کل مقاله 227 صفحه روانشناسی ورزش مقدمه:روانشناسي ورزشي[1]شاخهاي از علم ورزش است كه در جستجوي فراهم نمودن پاسخ به سؤالات مختلف در زمينههاي رفتار انساني در حيطه ورزش است. از آنجايي كه روانشناسي به مطالعه رفتار ميپردازد، بالطبع موضوع روانشناسي ورزشي نيز مطالعه حركات و فعاليتهاي ورزشي در تمام ابعاد از فعاليت حركتي يك كودك دبستاني تا مسابقات جهاني و المپيك ميباشد.اگر چه اهميّت مسائل رواني در ورزش از چندين سال پيش شناخته شده است با اين حال روانشناسي ورزشي هنوز دانشي بسيار جوان ميباشد و در خلال دهههاي اخير علاقه و توجه به «روانشناسي ورزشي شناختي[2]»افزايش چشمگيري يافته است. ابتدا تمام تلاشها در اين حيطه معطوف به مردان قهرمان بود اما در سالهاي اخير اين روند متحول شده است و روانشناسي ورزشي قهرمانان زن و مرد حرفهاي و برجسته افراد شركت كننده در فعاليتهاي غير حرفهاي را نيز مورد توجه قرار ميدهد. به عبارتي هدف روانشناسي ورزشي كمك به ورزشكاران در تمام ردههاي سني از نوجوانان تا بزرگسالان است.امروزه متخصصان فيزيولوژي ورزش از دانش روانشناسي ورزشي براي كمك به شركتكنندگان در برنامههاي باز پروري قلبي استفاده ميكنند تا آنها بر ترس خود نسبت به از سرگيري و شروع تمرين غلبه كنند. معلمان همچنين با استفاده از دانش روانشناختي ورزشي شيوه توجه به تأثيرات محيطي را كه باعث بهبود اجرا ميشوند، به متعلمان خود ميآموزانند. دست اندر كاران تيمهاي جوانان براي اطمينان از كسب تجارب مثبت از سوي ورزشكاران جوان، از روانشناسي ورزشي بهره ميگيرند. و نهايتاً مربيان در تمام سطوح از تكنيكهاي روانشناسي ورزشي همچون كنترل هيجان، تصوير سازي ذهني، هدف گزيني و انگيزش كمك ميگيرند تا ورزشكاران را در تكامل بخشيدن اجراهايشان ياري دهند. اكنون با پيشرفت علم روانشناسي ورزشي، بحث مهارتهاي رواني در اجراي عملكردهاي ورزشي از اهمييت بسزايي برخوردار شده است و در حالي كه قبلاً به اهميت آماده سازي جسماني تأكيد ميشد امروزه قهرمانان هرچه بيشتر بر آماده سازي رواني توجه و تأكيد ميكنند. تجارب كسب شده آنان حاكي از آنست كه وقتي در ميدانهاي بزرگ با قهرماناني همتراز به لحاظ جسميبه رقابت ميپردازند، سرانجام آمادگي رواني پيروزي را به نفع يكي از طرفين رقم خواهد زد.مربيان برتر نيز به جنبههاي آماده سازي رواني ورزشكاران و ضرورت تدارك آن در طول تمرينات واقفند. و بخشي از برنامه آمادهگي را به آماده سازي رواني اختصاص ميدهند. با وجود اين، آماده سازي رواني تا حدود زيادي مورد غفلت قرار گرفته است كه به نظر ميرسد عمدهترين علت اين غفلت فقدان آگاهي مربيان در چگونگي آماده سازي رواني ورزشكاران ميباشد. صاحبنظران ورزش چنين ميپندارند كه ورزش ميتواند به بازيكنان جوان قدرت ارادهگري، اعتماد به نفس، نحوه سلوك، برقراري ارتباط با ديگران و تجربه رسيدن به هدفهاي مشكل را بياموزد ولي امروزه ميدانيم كه اين قابليتها به طور خود بخودي به حداكثر نرسيده و رشد نمييابند مگر اينكه ورزشكار تحت آموزش و تمرين مهارتهاي رواني1قرار گيرد.اكنون مهارتهاي رواني در همان نقطهاي قرار دارند كه پنجاه سال پيش مهارتهاي جسماني قرار داشتند مربيان بايد به اين اعتقاد دست يابند كه مهارتهاي رواني هم چون مهارتهاي جسماني قابل كسباند و بايد به طور اصولي و علمي آموزش داده شوند. روانشناسي ورزشي:پيدايش علم روانشناسي ورزشي به قرن بيستم باز مي گردد اما اولين مطالعات در اين زمينه در سالهاي آخر قرن نوزدهم انجام شد. در واقع به صراحت نمي توان بيان كرد كه روانشناسي ورزشي دقيقاً در چه زماني بصورت علم مطرح شد, به همين جهت برخي ادعا ميكنند علم روانشناسي ورزشي همچون نوزادي است كه به تازگي متولد شده است. بطور كلي در ابتدا مطالعه رفتار ورزشي در جهت تشريح اصول و موضوعات روانشناسي عمومي بود و جهتگيري مشخصي بعنوان روانشناسي ورزشي ديده نمي شد. دكتر نورمن تريپلت[4] روانشناس دانشگاه اينديانا, در اوايل سالهاي 1897, در مجله آمريكايي روانشناسي مطلبي را منتشر كرد كه به گونهاي مستقيم به روانشناسي ورزشي ارتباط داشت. تريپلت پديدهاي را بررسي كرد كه اكنون «سهولت اجتماعي»[5] ميناميم, و آن اثر مساعد مشاهده كنندگان برعملكرد شخص است. او پي برد دوچرخهسواراني كه گروهي فعاليت ميكنند نسبت به زماني كه فردي دوچرخهسواري ميكنند, نيز سريعتر حركت مي كنند. دكتر اي. دبليو. اسكريپچر[6] روانشناس دانشگاه ييل از مطالعه خود چنين نتيجه گرفت كه شركت در ورزش به دارا شدن ويژگيهاي شخصيتي مطلوب ميانجامد (مارك، اچ انشل،1380).ديدگاه جديد مبني بر اينكه ورزش رقابتي شخصيت ساز است, ريشه در پژوهشهاي اسكرپيچر دارد, اما پيشگام شناخته شده روانشناس ورزش دكتر كلمن رابرتز گريفيت[7] است. گريفيت كه به عنوان پدر روانشناسي ورزش از او نام برده ميشود, بعنوان اولين شخصي است كه سالهاي زيادي را صرف آزمايشهاي منظم روانشناسي ورزشي كرده است(مارك، اچ انشل،1380).گريفيت اولين آزمايشگاه روانشناسي ورزش را, به نام آزمايشگاه پژوهش ورزشي در سال 1925 در دانشگاه ايلينوي تأسيس كرد. اگرچه پژوهش درباره اثر عوامل رواني بر عملكرد ورزشي را, در سال 1918 آغاز كردهبود. علايق اوليه او شامل اثرهاي عوامل رواني و محيطي بر يادگيري و اجراي مهارتهاي حركتي و شخصيت در ورزش بود. او براي آزمايشگاه خود وسايلي را تهيه كرد كه آگاهي از جنبشهاي مهارتي, هوشياري ذهني, واكنشهاي زماني نسبت به بينايي, شنوايي، فشار, ثبات, هماهنگي عصبي ـ عضلاني, تنشها و رهاسازي عضلاني و توانايي عضلاني را اندازهگيري ميكردند. او بر اساس مصاحبه با بازيكن فوتبال ردگرنگ پي برد كه ورزشكاران برتر مهارتهاي ورزشي را خودبهخود, بدون هيچ يا كمترين انديشهاي, انجامميدهند.او اولينكتابهايروانشناسي ورزشي را به نامهاي «روانشناسي مربيگري» در سال 1926 و «روانشناسيورزشكاران» در سال 1928 نوشت و اولين درس روانشناسي ورزش را در سال 1923 در دانشگاه ايلينوي تدريس كرد. گريفيت, در تكليفي كه روانشناسان ورزش امروزي واقعاً بر آن رشك ميبرند, توسط باشگاه شيكاگوكانبر[8] استخدام شد تا در فصل مسابقههاي سال 1938 مشاور روانشناس ورزش تيم باشد. او آزمونهاي حركتي و پرسشنامههاي رواني گوناگون را اجرا كرد تا توانايي حالت رواني و توانايي بالقوه كنوني ورزشكاران رقابتي را از آغاز آموزش (فصل بهار) تا پايان فصل تعيين كند(مارك، اچ انشل،1380).پژوهش روانشناسي ورزشي در دهههاي 1940 نمود واقعي داشت بجز پاياننامههاي دكترا كه گهگاهي نوشته ميشدند. در اين زمان بيش از هر چيز, تأسيس آزمايشگاههاي يادگيري حركتي رواج يافت كه ار جمله ميتوان آزمايشگاهي را نام برد كه توسط جان لاتر[9] در دانشگاه پنسيلوانيا,كلارنس رگزويل در دانشگاه ويسكاسنين, سي. اچ مكلوي در دانشگاه آيوا, و شايد از همه معروفتر فرانكلين هنري در دانشگاه كاليفرنيا در بركلي, تأسيس شد (مارك، اچ انشل،1380).اين جنبش زمينه را براي حضور، رشد و ... تربيت بدني فراهم ساخت كه داراي پيچيدهترين رهيافت علمي در پژوهش براي رفتار حركتي بود. همة دانشمندان ورزش به نوبهي خود از بهينهبودن طرح, تجهيزات و فنون آماري پژوهشي انتشار بيشتر دادههاي مربوط به فرايندهايي كه زيربناي مهارتآميز عملي و آموختني بودند, سود جستند. با وجود «خلأ شايان توجه بين سالهاي مولد گريفيت و كارهاي پژوهشگران معاصر در روانشناسي ورزش», زمينه روانشناسي ورزش از اين تلاشهاي اوليه در پژوهش حركتي, سود برده است (مارك، اچ انشل،1380).سرانجام, در دههي 1960 بود كه روانشناسي ورزش گامهاي بزرگي را برداشت و زمينه علمي كنوني را فراهم آورد. چندين عامل به گسترش اين زمينه علمي كمك كردند. كتابهاي درسي بيشتر از هر زمان ديگر چاپ شدند. از جمله ميتوان به كتابهاي زير اشاره كرده:«رفتار جنبشي و يادگيري حركتي» بريانتگرتي[10], «مشكل ورزشكاران و چگونگي مقابله با آنها» بروس اجيلو و توماس تاتكو[11], «يادگيري حركتي و عملكرد انساني» رابرت ان سينگر[12] و «روانشناسي و رفتار حركتي» جوزف اكسندين[13]. كتاب ديگري بهنام «مربيگري, ورزشكاري, روانشناسي» سينگر[14] اولين كتاب درسي در روانشناسي ورزش بود. اين كتابها محركي براي پژوهش و انتشار فراوان در نشريههاي علمي بودند. از همه مهمتر «فصلنامهي پژوهش» كه اكنون «فصلنامهي پژوهش براي تمرين و ورزش» ناميده ميشود, از انتشارات پژوهشي رسمي تربيتبدني حرفهاي در ايالاتمتحده بود. اما مهمتر از پيشرفت پژوهش در روانشناسي ورزشي و رفتار حركتي, كلاسها و برنامههاي دانشگاهي بود كه منجر به پيدايش بارزترين دانشمندان, در روانشناسي ورزش شد (مارك، اچ انشل،1380).