عنوان تحقيق «راهكارهاي توسعه نيروي انساني نخبه و پيشگيري از فرار مغزها» است كه با روش فراتحليل (Meta-Analysis) انجام شده است.هدف فراتحليل حاضر نيل به نتايج كلي و كاربردي از طريق تركيب منابع و مطالعاتي است كه در داخل كشور در زمينة « توسعه نيروي انساني نخبه و پيشگيري از فرار مغزها» صورت گرفته است.اين فراتحليل كه از طريق بررسي و ارزيابي 48 اثر علمي انجام شد دو بُعد روش شناختي و محتوايي را مد نظر قرار داد. در بُعد روش شناختي نتايج نشان داد كه مطالعات مورد بررسي در عين حال كه انباشت خوبي از ايدههاي نظري و راهكارهاي عملي را ارائه ميكنند داراي اشكالات و نواقص متعددي هستند از جمله: عدم سازگاري بين اهداف، چارچوب نظري، روش تحقيق، نتايج و راهكارها- بديهي بودن بسياري از فرضيهها- عدم استفاده از تكنيكهاي پيشرفتة تجزيه و تحليل- مناسب نبودن حجم نمونه – اتكا به روشهاي نظري و …از جنبة محتوايي نيز اين فراتحليل پس از آسيب شناسي مختصر مطالعات و مشخص نمودن مشكلاتي چون عدم تناسب نتايج با اهداف پژوهش، ضعف ارتباط و تناسب راهكارها با هدف تحقيق و … در جستجوي تئوري مشترك و بنيادين تحقيق برآمد. در اين بررسي مشخص گرديد 6/39 آثار مبتني بر تئوري جاذبه- دافعه و 4/37 درصد مبتنيبر آموزههاي نظري مشابه و مرتبط با آن بودهاند. در درجه سوم 6/16 درصد آثار به ساير تئوريها تكيه كردهاند كه آنها نيز عمدتاً تعارضي با گروه اول و دوم نداشته و به دليل وسعت و قابليت فراگيري كه تئوري جاذبه- دافعه دارد ميتوان از آموزههاي آنها چون مبحث «چرخش مغزها» به عنوان مكمل بهره گرفت.
راهكارهاي توسعه نيروي انساني نخبه و پيشگيري از فرار مغزها 95 ص
عنوان تحقيق «راهكارهاي توسعه نيروي انساني نخبه و پيشگيري از فرار مغزها» است كه با روش فراتحليل (Meta-Analysis) انجام شده است.هدف فراتحليل حاضر نيل به نتايج كلي و كاربردي از طريق تركيب منابع و مطالعاتي است كه در داخل كشور در زمينة « توسعه نيروي انساني نخبه و پيشگيري از فرار مغزها» صورت گرفته است.اين فراتحليل كه از طريق بررسي و ارزيابي 48 اثر علمي انجام شد دو بُعد روش شناختي و محتوايي را مد نظر قرار داد. در بُعد روش شناختي نتايج نشان داد كه مطالعات مورد بررسي در عين حال كه انباشت خوبي از ايدههاي نظري و راهكارهاي عملي را ارائه ميكنند داراي اشكالات و نواقص متعددي هستند از جمله: عدم سازگاري بين اهداف، چارچوب نظري، روش تحقيق، نتايج و راهكارها- بديهي بودن بسياري از فرضيهها- عدم استفاده از تكنيكهاي پيشرفتة تجزيه و تحليل- مناسب نبودن حجم نمونه – اتكا به روشهاي نظري و …از جنبة محتوايي نيز اين فراتحليل پس از آسيب شناسي مختصر مطالعات و مشخص نمودن مشكلاتي چون عدم تناسب نتايج با اهداف پژوهش، ضعف ارتباط و تناسب راهكارها با هدف تحقيق و … در جستجوي تئوري مشترك و بنيادين تحقيق برآمد. در اين بررسي مشخص گرديد 6/39 آثار مبتني بر تئوري جاذبه- دافعه و 4/37 درصد مبتنيبر آموزههاي نظري مشابه و مرتبط با آن بودهاند. در درجه سوم 6/16 درصد آثار به ساير تئوريها تكيه كردهاند كه آنها نيز عمدتاً تعارضي با گروه اول و دوم نداشته و به دليل وسعت و قابليت فراگيري كه تئوري جاذبه- دافعه دارد ميتوان از آموزههاي آنها چون مبحث «چرخش مغزها» به عنوان مكمل بهره گرفت.