها است كه ناظر بر كشف و بهره برداري ازمنابع ذهني يك سازمان يعني بهره برداري كامل از اذهان كليه افراد سازمان مي باشد. مديريت دانش در مورد يافتن، آزاد سازي، تباديل و سرمايهگذاري بر روي ارزشمندترين منبع سازمان يعني تخصص و مهارت و روابط افراد يك سازمان با يكديگر مي باشد. درخلال دهه گذشته، اين آگاهي روز افزون حاصل گرديده كه سازمان ها بايد سرمايه معنوي و ابزارهاي فني خود را به درستي مديريت نمايند چرا كه اين سرمايه ها در قلمرو اطلاعات قرار دارند، يعني بايد افراد سيستم هاي اطلاعاتي، به صورت كارار به كار گرفته شوند. بنابراين مديريت دانش به عنوان يك متدولوژي براي توليد، حفظ و بهره برداري ازانواع دانشي به كار مي رود كه هر سازمان در فعاليت هاي روزانه خود از آنها سود مي جويد. 1-1- بيان موضوع دانش مصنوعي نيست كه امروزه يكباره به وجود آمده باشد. انسان در مسير تاريخ تكاملي خود و تكامل اجتماعي ناشي از آن همواره توليد كننده دانش بوده است و از آن در ايجاد تغير در جامعه استفاده نموده است. به هر حال اين دانش به صورت ضمني در جوامع مختلف بشري در دوران هاي مختلف آمده، ثبت شده و انتقال داده شده و خود باعث ايجاد تغييرات بعدي شده است ( سعيدي كيا، 1384): دانش دارايي واقعي سازمان است. در گذشته سازمان ها اين دارايي را تنها در جهت بهبود عملكرد شخصي خود مورد استفاده قرار مي دادند. در حاليكه امروزه سازمانها در تلاش براي به جريان انداختن دانش كليه پرسنل در كليه سطوح سازماني مي باشند، تا اهداف سازمان بيش از پيش مورد دستيابي قرار گيرد. اين امر منجر به رواج ديدگاه جديدي به نام مديريت دانش در مباحث مديريتي و زمينه هاي موضوعي مرتبط شده است. مديريت دانش به دنبال يافتن، آزاد سازي، تبادل و سرمايهگذاري بر روي ارزشمندترين منبع سازمان يعني تخصص، مهارت و روابط افراد يك سازمان با يكديگر مي باشد. بنابراين مديران دانش بايد با ايجاد زمينههاي مشاركتي درسازمان، زمينه را براي يادگيري افراد فراهم سازند و به افراد سازمان كمك كنند تا ايدههاي جديد توليد نموده و آنها را به نوآوري موفق تبديل كنند. بنابراين مديريت دانش عبارت است از تلاش براي كشف داراي نهفته در ذهن افراد و تبديل اين گنج پنهان به دارايي سازماني، به طوري كه مجموعه وسيعي از افرادي كه درتصميم گيريهاي سازمان دخيل هستند به اين ثروت دسترسي داشته باشند و از آن استفاده نمايند(Larry & prusak, 1999) مقدمات مديريت دانش كمك مي كند كه دانش و تجارب پنهان فردي، به دانش آشكار تبديل شود. بدين ترتيب دانش در اختيار همگان قرار گيرد و از اين طريق مي توان سرمايه سازمان را افزايش داد.