عنصر نهايي در رشد روانشناسي ورزش تأسيس چند انجمن حرفهاي بود. اولين نشست ساليانه انجمن امريكايي روانشناسي ورزش و فعاليت بدني در سال 1967 برگزار شد. انجمن كانادايي يادگيري رواني ـ حركتي و روانشناسي ورزش, در سال 1969 آغاز به كار كرد (مارك، اچ انشل،1380).اين سازمان در آغاز به انجمن كانادايي بهداشت, تربيتبدني, تفريحات سالم و رقص وابسته بود. اما در سالهاي 1977 مستقل شد. در سال 1975, بخشي به اتحاديه امريكايي بهداشت, تربيتبدني, تفريحات سالم و رقص, اضافه شد تا روانشناسي ورزش را در چهارچوب علمي تربيتبدني تقويت كند. آن را آكادمي(فرهنگستان) روانشناسي ورزش ناميدند. هدف فرهنگستان تقويت نگره و پژوهش بود به گونهاي كه بتوان در تربيتبدني يا موقعيت ورزشي به كار برد. بعلاوه در سال 1986, پيدايش انجمن پيشرفت روانشناسيورزشي كاربردي بود كه براي پيشبرد رهيافتي اكتشافيتر در روانشناسي ورزش آغاز به كار كرد. اين انجمن, كه در بر دارنده بزرگترين عضويت روانشناسي حرفهاي و دانشجويان در سرتاسر جهان است, داراي سه بخش است:روانشناسي بهداشت (كه براي نمونه اثرهاي رواني فعاليتهاي بدني را بررسي ميكند)روان شناسي درمان (كه مشاورة ورزشي و مطالعة اثر فنون رفتاري و رواني بر عملكرد ورزشي را بررسي ميكند), و روانشناسي اجتماعي(كه عوامل محيطي بر عواطف و رفتارهاي ورزشكاران و مربيان ورزش را مورد مطالعه قرار ميدهد). اگرچه شاخه روانشناسي ورزش ريشه در علم تربيتبدني دارد, در سالهاي أخير از سوي روانشناسي مورد پذيرش قرار گرفته است. اين موضوع به سبب استفادة قانوني از اصطلاح«روانشناس» است كه نشانگر آموزش دانشگاهي در روانشناسي است. قابل درك است كه, در بين دانشمندان و دستاندركاران, بحثهاي شايان توجهي در اين باره وجود دارند مبني بر اينكه كدام علم- تربيتبدني, علم ورزش يا روانشناسي- بايد برنامههاي آموزشي روانشناسان ورزش را هماهنگ كند. به احتمال, در استراليا, ارتباط بين روانشناسي ورزش و روانشناسي از همه قويتر است, زيرا كه در سال 1992 جامعة روانشناسي استراليا اولين هيأت روانشناسان ورزش را در سازمان روانشناسي ملي پذيرفت. اهميت اين هيأت در تعيين معيارهايي است كه براي دادن پروانهي كار به روانشناسان ورزش مورد استفاده قرار ميگيرند. انجمن روانشناسي امريكا داراي بخشي بهنام بخش روانشناسي ورزش و تمرين است كه گروه علاقمندي مركب از پژوهشگران را تشكيل ميدهد كه عوامل رواني مرتبط با عملكرد انساني را مورد مطالعه قرار ميدهند. اما هدف اين گروه اين است كه زمينة مطالعه را گسترش دهند نه اينكه معياري براي پروانه يا مدرك تعيين كند (مارك، اچ انشل،1380).كالج امريكايي پزشكي ورزشي و اتحادية پزشكي ورزشي استراليا, گروههايي فرعي در روانشناسي ورزش و تمرين دارند. سرانجام روانشناسي ورزش توسط جامعة بينالمللي روانشناسي ورزش در سرتاسر جهان شناخته ميشود (مارك، اچ انشل،1380).هدف اين سازمانها اين است كه براي دانشمندان و دستاندركاران و روانشناسيورزشي هويتي ملي و بينالمللي حاكي از نظام علمي ايجاد كنند. همچنين فرصتي فراهم ميكنند تا با اعضايشان سالانه ملاقات كنند و 1) ايدههاي خود را مبادله كنند, 2)تجارب پژوهشي خود را توضيح دهند, 3) با دانشمندان و دستاندركاران شناخته شدهاي كه تخصصهايشان در زمينههاي قابل كاربرد در رفتار ورزشي است, صحبت و تبادل نظر كنند, 4) دربارة موضوعات بحثانگيز بحث كنند و تصميم بگيرند و 5) به كلاسها و بخشهاي مربوطة خود ايدههاي جديد و مهيجي ببرند كه از زمينةموردنظر سرچشمه ميگيرند. از اين سازمانها, نشريههاي علمي جديد پا گرفتهاندكه نيازهاي اين زمينة پژوهشي گسترش يابنده را برطرف كنند. روانشناسي ورزشي اكنون توسط اعضاي جامعة دانشگاهي به عنوان علمي معتبر شناخته ميشود (مارك، اچ انشل،1380).اكنون بايد روشن شده باشد كه روانشناسي دربردارندة زمينة علمي چند بعدي از مطالعه و عمل است. روانشناسي ورزشي از بسياري از علوم سنتي روانشناسي, مشتق و بنابراين دريرگيرندة روانشناسي اجتماعي (مطالعة رفتار گروهي و عوامل محيطي- موقعيتي كه بر عواطف و اعمال شخص اثر ميگذارند), روانشناسي شناختي(ارتباط بين انديشهها عواطف و عملكرد), روانشناسي رشد(تغييرهاي شناختي و رفتاري همراه با افزايش سن), روانشناسي تربيتي(عواملي كه بر يادگيري و يادآوري راهبردها و مهارتهاي ورزشي اثر ميگذارند), روانشناسي باليني(بررسي موضوعهاي شخصي كه نيازمند مشاورة حرفهايست به گونهاي كه احساس رضايت شخصي در ورزش و رسيدن به حداكثر عملكرد به دست آيد) و شاخههاي ديگر است. شاخههاي علمي روانشناسي در شكل(1) نشان داده شده است. روانشناسي تمرين شاخهاي است كه در روانشناسي جنبة سنتي ندارد, اگرچه از نزديك با روانشناسي بهداشت ارتباط دارد. (اصانلو، پرستو؛ 1370). روانشناسي تربيتي روانشناسي شناختيروانشناسي اجتماعي روانشناسي باليني شكل(1): عناصر چندبعدي روانشناسي ورزش(مارك، اچ انشل،1380). امروزه محققين و تشكيلات مختلفي در سراسر دنيا به مطالعه و بررسي موضوعات متنوعي در قالب روانشناسي ورزشي ميپردازند. بهعنوان مثال روانشناسي ورزشي توسط جامعة روانشناسي براي فعاليت ورزشي و تربيت بدني در امريكاي شمالي(NASPSPA)[15] در سه زمينةمختلف تقسيمبندي شده است. روانشناسي ورزشي يادگيري حركتيوكنترل روانشناسياجتماعيوشخصيت رشدوتكاملحركتي شكل شمارة(2): تقسيم يندي حيطههاي روانشناسي ورزشي براساس تقسيم بندي جامعة روانشناسي ورزشي امريكاي شمالي(لامارتين، 1984). در يادگيري حركتي اصول يادگيري مهارتهاي حركتي و ورزش, عوامل مؤثر در يادگيري مهارتهاي حركتي, شناخت عوامل اجتماعي و رواني و اهميت آنها در رابطه با يادگيري مهارتهاي حركتي و نقش بازخورد و انگيزش در يادگيري مهارتهاي ورزشي مورد مطالعه قرار ميگيرد.در روانشناسي اجتماعي و شخصيت, موضوعاتي همچون شخصيت ورزشكاران, پرخاشگري, استرس اضطراب و كنترل شرايط روحي و آمارگي رواني مدنظر ميباشد. و نهايتاً در رشد و تكامل حركتي, مراحل مختلف رشد, نقش عوامل ارثي و محيط در رشد, روند تكاملي حركات, تواناييهاي جسماني و ادراكي و برنامهريزي حركتي براي كودكان مطرح ميباشد (لامارتين، 1984).فولهام[16](1999) روانشناسان ورزشي را به دو دسته تقسيم ميكند: روانشناسان ورزشي باليني و تربيتي. او معتقد است روانشناسان ورزشي باليني عملكردشان در رابطه با مسائل همچون به همريختگي تغذيهاي, خشونتگرايي, آشفتگي شخصيت, افسردگي شديد و رواندرماني است اما روانشناسان ورزشي تربيتي مسائلي همچون هدفچيني, تصويرسازي ذهني, انگيزش, تمركز, اعتماد به نفس و آمادگي ذهني را در رابطه با ورزشكاران پيگيري ميكنند (فولهام، 1991).مفهوم روانشناسي ورزشي:روانشناسي ورزشي يكي از موارد كاربرد ويژة دانش روانشناسي را تشكيل داده و موضوعاتي همچون شخصيت, عوامل رواني اجتماعي, انگيزش, كنترل استرس و اضطراب, آموزش حركتي, اعتماد به نفس و ساير مهارتهاي رواني كه لازمة يادگيري و اجراي مطلوب مهارتهاي حركتي ميباشد را مورد بررسي و مطالعه قرار ميدهد. بهعبارتي ديگر مطالعة رفتار فردي در ورزش و فعاليتهاي حركتي تعيين ميزان تأثير فاكتورهاي رواني بر روي فعاليتهاي حركتي و تعيين كيفيت اثرگذاري تجربيات اولية حركتي افراد بر روي عوامل رواني, موضوعاتي هستند كه مورد توجه روانشناسان ورزشي قرار ميگيرد. بنابراين روانشناسان ورزشي در پي يافتن اطلاعات مفيد و باارزش در رابطه با بهبود سطح فعاليتهاي ورزشي افراد در هر دوجنبه روشهاي انفرادي و تيمي ميباشند (محرم زاده، مهرداد؛ مباني رواني ـ اجتماعي).تعريفي كه «فدراسيون اروپايي روانشناسي ورزشي و تربيت بدني» از اين رشته به عمل آورده است, به شرح هدفهاي كلي و قسمتهاي اصلي آن ميپردازد. به اين شرح كه «روانشناسي ورزشي داراي موضوع مخصوص به خود ميباشد, اين دانش به مطالعة انسان و حركات او در جريان تمرينات بدني, مسابقات ورزشي و فعاليتهاي بازيگونه در هواي آزاد ميپردازد. روانشناسي ورزشي سطوح مختلف ژنتيك, نتايج مؤثر اين فعاليتها در فرد و گروه و تأثير آن در ضعيفترين, قويترين و پراستعدادترين افراد در تمام زمينههاي رواني-حركتي و تربيت بدني و ورزش را در نظر دارد (توماس، ريموند، روانشناسي ورزشي).دبورآ.ست[17] و چارلزآ.بوچر[18](1984) در اين زمينه معتقدند: روانشناسي ورزشي عملي استكهازتكنيكهاي ارزيابي شناختي و راهبردهاي مداخلهاي براي كمك به افراد جهت نيل به اجراي برتر استفاده ميكند(وست دبورآ، بوژر، چارلز آ، مباني تربيت بدني و ورزش).