نوع فایل:PDFتعداد صفحات :16سال انتشار : 1395چکیدهانسان از دیرباز همواره در پی شناخت پدیده های پیرامون خود بوده است. اما این شناخت با شکل گیری نگرش های نوینی درحوزه ی علوم انسانی و اجتماعی که در پی تحولات عظیمی که در قرن اخیر در حوزهی علوم تجربی رخ داد روبرو گشت.جریان های فکری و نگرش های متفاوتی که در آنها گاهی عاملیت بر ساختار و گاهی ساختار بر عاملیت تقدم دارد. نحله یفکری دیکانستراکشن که ژاک دریدا آنرا معرفی میکند یکی از این نگرشهای نوین است که به نقد مبانی فلسفی گرایشهای نظری پیشین خود میپردازد و بر عدم تقدم میان ساختار و عاملیت تأکید دارد و حقیقت و فلسفهی شناخت و هرمنوتیک رابه چالش میکشد و با اشاره بر اینکه حقیقت همواره در پشت استعاره پنهانی موضع گرفته است آنرا چیزی جز تعویق نمیداند.هدف از این نوشتار که به صورت کتابخانهای گردآوری شده است ابهام زدایی از این جریان فکری با نفوذ و همچنین پرداختن به مبانی فلسفی دیکانستراکشن از منظر تنی چند از مهمترین متفکران انسانشناس و جامعه شناس نوین همچون ژاک لاکان،ژولیا کریستوا، رولان بارت، میشل فوکو و ژاک دریدا است. در این مقاله که در ابتدا به اصول فکری استراکچرالزم از منظر متفکران کلاسیک آن یعنی فردیناندو سوسور و کلود لوی استراوس و مقدمات فلسفی شکل گیری جریان فکری دیکانستراکشن و سپس به نشانهشناسی پساساختارگرایی و تعریف ویژگیهای نظری دیکانستراکشن پرداخته شده است.واژگان کلیدیاستراکچرالیزم، ساختارگرایی، پساساختارگرایی، دیکانستراکشن
گذار از استراکچرالیزم به دیکانستراکشن
نوع فایل:PDFتعداد صفحات :16سال انتشار : 1395چکیدهانسان از دیرباز همواره در پی شناخت پدیده های پیرامون خود بوده است. اما این شناخت با شکل گیری نگرش های نوینی درحوزه ی علوم انسانی و اجتماعی که در پی تحولات عظیمی که در قرن اخیر در حوزهی علوم تجربی رخ داد روبرو گشت.جریان های فکری و نگرش های متفاوتی که در آنها گاهی عاملیت بر ساختار و گاهی ساختار بر عاملیت تقدم دارد. نحله یفکری دیکانستراکشن که ژاک دریدا آنرا معرفی میکند یکی از این نگرشهای نوین است که به نقد مبانی فلسفی گرایشهای نظری پیشین خود میپردازد و بر عدم تقدم میان ساختار و عاملیت تأکید دارد و حقیقت و فلسفهی شناخت و هرمنوتیک رابه چالش میکشد و با اشاره بر اینکه حقیقت همواره در پشت استعاره پنهانی موضع گرفته است آنرا چیزی جز تعویق نمیداند.هدف از این نوشتار که به صورت کتابخانهای گردآوری شده است ابهام زدایی از این جریان فکری با نفوذ و همچنین پرداختن به مبانی فلسفی دیکانستراکشن از منظر تنی چند از مهمترین متفکران انسانشناس و جامعه شناس نوین همچون ژاک لاکان،ژولیا کریستوا، رولان بارت، میشل فوکو و ژاک دریدا است. در این مقاله که در ابتدا به اصول فکری استراکچرالزم از منظر متفکران کلاسیک آن یعنی فردیناندو سوسور و کلود لوی استراوس و مقدمات فلسفی شکل گیری جریان فکری دیکانستراکشن و سپس به نشانهشناسی پساساختارگرایی و تعریف ویژگیهای نظری دیکانستراکشن پرداخته شده است.واژگان کلیدیاستراکچرالیزم، ساختارگرایی، پساساختارگرایی، دیکانستراکشن