دكتر نمازيزاده روانشناسي ورزشي را كاربرد اصول و يافتههاي روانشناسي در يادگيري مهارتهاي ورزشي و رفتارهاي جنبشي انسان در كلية شئون ورزش و تربيت بدني ميداند (رحماني نيا، فرهاد؛ مباني رواني ـ اجتماعي در تربيت بدني).عنوان: مقايسه ميزان ابراز وجود ( قاطعيت ) دانشجويان دختر ورزشكار و غير ورزشكار دانشگاه آزاد اسلامي – واحد مشهدهدف : هدف از پژوهش حاضر مقايسه موقعيت هاي مختلف ابراز وجود ( امتناع از درخواست بيان و ابراز محدوديت هاي شخصي ، شروع برقراري ارتباط اجتماعي ، ابراز احساسات مثبت انتقاد سازنده ، اختلاف عقيده داشتن و ابراز وجود در موقعيت هاي خدماتي ) بين دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار دانشگاه آزاد اسلامي واحد مشهد بوده است .روش : پژوهش حاضر به صورت توصيفي از نوع علي – مقايسه اي بود . جامعه آماري شامل 10238 نفر دانشجويان دختر دانشگاه آزاد اسلامي مشهد در سال 1384 مي باشد كه بر اساس جدول برآورد حجم نمونه مورگان در مطالعات توصيفي تعداد 380 نفر (80 نفر اعضاي تيم هاي ورزشي و 300 نفر غيرورزشكار ) به عنوان نمونه به روش تصادفي انتخاب شدند. ابزار اندازه گيري پرسشنامه گامبريل با 40 سؤال بود كه هفت موقعيت ابراز وجود را مورد سنجش قرار مي دهد . براي مقايسه آماري دو گروه نيز از روش آمار استنباطي تي استيودنت در سطح آلفاي 05/0 استفاده شد.نتايج : براساس نتايج پژوهش حاضر، بين ميزان ابراز وجود دانشجويان دخترورزشكار(16/11 - + 02/142 ) و دانشجويان دخترغيرورزشكار (14/19 - + 03/129 ) در سطح آلفاي 05/0 تفاوت معني داري مشاهده شد. همچنين بين دانشجويان دختر ورزشكار و غير ورزشكار در موقعيت هاي مختلف ابراز وجود ( امتناع از درخواست -– بيان و ابراز محدوديت هاي شخصي شروع برقراري ارتباط اجتماعي ، ابراز احساسات مثبت ، انتقاد سازنده ، اختلاف عقيده داشتن با ديگران و ابراز وجود در موقعيت هاي خدماتي ) تفاوت معني داري مشاهده شد.بحث و نتيجه گيري : پژوهش حاضر به نوبه خود اولين تحقيقي است كه در اين زمينه در داخل كشور انجام شده است و يافته هاي پژوهش حاضر با نتايج تحقيقات والاتير (2002) ، نيوفلد و ديگران (2002)، يوشيمارا (2005)، آهاروني (2005) و نسپور(2005) همخوان است . ابراز وجود روش سالم احقاق حقوق در روابط بين فردي و اجتماعي است كه فقدان آن منجربه انفعال ، پرخاشگري وپرخاشگري منفعل ، تمايلات ضد اجتماعي همچون خودكشي و… مي گردد. لذا مي توان از احترام به خود و رشد قدرت تصميم گيري و قدرت نه گفتن كه با ابراز وجود در ورزش حاصل مي گردد در جلوگيري از تعارض و سر خوردگي و نابهنجاري ها به خصوص در قشر جوانان و دانشجويان كه حساسيتشان به مسائل جامعه بالاتر است و پيشگيري از مصرف مواد مخدر ، مراقبت در برابر تمايلات جنسي و موفقيت در زمينه هاي شغلي آنها استفاده نمود و تغيير باورهاي ذهني غلط مردم بويژه براي دختران كه به گونه اي اجتماعي شده اند كه بيشتر همامنگ و فروتن باشند و كمتر ابرازوجود كنند . كليد واژه ها : ابراز وجود ، ورزش ، دانشجو .يافته هاي پژوهش : دراين بخش به نتايج حاصل از آزمون هر يك از فرضيه هاي پژوهش ، براي پاسخگويي به سئوالات اين پژوهش اشاره مي شود اشاره مي شود . لازم به ذكر است كه تمامي نتايج بدست آمده در حد معني داري 05 /0 › P مورد آزمون قرار گرفتند .يافته هاي پژوهش بدين شرح مي باشند :1 ـ بين ميزان ابرازوجود ( قاطعيت ) دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد .2 - بين امتناع از درخواست دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد3 - بين بيان و ابراز محدوديت هاي شخصي دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد .4 ـ بين شروع برقراري روابط اجتماعي دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد .5 ـ بين ابراز احساسات مثبت دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد6ـ بين انتقاد كردن دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد .7 - بين اختلاف عقيده داشتن با ديگران دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد .8 ـ بين ابراز وجود در موقعيت هاي خدماتي دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد .و يافته هاي اضافي اين پژوهش شامل :9- بين ابراز وجود ورزشكاران رشته هاي انفرادي و گروهي تفاوت معني داري وجود ندارد.10ـ بين ميزان ابراز وجود دانشجويان متاهل و مجرد تفاوت معني داري وجود ندارد.11- بين ميزان ابراز وجود دانشجويان دختر با ترتيب تولد آنها تفاوت معني داري وجود نداردبحث و نتيجه گيري : فرضيه شماره 1 : بين ميزان ابرازوجود ( قاطعيت ) دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد .نتايج اي پژوهش حاكي از آن است كه بين ميزان ابرازوجود ( قاطعيت ) دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد ، بدين معني كه ورزشكاران از لحاظ ميزان مهارت ابراز وجود در سطح بالاتري قرار دارند . بر همين اساس اين نتيجه با نتايج بدست آمده توسط :اداره كل زندان هاي استان خوزستان (1382) در داخل كشور و باري تايگاي (2005) ، نسپر (2005) ، رئو و فرنز (2005) ، يوشي مورا (2005) ، ديوراستون و گرين (2004) ، ديويد و همكارانش (2004) ، سالگيوئرو و همكارانش (2004) ، مارتين و بت چاوا (2003) ، ريوا و همكارانش (2001) ، ميلز (1996) ، ويسر ام و همكارانش (1995) ، آشفورد و همكارانش (1993) ، كامينگز (1992) ، فاريز (1985) هماهنگ است .نتايج اين پژوهش با نتايج پژوهش هاي رمضاني نژاد (1372) ، مير نصوري (1373) ، محامد (1377) و بوت و اسپرلينگ (1958) ، اسلاشر (1964) ، كرول (1967) كه معتقدند بين ويژگي هاي شخصيتي ورزشكاران و غير ورزشكارن تفاوتي وجود ندارد مغايرت دارد .يكي از مهمترين انگيزه هاي شركت در ورزش ، روابط موفق و موثر با ديگران است ، ورزشكاران از طريق روابط كلامي و غير كلامي در محيط ورزشي مي توانند با افزايش اعتماد به نفس، احترام به خود ، خود پنداري مثبت و احساس لذت و رضايت از خود و ديگران ، محيطي غني براي تماس و تعامل مفيد و مؤثر با هم نوعان را ايجاد نمايند.ورزش با كمرنگ كردن فاصله طبقاتي و ايجاد فرصت و امكان بروز استعدادها و توانايي ها و ويژگي هاي مثبت افراد را طوري تربيت مي كند كه به جاي تبعيت و پيروي از ديگران به نيازها و حالات خود توجه كنند و فضايي مناسب براي تمرين و تشخيص جسارت در گفتار است كه مي تواند زير نظرمربياني كه اين قدرت و اختيار را داشته باشند و در صورت پا از حد فراتر گذاشتن به فرد هشدار دهند صورت پذيرد . فرضيه شماره 2 : بين امتناع از درخواست (قدرت نه گفتن ) دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد .نتايج اي پژوهش حاكي از آن است كه بين قدرت نه گفتن دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد ، بدين معني كه ورزشكاران از لحاظ ميزان قدرت نه گفتن در سطح بالاتري قرار دارند . بر همين اساس اين نتيجه با نتايج بدست آمده توسط :ويلسون و همكارانش (2005) ، نسپر (2005) ، كروگر و همكارانش (2002) ، نيوفلد و همكارانش (2002) ، انشل (1991) هماهنگ است .قدرت نه گفتن نياز به رشد قدرت تصميم گيري و تكامل احترام به خود و ارائه دليلي منطقي براي امتناع از در خواست دارد ، وقتي ورزشكار دانش و مهارت خود را تقويت كرد ، مي تواند در برابر كساني كه بي كفايتي را به او القاء مي كنند با قدرت كلام و رفتار مطمئن اجتماعي مقاومت كند. افرادي كه احساس مي كنند كنترلي بر وقايع زندگي خود ندارند ، از عهده رد تقاضاهاي نا معقول ديگران برنمي آيند و از برخورد با مسائل مختلف زندگي اجتناب مي نمايند ، از طرفي افراد با عزت نفس بالا احساس كنترل شخصي بيشتري را در خود احساس مي كنند و با انديشيدن به توانايي ها با استرس موقعيت هاي مختلف مقابله بيشتري مي كنند .ورزش مخصوصا در بعد حرفه ايش براي ورزشكاران خود وجهه ي اجتماعي كسب مي كند و منجرمي گردد ، با تصميم گيري صحيح و منطقي در جنبه هاي مثبت ابراز وجود كنند ، بنابراين به آساني در برابر اميالي كه موقعيت آنها را به خطر مي اندازد مقاومت مي كنند ، وقتي ورزشكار درباره نتايج استفاده از مواد مخدر و شكستن قواعد تيمي و قوانين هشدار داده شد يك بهانه و دليل توجيه پذير براي امتناع از در خواست خواهند داشت . فرضيه شماره 3 : بين بيان و ابراز محدوديت هاي شخصي دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد .نتايج اي پژوهش حاكي از آن است كه بين ميزان ابراز محدوديت هاي شخصي دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد ، بدين معني كه ورزشكاران از لحاظ ميزان مهارت ابراز محدوديت هاي شخصي در سطح بالاتري قرار دارند . بر همين اساس اين نتيجه با نتايج بدست آمده توسط : مارتين و بت چاوا (2003) ، انشل (1987) ، مكيك اف و كوذار (1983) هماهنگ است .داشتن سياست در باز نه تنها كمبودها را نمايان نمي سازد بلكه احترام و صميميت را چندين برابر مي سازد چراكه زمينه ساز پيشرفت مي گردد قبول محدوديت ها و ابراز آنها مي تواند به ورزشكار در پيدا كردن راه حل هاي مفيد و مؤثر كمك نمايد وقتي كمبودها و نواقص تيمي در مقايسه با تيم حريف مطرح شد مطمئنا نتيجه آن كسب امتياز بهتر در آينده خواهد بود.فرضيه شماره 4 : بين شروع برقراري روابط اجتماعي دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد .نتايج اي پژوهش حاكي از آن است كه بين ميزان برقراري ارتباط اجتماعي دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد ، بدين معني كه ورزشكاران از لحاظ ميزان مهارت برقراري ارتباط اجتماعي در سطح بالاتري قرار دارند . بر همين اساس اين نتيجه با نتايج بدست آمده توسط : نسپر (2005) ، گرور (2005) ، ديوراستون و گرين كي (2004) ، ديويد و همكارانش (2004) ، مارتين و بت چاوا (2003) ، كروگر و كاپلان (2002) ، ويسر ام و همكارانش (1995) ،دالاس و همكارانش (1993) ، آشفورد و همكارانش (1993) ، روزن فلد و ويلدر (1990) ، انشل (1987) ، فاريز و همكارانش (1985 ) ، كارون (1984) ، كوذار و مكيك اف (1983) ، ، ، فاوزي و همكارانش (1983) ، ريان (1980) هماهنگي دارد .اما با نتايج پژوهش اينرسون و داي ويوز (2005) مغايرت دارد .وقتي ورزشكار به طور واقع بينانه و منصفانه نقاط ضعف و قوت خود را شناسايي كرد و از شكست ها و ناكامي ها براي بازنگري اهداف و برنامه هايش استفاده نمود ، اهداف معقولي را براي يك زندگي پويا در نظر مي گيرد در اين صورت هرگونه تلاشي در جهت هدف منجربه كسب نتايج نسبتا خوب خواهد شد و اجتماع گريزي كه آفات رشد شخصيت هستند را از خود دور مي كند و با خود باوري به تدريج در گروه ها و عرصه هاي اجتماعي مشاركتي فعال پيدا مي كند . فرضيه شماره 5 : بين ابراز احساسات مثبت دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود داردنتايج اي پژوهش حاكي از آن است كه بين ميزان ابرازاحساست مثبت دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد ، بدين معني كه ورزشكاران از لحاظ ميزان ابراز احساسات مثبت در سطح بالاتري قرار دارند . بر همين اساس اين نتيجه با نتايج بدست آمده توسط :سالگيوئرو (2004) ، ويدمگر و همكارانش (1985) ، انشل (1987) ، كارون (1984) ، مكيك اف و كوذار (1983) ، ويليامز و هكر (1982) ، ماتينز (1981) ، برد و كتيپ (1980) ، گينوت (1965) هماهنگ است .انديشيدن در باره يك رويداد ناگوار شانس تكرار آن را براي ورزشكار افزايش مي دهد در حالي كه بروز احساسات مثبت نه تنها به تخليه هيجانات و فشارهاي رواني كمك مي كند بلكه بياد مي آورد كه در كجا مناسب عمل كرده است ، تاييد مثبت به جاي پيام منفي ، او را براي انتقادپذيري آماده مي كند. در ورزش فرد با تشويق ديگران توانايي برزبان آوردن حالات مثبت را در خود ايجاد مي كنند، تاييد و تشويق فرد را به طرف بهره گيري از ويژگي هاي مثبت و مهارت هاي برتر خود سوق مي دهد و تحصيل هر توفيق نسبي ، احتمال اخذ تقويت از محيط اجتماعي را افزايش مي دهد. فرضيه شماره 6 : بين ميزان انتقادكردن دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد .نتايج اي پژوهش حاكي از آن است كه بين ميزان انتقاد كردن دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد ، بدين معني كه ورزشكاران از لحاظ ميزان انتقاد سازنده در سطح بالاتري قرار دارند . بر همين اساس اين نتيجه با نتايج بدست آمده توسط :انشل (1987) ، مكيك اف و كوذار (1983) ، ويليامز و هكر (1982) ، اسميت (1977) هماهنگي دارد .تلاش در راه هاي مختلف براي رسيدن به هدف به ورزشكار ياد مي دهد كه هميشه راه حل ها و روش هاي مؤثرتري هم وجود دارد كه ممكن است وي از آنها بي اطلاع باشد لذا با قبول انتقادهاي منطقي و سازنده ديگران به تفاوت ديدگاه ها احترام گذاشته و با قبول پيشنهادهاي سازنده و درك ضرورت تغيير، شجاعت تغيير را در خود ايجاد مي كند و به منظور رفع خطاها و ضعف ها از آن استفاده مي نمايند ، اما ورزشكار زماني از عقايد ديگران استفاده نموده و تدافعي عمل نمي كند كه از اختلاف عقيده داشتن با ديگران هراسي نداشته باشد لازمه اين امر نيز اين است كه فرد، خودش يك منتقد سازنده باشد و هدفش از انتقاد به ديگران خورد كردن شخصيت آنان نباشد.فرضيه شماره 7 : بين اختلاف عقيده داشتن با ديگران دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد .نتايج اي پژوهش حاكي از آن است كه بين اختلاف عقيده داشتن با ديگران دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد ، بدين معني كه ورزشكاران از لحاظ ميزان احترام به تفاوت ديد گاه ها و عقايد ديگران در سطح بالاتري قرار دارند . بر همين اساس اين نتيجه با نتايج بدست آمده توسط :ويليامز و هكر (1982) ، انشل (1987) ، يوشي مورا (2005) هماهنگي دارد.وقتي در محيط ورزشي تيم هايي با عقايد و ايدئولوژي هاي گوناگون رو در روي هم قرار مي گيرند و در چارچوب قوانين و مقررات يك بازي بي طرفانه كه هيچ گونه ارتباطي با اين عقايد ندارند به بازي مي پردازد ، ورزشكار عادت مي كند افرادي را با عقايد ديني يا سياسي متفاوت دركنار خويش بپذيرد و بداند كه رقيب او قبل از هر چيز يك انسان است و فقط در ورزش رقيب اوست و نه بيشتر ، رقيب وي دشمن او نيست ، به فرض كه با او هم عقيده نباشد. البته براي رسيدن به اين مقصود بايستي فضاهاي ورزشي لااقل در زمان ديدار ورزشي از هرگونه اختلاف عقيدتي ، نژادي بدور باشد .فرضيه شماره 8 : بين ابراز وجود در موقعيت هاي خدماتي دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد .نتايج اي پژوهش حاكي از آن است كه بين ابراز وجود در موقعيت هاي خدماتي دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد ، بدين معني كه ورزشكاران از لحاظ ميزان ابراز وجود در موقعيت هاي خدماتي در سطح بالاتري قرار دارند . بر همين اساس اين نتيجه با نتايج بدست آمده توسط :مارتين و بت چاوا (2003) ، ويسرام و همكارانش (1998) ، انشل (1987) ، ويدماير (1985) ، كارون (1984) ، برد و كتيپ (1980) ، بلانچارد و هرسي (1977) . كمك گرفتن از تمامي اعضاي تيم كه در اهداف ورزشي يك ورزشكار مؤثرند بر انسجام تيمي مي افزايد. چنانچه ورزشكاري به تنهايي و با اتكاي به خود كار كند با اين گمان كه همه پاسخ ها را دارد خود را از تيم جدا كرده و از بقيه اعضاء حمايتي دريافت نمي كند و بقيه افراد دخيل در تيم خود را در موفقيت و شكست او پاسخگو نمي دانند چون داراي حس مشترك اندكي هستند. پيشنهادهاي برخاسته از نتايج پژوهش : 1- پيشنهاد مي شود پرسشنامه ابراز وجود در برنامه هاي قبل از استخدام به ويژه در مراكز تعليم و تربيت به منظور استخدام افراد موفق و موثردر ارتباط هاي سالم كه قدرت تصميم گيري و مسئوليت پذيري بالايي داشته باشند ، مورد استفاده قرار گيرد.2- پيشنهاد مي شود از افزايش ميزان ابراز وجود در ورزش به منظور پيشگيري و درمان اعتياد به مواد مخدر وحفظ جوانان در برابر تمايلات جنسي استفاده گردد.3- پيشنهاد مي شود از ابراز وجود در ورزش به منظور موفقيت هاي شغلي جوانان به ويژه در قشر دانشجو كه نياز به روابط بيشتري در آينده دارند استفاده گردد.4- آموزش مهارت هاي رواني ابراز وجود توسط روانشناسان در كلاس هاي مربيگري ورزش انجام گيرد تا مربياني آگاه ، در اين نياز رواني مهم را تحويل جامعه ورزشي دهد ، زيرا محيط ورزشي اگر چه مستعد بهبود ابراز وجود در افراد است ، اما زير نظر مربيان ناآگاه و سركوب كننده بدون نتيجه خواهد بود .5- به مربيان پيشنهاد مي شود با بالابردن دانش خود در مورد مهارت هاي رواني در كنار مهارت هاي تكنيكي و تاكتيكي به بهبود روابط اعضاي تيم در كنار عملكرد تيمي بپردازند.6- به روانشناسان پيشنهاد مي شود با همكاري مربي ورزشي ، از ابراز وجود در ورزش براي درمان افراد مبتلا به پرخاشگري ، منفعل ، افسرده ، مضطرب و …..روانشناسان استفاده نمايند . 7- نتايج اين پژوهش به مربيان كمك مي كند تا با آگاهي از وجود اين مهارت رواني به دنبال افزايش اطلاعات خود در اين زمينه پرداخته و روابط خود را با ورزشكارانشان بهبود بخشند .پيشنهادهايي براي پژوهش هاي بعدي :1- پيشنهاد مي شود ميزان ابراز وجود در مشاغلي چون معلمي و پرستاري كه نياز به ابراز وجود بالايي را مي طلبد مورد سنجش قرار گيرد و در صورت مشخص شدن كاستي و كمبود ، اطلاع رساني به آنها در مورد اهميت اين نياز رواني صورت پذيرد .2- پيشنهاد مي شود ميزان ابراز وجود معلمين از ديدگاه دانش آموزان آنها مورد سنجش قرار گيرد و از آن بصورت بازخورد سازنده استفاده گردد .3- پيشنهاد مي شود مقايسه اي بين ميزان ابراز وجود معلمين تربيت بدني و ساير رشته ها انجام گيرد و نقش ورزش در بهبود روابط به اين شكل مورد بررسي قرار گيرد .4- پيشنهاد مي شود پژوهش هاي مشابهي در سطوح مختلف رقابتي و ورزش در سطح همگاني و مقايسه بين رشته هايي چون يوگا كه با آرام سازي همراه مي باشند و ورزش هاي دفاعي كه داراي ادبيات پيشينه قوي مي باشند ، انجام پذيرد .5- پيشنهاد مي شود پژوهش هايي در زمينه بررسي تاثير ابراز وجود در ورزش در پيشگيري و درمان اعتياد انجام گيرد.6- پيشنهاد مي شود ميزان ابراز وجود افراد موفق و خشنود در زمينه شغلي مورد بررسي قرارگيرد و مشخص گردد كه چه ميزان از موفقيت شغلي آنها به ابراز وجود آنها مربوط بوده است .7- پيشنهاد مي شود ميزان فراهم آوردن امكانات ابراز وجود مانند ورزش در خانواده ها مورد بررسي قرارگيرد و رابطه آن با موفقيت هاي تحصيلي شغلي و يا انحرافات جنسي و اعتياد در فرزندان مورد سنجش قرارگيرد.
مقاله 63- روانشناسی ورزش
کل مقاله 227 صفحه روانشناسی ورزش مقدمه:روانشناسي ورزشي[1]شاخهاي از علم ورزش است كه در جستجوي فراهم نمودن پاسخ به سؤالات مختلف در زمينههاي رفتار انساني در حيطه ورزش است. از آنجايي كه روانشناسي به مطالعه رفتار ميپردازد، بالطبع موضوع روانشناسي ورزشي نيز مطالعه حركات و فعاليتهاي ورزشي در تمام ابعاد از فعاليت حركتي يك كودك دبستاني تا مسابقات جهاني و المپيك ميباشد.اگر چه اهميّت مسائل رواني در ورزش از چندين سال پيش شناخته شده است با اين حال روانشناسي ورزشي هنوز دانشي بسيار جوان ميباشد و در خلال دهههاي اخير علاقه و توجه به «روانشناسي ورزشي شناختي[2]»افزايش چشمگيري يافته است. ابتدا تمام تلاشها در اين حيطه معطوف به مردان قهرمان بود اما در سالهاي اخير اين روند متحول شده است و روانشناسي ورزشي قهرمانان زن و مرد حرفهاي و برجسته افراد شركت كننده در فعاليتهاي غير حرفهاي را نيز مورد توجه قرار ميدهد. به عبارتي هدف روانشناسي ورزشي كمك به ورزشكاران در تمام ردههاي سني از نوجوانان تا بزرگسالان است.امروزه متخصصان فيزيولوژي ورزش از دانش روانشناسي ورزشي براي كمك به شركتكنندگان در برنامههاي باز پروري قلبي استفاده ميكنند تا آنها بر ترس خود نسبت به از سرگيري و شروع تمرين غلبه كنند. معلمان همچنين با استفاده از دانش روانشناختي ورزشي شيوه توجه به تأثيرات محيطي را كه باعث بهبود اجرا ميشوند، به متعلمان خود ميآموزانند. دست اندر كاران تيمهاي جوانان براي اطمينان از كسب تجارب مثبت از سوي ورزشكاران جوان، از روانشناسي ورزشي بهره ميگيرند. و نهايتاً مربيان در تمام سطوح از تكنيكهاي روانشناسي ورزشي همچون كنترل هيجان، تصوير سازي ذهني، هدف گزيني و انگيزش كمك ميگيرند تا ورزشكاران را در تكامل بخشيدن اجراهايشان ياري دهند. اكنون با پيشرفت علم روانشناسي ورزشي، بحث مهارتهاي رواني در اجراي عملكردهاي ورزشي از اهمييت بسزايي برخوردار شده است و در حالي كه قبلاً به اهميت آماده سازي جسماني تأكيد ميشد امروزه قهرمانان هرچه بيشتر بر آماده سازي رواني توجه و تأكيد ميكنند. تجارب كسب شده آنان حاكي از آنست كه وقتي در ميدانهاي بزرگ با قهرماناني همتراز به لحاظ جسميبه رقابت ميپردازند، سرانجام آمادگي رواني پيروزي را به نفع يكي از طرفين رقم خواهد زد.مربيان برتر نيز به جنبههاي آماده سازي رواني ورزشكاران و ضرورت تدارك آن در طول تمرينات واقفند. و بخشي از برنامه آمادهگي را به آماده سازي رواني اختصاص ميدهند. با وجود اين، آماده سازي رواني تا حدود زيادي مورد غفلت قرار گرفته است كه به نظر ميرسد عمدهترين علت اين غفلت فقدان آگاهي مربيان در چگونگي آماده سازي رواني ورزشكاران ميباشد. صاحبنظران ورزش چنين ميپندارند كه ورزش ميتواند به بازيكنان جوان قدرت ارادهگري، اعتماد به نفس، نحوه سلوك، برقراري ارتباط با ديگران و تجربه رسيدن به هدفهاي مشكل را بياموزد ولي امروزه ميدانيم كه اين قابليتها به طور خود بخودي به حداكثر نرسيده و رشد نمييابند مگر اينكه ورزشكار تحت آموزش و تمرين مهارتهاي رواني1قرار گيرد.اكنون مهارتهاي رواني در همان نقطهاي قرار دارند كه پنجاه سال پيش مهارتهاي جسماني قرار داشتند مربيان بايد به اين اعتقاد دست يابند كه مهارتهاي رواني هم چون مهارتهاي جسماني قابل كسباند و بايد به طور اصولي و علمي آموزش داده شوند. روانشناسي ورزشي:پيدايش علم روانشناسي ورزشي به قرن بيستم باز مي گردد اما اولين مطالعات در اين زمينه در سالهاي آخر قرن نوزدهم انجام شد. در واقع به صراحت نمي توان بيان كرد كه روانشناسي ورزشي دقيقاً در چه زماني بصورت علم مطرح شد, به همين جهت برخي ادعا ميكنند علم روانشناسي ورزشي همچون نوزادي است كه به تازگي متولد شده است. بطور كلي در ابتدا مطالعه رفتار ورزشي در جهت تشريح اصول و موضوعات روانشناسي عمومي بود و جهتگيري مشخصي بعنوان روانشناسي ورزشي ديده نمي شد. دكتر نورمن تريپلت[4] روانشناس دانشگاه اينديانا, در اوايل سالهاي 1897, در مجله آمريكايي روانشناسي مطلبي را منتشر كرد كه به گونهاي مستقيم به روانشناسي ورزشي ارتباط داشت. تريپلت پديدهاي را بررسي كرد كه اكنون «سهولت اجتماعي»[5] ميناميم, و آن اثر مساعد مشاهده كنندگان برعملكرد شخص است. او پي برد دوچرخهسواراني كه گروهي فعاليت ميكنند نسبت به زماني كه فردي دوچرخهسواري ميكنند, نيز سريعتر حركت مي كنند. دكتر اي. دبليو. اسكريپچر[6] روانشناس دانشگاه ييل از مطالعه خود چنين نتيجه گرفت كه شركت در ورزش به دارا شدن ويژگيهاي شخصيتي مطلوب ميانجامد (مارك، اچ انشل،1380).ديدگاه جديد مبني بر اينكه ورزش رقابتي شخصيت ساز است, ريشه در پژوهشهاي اسكرپيچر دارد, اما پيشگام شناخته شده روانشناس ورزش دكتر كلمن رابرتز گريفيت[7] است. گريفيت كه به عنوان پدر روانشناسي ورزش از او نام برده ميشود, بعنوان اولين شخصي است كه سالهاي زيادي را صرف آزمايشهاي منظم روانشناسي ورزشي كرده است(مارك، اچ انشل،1380).گريفيت اولين آزمايشگاه روانشناسي ورزش را, به نام آزمايشگاه پژوهش ورزشي در سال 1925 در دانشگاه ايلينوي تأسيس كرد. اگرچه پژوهش درباره اثر عوامل رواني بر عملكرد ورزشي را, در سال 1918 آغاز كردهبود. علايق اوليه او شامل اثرهاي عوامل رواني و محيطي بر يادگيري و اجراي مهارتهاي حركتي و شخصيت در ورزش بود. او براي آزمايشگاه خود وسايلي را تهيه كرد كه آگاهي از جنبشهاي مهارتي, هوشياري ذهني, واكنشهاي زماني نسبت به بينايي, شنوايي، فشار, ثبات, هماهنگي عصبي ـ عضلاني, تنشها و رهاسازي عضلاني و توانايي عضلاني را اندازهگيري ميكردند. او بر اساس مصاحبه با بازيكن فوتبال ردگرنگ پي برد كه ورزشكاران برتر مهارتهاي ورزشي را خودبهخود, بدون هيچ يا كمترين انديشهاي, انجامميدهند.او اولينكتابهايروانشناسي ورزشي را به نامهاي «روانشناسي مربيگري» در سال 1926 و «روانشناسيورزشكاران» در سال 1928 نوشت و اولين درس روانشناسي ورزش را در سال 1923 در دانشگاه ايلينوي تدريس كرد. گريفيت, در تكليفي كه روانشناسان ورزش امروزي واقعاً بر آن رشك ميبرند, توسط باشگاه شيكاگوكانبر[8] استخدام شد تا در فصل مسابقههاي سال 1938 مشاور روانشناس ورزش تيم باشد. او آزمونهاي حركتي و پرسشنامههاي رواني گوناگون را اجرا كرد تا توانايي حالت رواني و توانايي بالقوه كنوني ورزشكاران رقابتي را از آغاز آموزش (فصل بهار) تا پايان فصل تعيين كند(مارك، اچ انشل،1380).پژوهش روانشناسي ورزشي در دهههاي 1940 نمود واقعي داشت بجز پاياننامههاي دكترا كه گهگاهي نوشته ميشدند. در اين زمان بيش از هر چيز, تأسيس آزمايشگاههاي يادگيري حركتي رواج يافت كه ار جمله ميتوان آزمايشگاهي را نام برد كه توسط جان لاتر[9] در دانشگاه پنسيلوانيا,كلارنس رگزويل در دانشگاه ويسكاسنين, سي. اچ مكلوي در دانشگاه آيوا, و شايد از همه معروفتر فرانكلين هنري در دانشگاه كاليفرنيا در بركلي, تأسيس شد (مارك، اچ انشل،1380).اين جنبش زمينه را براي حضور، رشد و ... تربيت بدني فراهم ساخت كه داراي پيچيدهترين رهيافت علمي در پژوهش براي رفتار حركتي بود. همة دانشمندان ورزش به نوبهي خود از بهينهبودن طرح, تجهيزات و فنون آماري پژوهشي انتشار بيشتر دادههاي مربوط به فرايندهايي كه زيربناي مهارتآميز عملي و آموختني بودند, سود جستند. با وجود «خلأ شايان توجه بين سالهاي مولد گريفيت و كارهاي پژوهشگران معاصر در روانشناسي ورزش», زمينه روانشناسي ورزش از اين تلاشهاي اوليه در پژوهش حركتي, سود برده است (مارك، اچ انشل،1380).سرانجام, در دههي 1960 بود كه روانشناسي ورزش گامهاي بزرگي را برداشت و زمينه علمي كنوني را فراهم آورد. چندين عامل به گسترش اين زمينه علمي كمك كردند. كتابهاي درسي بيشتر از هر زمان ديگر چاپ شدند. از جمله ميتوان به كتابهاي زير اشاره كرده:«رفتار جنبشي و يادگيري حركتي» بريانتگرتي[10], «مشكل ورزشكاران و چگونگي مقابله با آنها» بروس اجيلو و توماس تاتكو[11], «يادگيري حركتي و عملكرد انساني» رابرت ان سينگر[12] و «روانشناسي و رفتار حركتي» جوزف اكسندين[13]. كتاب ديگري بهنام «مربيگري, ورزشكاري, روانشناسي» سينگر[14] اولين كتاب درسي در روانشناسي ورزش بود. اين كتابها محركي براي پژوهش و انتشار فراوان در نشريههاي علمي بودند. از همه مهمتر «فصلنامهي پژوهش» كه اكنون «فصلنامهي پژوهش براي تمرين و ورزش» ناميده ميشود, از انتشارات پژوهشي رسمي تربيتبدني حرفهاي در ايالاتمتحده بود. اما مهمتر از پيشرفت پژوهش در روانشناسي ورزشي و رفتار حركتي, كلاسها و برنامههاي دانشگاهي بود كه منجر به پيدايش بارزترين دانشمندان, در روانشناسي ورزش شد (مارك، اچ انشل،1380).عنصر نهايي در رشد روانشناسي ورزش تأسيس چند انجمن حرفهاي بود. اولين نشست ساليانه انجمن امريكايي روانشناسي ورزش و فعاليت بدني در سال 1967 برگزار شد. انجمن كانادايي يادگيري رواني ـ حركتي و روانشناسي ورزش, در سال 1969 آغاز به كار كرد (مارك، اچ انشل،1380).اين سازمان در آغاز به انجمن كانادايي بهداشت, تربيتبدني, تفريحات سالم و رقص وابسته بود. اما در سالهاي 1977 مستقل شد. در سال 1975, بخشي به اتحاديه امريكايي بهداشت, تربيتبدني, تفريحات سالم و رقص, اضافه شد تا روانشناسي ورزش را در چهارچوب علمي تربيتبدني تقويت كند. آن را آكادمي(فرهنگستان) روانشناسي ورزش ناميدند. هدف فرهنگستان تقويت نگره و پژوهش بود به گونهاي كه بتوان در تربيتبدني يا موقعيت ورزشي به كار برد. بعلاوه در سال 1986, پيدايش انجمن پيشرفت روانشناسيورزشي كاربردي بود كه براي پيشبرد رهيافتي اكتشافيتر در روانشناسي ورزش آغاز به كار كرد. اين انجمن, كه در بر دارنده بزرگترين عضويت روانشناسي حرفهاي و دانشجويان در سرتاسر جهان است, داراي سه بخش است:روانشناسي بهداشت (كه براي نمونه اثرهاي رواني فعاليتهاي بدني را بررسي ميكند)روان شناسي درمان (كه مشاورة ورزشي و مطالعة اثر فنون رفتاري و رواني بر عملكرد ورزشي را بررسي ميكند), و روانشناسي اجتماعي(كه عوامل محيطي بر عواطف و رفتارهاي ورزشكاران و مربيان ورزش را مورد مطالعه قرار ميدهد). اگرچه شاخه روانشناسي ورزش ريشه در علم تربيتبدني دارد, در سالهاي أخير از سوي روانشناسي مورد پذيرش قرار گرفته است. اين موضوع به سبب استفادة قانوني از اصطلاح«روانشناس» است كه نشانگر آموزش دانشگاهي در روانشناسي است. قابل درك است كه, در بين دانشمندان و دستاندركاران, بحثهاي شايان توجهي در اين باره وجود دارند مبني بر اينكه كدام علم- تربيتبدني, علم ورزش يا روانشناسي- بايد برنامههاي آموزشي روانشناسان ورزش را هماهنگ كند. به احتمال, در استراليا, ارتباط بين روانشناسي ورزش و روانشناسي از همه قويتر است, زيرا كه در سال 1992 جامعة روانشناسي استراليا اولين هيأت روانشناسان ورزش را در سازمان روانشناسي ملي پذيرفت. اهميت اين هيأت در تعيين معيارهايي است كه براي دادن پروانهي كار به روانشناسان ورزش مورد استفاده قرار ميگيرند. انجمن روانشناسي امريكا داراي بخشي بهنام بخش روانشناسي ورزش و تمرين است كه گروه علاقمندي مركب از پژوهشگران را تشكيل ميدهد كه عوامل رواني مرتبط با عملكرد انساني را مورد مطالعه قرار ميدهند. اما هدف اين گروه اين است كه زمينة مطالعه را گسترش دهند نه اينكه معياري براي پروانه يا مدرك تعيين كند (مارك، اچ انشل،1380).كالج امريكايي پزشكي ورزشي و اتحادية پزشكي ورزشي استراليا, گروههايي فرعي در روانشناسي ورزش و تمرين دارند. سرانجام روانشناسي ورزش توسط جامعة بينالمللي روانشناسي ورزش در سرتاسر جهان شناخته ميشود (مارك، اچ انشل،1380).هدف اين سازمانها اين است كه براي دانشمندان و دستاندركاران و روانشناسيورزشي هويتي ملي و بينالمللي حاكي از نظام علمي ايجاد كنند. همچنين فرصتي فراهم ميكنند تا با اعضايشان سالانه ملاقات كنند و 1) ايدههاي خود را مبادله كنند, 2)تجارب پژوهشي خود را توضيح دهند, 3) با دانشمندان و دستاندركاران شناخته شدهاي كه تخصصهايشان در زمينههاي قابل كاربرد در رفتار ورزشي است, صحبت و تبادل نظر كنند, 4) دربارة موضوعات بحثانگيز بحث كنند و تصميم بگيرند و 5) به كلاسها و بخشهاي مربوطة خود ايدههاي جديد و مهيجي ببرند كه از زمينةموردنظر سرچشمه ميگيرند. از اين سازمانها, نشريههاي علمي جديد پا گرفتهاندكه نيازهاي اين زمينة پژوهشي گسترش يابنده را برطرف كنند. روانشناسي ورزشي اكنون توسط اعضاي جامعة دانشگاهي به عنوان علمي معتبر شناخته ميشود (مارك، اچ انشل،1380).اكنون بايد روشن شده باشد كه روانشناسي دربردارندة زمينة علمي چند بعدي از مطالعه و عمل است. روانشناسي ورزشي از بسياري از علوم سنتي روانشناسي, مشتق و بنابراين دريرگيرندة روانشناسي اجتماعي (مطالعة رفتار گروهي و عوامل محيطي- موقعيتي كه بر عواطف و اعمال شخص اثر ميگذارند), روانشناسي شناختي(ارتباط بين انديشهها عواطف و عملكرد), روانشناسي رشد(تغييرهاي شناختي و رفتاري همراه با افزايش سن), روانشناسي تربيتي(عواملي كه بر يادگيري و يادآوري راهبردها و مهارتهاي ورزشي اثر ميگذارند), روانشناسي باليني(بررسي موضوعهاي شخصي كه نيازمند مشاورة حرفهايست به گونهاي كه احساس رضايت شخصي در ورزش و رسيدن به حداكثر عملكرد به دست آيد) و شاخههاي ديگر است. شاخههاي علمي روانشناسي در شكل(1) نشان داده شده است. روانشناسي تمرين شاخهاي است كه در روانشناسي جنبة سنتي ندارد, اگرچه از نزديك با روانشناسي بهداشت ارتباط دارد. (اصانلو، پرستو؛ 1370). روانشناسي تربيتي روانشناسي شناختيروانشناسي اجتماعي روانشناسي باليني شكل(1): عناصر چندبعدي روانشناسي ورزش(مارك، اچ انشل،1380). امروزه محققين و تشكيلات مختلفي در سراسر دنيا به مطالعه و بررسي موضوعات متنوعي در قالب روانشناسي ورزشي ميپردازند. بهعنوان مثال روانشناسي ورزشي توسط جامعة روانشناسي براي فعاليت ورزشي و تربيت بدني در امريكاي شمالي(NASPSPA)[15] در سه زمينةمختلف تقسيمبندي شده است. روانشناسي ورزشي يادگيري حركتيوكنترل روانشناسياجتماعيوشخصيت رشدوتكاملحركتي شكل شمارة(2): تقسيم يندي حيطههاي روانشناسي ورزشي براساس تقسيم بندي جامعة روانشناسي ورزشي امريكاي شمالي(لامارتين، 1984). در يادگيري حركتي اصول يادگيري مهارتهاي حركتي و ورزش, عوامل مؤثر در يادگيري مهارتهاي حركتي, شناخت عوامل اجتماعي و رواني و اهميت آنها در رابطه با يادگيري مهارتهاي حركتي و نقش بازخورد و انگيزش در يادگيري مهارتهاي ورزشي مورد مطالعه قرار ميگيرد.در روانشناسي اجتماعي و شخصيت, موضوعاتي همچون شخصيت ورزشكاران, پرخاشگري, استرس اضطراب و كنترل شرايط روحي و آمارگي رواني مدنظر ميباشد. و نهايتاً در رشد و تكامل حركتي, مراحل مختلف رشد, نقش عوامل ارثي و محيط در رشد, روند تكاملي حركات, تواناييهاي جسماني و ادراكي و برنامهريزي حركتي براي كودكان مطرح ميباشد (لامارتين، 1984).فولهام[16](1999) روانشناسان ورزشي را به دو دسته تقسيم ميكند: روانشناسان ورزشي باليني و تربيتي. او معتقد است روانشناسان ورزشي باليني عملكردشان در رابطه با مسائل همچون به همريختگي تغذيهاي, خشونتگرايي, آشفتگي شخصيت, افسردگي شديد و رواندرماني است اما روانشناسان ورزشي تربيتي مسائلي همچون هدفچيني, تصويرسازي ذهني, انگيزش, تمركز, اعتماد به نفس و آمادگي ذهني را در رابطه با ورزشكاران پيگيري ميكنند (فولهام، 1991).مفهوم روانشناسي ورزشي:روانشناسي ورزشي يكي از موارد كاربرد ويژة دانش روانشناسي را تشكيل داده و موضوعاتي همچون شخصيت, عوامل رواني اجتماعي, انگيزش, كنترل استرس و اضطراب, آموزش حركتي, اعتماد به نفس و ساير مهارتهاي رواني كه لازمة يادگيري و اجراي مطلوب مهارتهاي حركتي ميباشد را مورد بررسي و مطالعه قرار ميدهد. بهعبارتي ديگر مطالعة رفتار فردي در ورزش و فعاليتهاي حركتي تعيين ميزان تأثير فاكتورهاي رواني بر روي فعاليتهاي حركتي و تعيين كيفيت اثرگذاري تجربيات اولية حركتي افراد بر روي عوامل رواني, موضوعاتي هستند كه مورد توجه روانشناسان ورزشي قرار ميگيرد. بنابراين روانشناسان ورزشي در پي يافتن اطلاعات مفيد و باارزش در رابطه با بهبود سطح فعاليتهاي ورزشي افراد در هر دوجنبه روشهاي انفرادي و تيمي ميباشند (محرم زاده، مهرداد؛ مباني رواني ـ اجتماعي).تعريفي كه «فدراسيون اروپايي روانشناسي ورزشي و تربيت بدني» از اين رشته به عمل آورده است, به شرح هدفهاي كلي و قسمتهاي اصلي آن ميپردازد. به اين شرح كه «روانشناسي ورزشي داراي موضوع مخصوص به خود ميباشد, اين دانش به مطالعة انسان و حركات او در جريان تمرينات بدني, مسابقات ورزشي و فعاليتهاي بازيگونه در هواي آزاد ميپردازد. روانشناسي ورزشي سطوح مختلف ژنتيك, نتايج مؤثر اين فعاليتها در فرد و گروه و تأثير آن در ضعيفترين, قويترين و پراستعدادترين افراد در تمام زمينههاي رواني-حركتي و تربيت بدني و ورزش را در نظر دارد (توماس، ريموند، روانشناسي ورزشي).دبورآ.ست[17] و چارلزآ.بوچر[18](1984) در اين زمينه معتقدند: روانشناسي ورزشي عملي استكهازتكنيكهاي ارزيابي شناختي و راهبردهاي مداخلهاي براي كمك به افراد جهت نيل به اجراي برتر استفاده ميكند(وست دبورآ، بوژر، چارلز آ، مباني تربيت بدني و ورزش).دكتر نمازيزاده روانشناسي ورزشي را كاربرد اصول و يافتههاي روانشناسي در يادگيري مهارتهاي ورزشي و رفتارهاي جنبشي انسان در كلية شئون ورزش و تربيت بدني ميداند (رحماني نيا، فرهاد؛ مباني رواني ـ اجتماعي در تربيت بدني).عنوان: مقايسه ميزان ابراز وجود ( قاطعيت ) دانشجويان دختر ورزشكار و غير ورزشكار دانشگاه آزاد اسلامي – واحد مشهدهدف : هدف از پژوهش حاضر مقايسه موقعيت هاي مختلف ابراز وجود ( امتناع از درخواست بيان و ابراز محدوديت هاي شخصي ، شروع برقراري ارتباط اجتماعي ، ابراز احساسات مثبت انتقاد سازنده ، اختلاف عقيده داشتن و ابراز وجود در موقعيت هاي خدماتي ) بين دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار دانشگاه آزاد اسلامي واحد مشهد بوده است .روش : پژوهش حاضر به صورت توصيفي از نوع علي – مقايسه اي بود . جامعه آماري شامل 10238 نفر دانشجويان دختر دانشگاه آزاد اسلامي مشهد در سال 1384 مي باشد كه بر اساس جدول برآورد حجم نمونه مورگان در مطالعات توصيفي تعداد 380 نفر (80 نفر اعضاي تيم هاي ورزشي و 300 نفر غيرورزشكار ) به عنوان نمونه به روش تصادفي انتخاب شدند. ابزار اندازه گيري پرسشنامه گامبريل با 40 سؤال بود كه هفت موقعيت ابراز وجود را مورد سنجش قرار مي دهد . براي مقايسه آماري دو گروه نيز از روش آمار استنباطي تي استيودنت در سطح آلفاي 05/0 استفاده شد.نتايج : براساس نتايج پژوهش حاضر، بين ميزان ابراز وجود دانشجويان دخترورزشكار(16/11 - + 02/142 ) و دانشجويان دخترغيرورزشكار (14/19 - + 03/129 ) در سطح آلفاي 05/0 تفاوت معني داري مشاهده شد. همچنين بين دانشجويان دختر ورزشكار و غير ورزشكار در موقعيت هاي مختلف ابراز وجود ( امتناع از درخواست -– بيان و ابراز محدوديت هاي شخصي شروع برقراري ارتباط اجتماعي ، ابراز احساسات مثبت ، انتقاد سازنده ، اختلاف عقيده داشتن با ديگران و ابراز وجود در موقعيت هاي خدماتي ) تفاوت معني داري مشاهده شد.بحث و نتيجه گيري : پژوهش حاضر به نوبه خود اولين تحقيقي است كه در اين زمينه در داخل كشور انجام شده است و يافته هاي پژوهش حاضر با نتايج تحقيقات والاتير (2002) ، نيوفلد و ديگران (2002)، يوشيمارا (2005)، آهاروني (2005) و نسپور(2005) همخوان است . ابراز وجود روش سالم احقاق حقوق در روابط بين فردي و اجتماعي است كه فقدان آن منجربه انفعال ، پرخاشگري وپرخاشگري منفعل ، تمايلات ضد اجتماعي همچون خودكشي و… مي گردد. لذا مي توان از احترام به خود و رشد قدرت تصميم گيري و قدرت نه گفتن كه با ابراز وجود در ورزش حاصل مي گردد در جلوگيري از تعارض و سر خوردگي و نابهنجاري ها به خصوص در قشر جوانان و دانشجويان كه حساسيتشان به مسائل جامعه بالاتر است و پيشگيري از مصرف مواد مخدر ، مراقبت در برابر تمايلات جنسي و موفقيت در زمينه هاي شغلي آنها استفاده نمود و تغيير باورهاي ذهني غلط مردم بويژه براي دختران كه به گونه اي اجتماعي شده اند كه بيشتر همامنگ و فروتن باشند و كمتر ابرازوجود كنند . كليد واژه ها : ابراز وجود ، ورزش ، دانشجو .يافته هاي پژوهش : دراين بخش به نتايج حاصل از آزمون هر يك از فرضيه هاي پژوهش ، براي پاسخگويي به سئوالات اين پژوهش اشاره مي شود اشاره مي شود . لازم به ذكر است كه تمامي نتايج بدست آمده در حد معني داري 05 /0 › P مورد آزمون قرار گرفتند .يافته هاي پژوهش بدين شرح مي باشند :1 ـ بين ميزان ابرازوجود ( قاطعيت ) دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد .2 - بين امتناع از درخواست دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد3 - بين بيان و ابراز محدوديت هاي شخصي دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد .4 ـ بين شروع برقراري روابط اجتماعي دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد .5 ـ بين ابراز احساسات مثبت دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد6ـ بين انتقاد كردن دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد .7 - بين اختلاف عقيده داشتن با ديگران دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد .8 ـ بين ابراز وجود در موقعيت هاي خدماتي دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد .و يافته هاي اضافي اين پژوهش شامل :9- بين ابراز وجود ورزشكاران رشته هاي انفرادي و گروهي تفاوت معني داري وجود ندارد.10ـ بين ميزان ابراز وجود دانشجويان متاهل و مجرد تفاوت معني داري وجود ندارد.11- بين ميزان ابراز وجود دانشجويان دختر با ترتيب تولد آنها تفاوت معني داري وجود نداردبحث و نتيجه گيري : فرضيه شماره 1 : بين ميزان ابرازوجود ( قاطعيت ) دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد .نتايج اي پژوهش حاكي از آن است كه بين ميزان ابرازوجود ( قاطعيت ) دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد ، بدين معني كه ورزشكاران از لحاظ ميزان مهارت ابراز وجود در سطح بالاتري قرار دارند . بر همين اساس اين نتيجه با نتايج بدست آمده توسط :اداره كل زندان هاي استان خوزستان (1382) در داخل كشور و باري تايگاي (2005) ، نسپر (2005) ، رئو و فرنز (2005) ، يوشي مورا (2005) ، ديوراستون و گرين (2004) ، ديويد و همكارانش (2004) ، سالگيوئرو و همكارانش (2004) ، مارتين و بت چاوا (2003) ، ريوا و همكارانش (2001) ، ميلز (1996) ، ويسر ام و همكارانش (1995) ، آشفورد و همكارانش (1993) ، كامينگز (1992) ، فاريز (1985) هماهنگ است .نتايج اين پژوهش با نتايج پژوهش هاي رمضاني نژاد (1372) ، مير نصوري (1373) ، محامد (1377) و بوت و اسپرلينگ (1958) ، اسلاشر (1964) ، كرول (1967) كه معتقدند بين ويژگي هاي شخصيتي ورزشكاران و غير ورزشكارن تفاوتي وجود ندارد مغايرت دارد .يكي از مهمترين انگيزه هاي شركت در ورزش ، روابط موفق و موثر با ديگران است ، ورزشكاران از طريق روابط كلامي و غير كلامي در محيط ورزشي مي توانند با افزايش اعتماد به نفس، احترام به خود ، خود پنداري مثبت و احساس لذت و رضايت از خود و ديگران ، محيطي غني براي تماس و تعامل مفيد و مؤثر با هم نوعان را ايجاد نمايند.ورزش با كمرنگ كردن فاصله طبقاتي و ايجاد فرصت و امكان بروز استعدادها و توانايي ها و ويژگي هاي مثبت افراد را طوري تربيت مي كند كه به جاي تبعيت و پيروي از ديگران به نيازها و حالات خود توجه كنند و فضايي مناسب براي تمرين و تشخيص جسارت در گفتار است كه مي تواند زير نظرمربياني كه اين قدرت و اختيار را داشته باشند و در صورت پا از حد فراتر گذاشتن به فرد هشدار دهند صورت پذيرد . فرضيه شماره 2 : بين امتناع از درخواست (قدرت نه گفتن ) دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد .نتايج اي پژوهش حاكي از آن است كه بين قدرت نه گفتن دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد ، بدين معني كه ورزشكاران از لحاظ ميزان قدرت نه گفتن در سطح بالاتري قرار دارند . بر همين اساس اين نتيجه با نتايج بدست آمده توسط :ويلسون و همكارانش (2005) ، نسپر (2005) ، كروگر و همكارانش (2002) ، نيوفلد و همكارانش (2002) ، انشل (1991) هماهنگ است .قدرت نه گفتن نياز به رشد قدرت تصميم گيري و تكامل احترام به خود و ارائه دليلي منطقي براي امتناع از در خواست دارد ، وقتي ورزشكار دانش و مهارت خود را تقويت كرد ، مي تواند در برابر كساني كه بي كفايتي را به او القاء مي كنند با قدرت كلام و رفتار مطمئن اجتماعي مقاومت كند. افرادي كه احساس مي كنند كنترلي بر وقايع زندگي خود ندارند ، از عهده رد تقاضاهاي نا معقول ديگران برنمي آيند و از برخورد با مسائل مختلف زندگي اجتناب مي نمايند ، از طرفي افراد با عزت نفس بالا احساس كنترل شخصي بيشتري را در خود احساس مي كنند و با انديشيدن به توانايي ها با استرس موقعيت هاي مختلف مقابله بيشتري مي كنند .ورزش مخصوصا در بعد حرفه ايش براي ورزشكاران خود وجهه ي اجتماعي كسب مي كند و منجرمي گردد ، با تصميم گيري صحيح و منطقي در جنبه هاي مثبت ابراز وجود كنند ، بنابراين به آساني در برابر اميالي كه موقعيت آنها را به خطر مي اندازد مقاومت مي كنند ، وقتي ورزشكار درباره نتايج استفاده از مواد مخدر و شكستن قواعد تيمي و قوانين هشدار داده شد يك بهانه و دليل توجيه پذير براي امتناع از در خواست خواهند داشت . فرضيه شماره 3 : بين بيان و ابراز محدوديت هاي شخصي دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد .نتايج اي پژوهش حاكي از آن است كه بين ميزان ابراز محدوديت هاي شخصي دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد ، بدين معني كه ورزشكاران از لحاظ ميزان مهارت ابراز محدوديت هاي شخصي در سطح بالاتري قرار دارند . بر همين اساس اين نتيجه با نتايج بدست آمده توسط : مارتين و بت چاوا (2003) ، انشل (1987) ، مكيك اف و كوذار (1983) هماهنگ است .داشتن سياست در باز نه تنها كمبودها را نمايان نمي سازد بلكه احترام و صميميت را چندين برابر مي سازد چراكه زمينه ساز پيشرفت مي گردد قبول محدوديت ها و ابراز آنها مي تواند به ورزشكار در پيدا كردن راه حل هاي مفيد و مؤثر كمك نمايد وقتي كمبودها و نواقص تيمي در مقايسه با تيم حريف مطرح شد مطمئنا نتيجه آن كسب امتياز بهتر در آينده خواهد بود.فرضيه شماره 4 : بين شروع برقراري روابط اجتماعي دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد .نتايج اي پژوهش حاكي از آن است كه بين ميزان برقراري ارتباط اجتماعي دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد ، بدين معني كه ورزشكاران از لحاظ ميزان مهارت برقراري ارتباط اجتماعي در سطح بالاتري قرار دارند . بر همين اساس اين نتيجه با نتايج بدست آمده توسط : نسپر (2005) ، گرور (2005) ، ديوراستون و گرين كي (2004) ، ديويد و همكارانش (2004) ، مارتين و بت چاوا (2003) ، كروگر و كاپلان (2002) ، ويسر ام و همكارانش (1995) ،دالاس و همكارانش (1993) ، آشفورد و همكارانش (1993) ، روزن فلد و ويلدر (1990) ، انشل (1987) ، فاريز و همكارانش (1985 ) ، كارون (1984) ، كوذار و مكيك اف (1983) ، ، ، فاوزي و همكارانش (1983) ، ريان (1980) هماهنگي دارد .اما با نتايج پژوهش اينرسون و داي ويوز (2005) مغايرت دارد .وقتي ورزشكار به طور واقع بينانه و منصفانه نقاط ضعف و قوت خود را شناسايي كرد و از شكست ها و ناكامي ها براي بازنگري اهداف و برنامه هايش استفاده نمود ، اهداف معقولي را براي يك زندگي پويا در نظر مي گيرد در اين صورت هرگونه تلاشي در جهت هدف منجربه كسب نتايج نسبتا خوب خواهد شد و اجتماع گريزي كه آفات رشد شخصيت هستند را از خود دور مي كند و با خود باوري به تدريج در گروه ها و عرصه هاي اجتماعي مشاركتي فعال پيدا مي كند . فرضيه شماره 5 : بين ابراز احساسات مثبت دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود داردنتايج اي پژوهش حاكي از آن است كه بين ميزان ابرازاحساست مثبت دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد ، بدين معني كه ورزشكاران از لحاظ ميزان ابراز احساسات مثبت در سطح بالاتري قرار دارند . بر همين اساس اين نتيجه با نتايج بدست آمده توسط :سالگيوئرو (2004) ، ويدمگر و همكارانش (1985) ، انشل (1987) ، كارون (1984) ، مكيك اف و كوذار (1983) ، ويليامز و هكر (1982) ، ماتينز (1981) ، برد و كتيپ (1980) ، گينوت (1965) هماهنگ است .انديشيدن در باره يك رويداد ناگوار شانس تكرار آن را براي ورزشكار افزايش مي دهد در حالي كه بروز احساسات مثبت نه تنها به تخليه هيجانات و فشارهاي رواني كمك مي كند بلكه بياد مي آورد كه در كجا مناسب عمل كرده است ، تاييد مثبت به جاي پيام منفي ، او را براي انتقادپذيري آماده مي كند. در ورزش فرد با تشويق ديگران توانايي برزبان آوردن حالات مثبت را در خود ايجاد مي كنند، تاييد و تشويق فرد را به طرف بهره گيري از ويژگي هاي مثبت و مهارت هاي برتر خود سوق مي دهد و تحصيل هر توفيق نسبي ، احتمال اخذ تقويت از محيط اجتماعي را افزايش مي دهد. فرضيه شماره 6 : بين ميزان انتقادكردن دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد .نتايج اي پژوهش حاكي از آن است كه بين ميزان انتقاد كردن دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد ، بدين معني كه ورزشكاران از لحاظ ميزان انتقاد سازنده در سطح بالاتري قرار دارند . بر همين اساس اين نتيجه با نتايج بدست آمده توسط :انشل (1987) ، مكيك اف و كوذار (1983) ، ويليامز و هكر (1982) ، اسميت (1977) هماهنگي دارد .تلاش در راه هاي مختلف براي رسيدن به هدف به ورزشكار ياد مي دهد كه هميشه راه حل ها و روش هاي مؤثرتري هم وجود دارد كه ممكن است وي از آنها بي اطلاع باشد لذا با قبول انتقادهاي منطقي و سازنده ديگران به تفاوت ديدگاه ها احترام گذاشته و با قبول پيشنهادهاي سازنده و درك ضرورت تغيير، شجاعت تغيير را در خود ايجاد مي كند و به منظور رفع خطاها و ضعف ها از آن استفاده مي نمايند ، اما ورزشكار زماني از عقايد ديگران استفاده نموده و تدافعي عمل نمي كند كه از اختلاف عقيده داشتن با ديگران هراسي نداشته باشد لازمه اين امر نيز اين است كه فرد، خودش يك منتقد سازنده باشد و هدفش از انتقاد به ديگران خورد كردن شخصيت آنان نباشد.فرضيه شماره 7 : بين اختلاف عقيده داشتن با ديگران دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد .نتايج اي پژوهش حاكي از آن است كه بين اختلاف عقيده داشتن با ديگران دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد ، بدين معني كه ورزشكاران از لحاظ ميزان احترام به تفاوت ديد گاه ها و عقايد ديگران در سطح بالاتري قرار دارند . بر همين اساس اين نتيجه با نتايج بدست آمده توسط :ويليامز و هكر (1982) ، انشل (1987) ، يوشي مورا (2005) هماهنگي دارد.وقتي در محيط ورزشي تيم هايي با عقايد و ايدئولوژي هاي گوناگون رو در روي هم قرار مي گيرند و در چارچوب قوانين و مقررات يك بازي بي طرفانه كه هيچ گونه ارتباطي با اين عقايد ندارند به بازي مي پردازد ، ورزشكار عادت مي كند افرادي را با عقايد ديني يا سياسي متفاوت دركنار خويش بپذيرد و بداند كه رقيب او قبل از هر چيز يك انسان است و فقط در ورزش رقيب اوست و نه بيشتر ، رقيب وي دشمن او نيست ، به فرض كه با او هم عقيده نباشد. البته براي رسيدن به اين مقصود بايستي فضاهاي ورزشي لااقل در زمان ديدار ورزشي از هرگونه اختلاف عقيدتي ، نژادي بدور باشد .فرضيه شماره 8 : بين ابراز وجود در موقعيت هاي خدماتي دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد .نتايج اي پژوهش حاكي از آن است كه بين ابراز وجود در موقعيت هاي خدماتي دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد ، بدين معني كه ورزشكاران از لحاظ ميزان ابراز وجود در موقعيت هاي خدماتي در سطح بالاتري قرار دارند . بر همين اساس اين نتيجه با نتايج بدست آمده توسط :مارتين و بت چاوا (2003) ، ويسرام و همكارانش (1998) ، انشل (1987) ، ويدماير (1985) ، كارون (1984) ، برد و كتيپ (1980) ، بلانچارد و هرسي (1977) . كمك گرفتن از تمامي اعضاي تيم كه در اهداف ورزشي يك ورزشكار مؤثرند بر انسجام تيمي مي افزايد. چنانچه ورزشكاري به تنهايي و با اتكاي به خود كار كند با اين گمان كه همه پاسخ ها را دارد خود را از تيم جدا كرده و از بقيه اعضاء حمايتي دريافت نمي كند و بقيه افراد دخيل در تيم خود را در موفقيت و شكست او پاسخگو نمي دانند چون داراي حس مشترك اندكي هستند. پيشنهادهاي برخاسته از نتايج پژوهش : 1- پيشنهاد مي شود پرسشنامه ابراز وجود در برنامه هاي قبل از استخدام به ويژه در مراكز تعليم و تربيت به منظور استخدام افراد موفق و موثردر ارتباط هاي سالم كه قدرت تصميم گيري و مسئوليت پذيري بالايي داشته باشند ، مورد استفاده قرار گيرد.2- پيشنهاد مي شود از افزايش ميزان ابراز وجود در ورزش به منظور پيشگيري و درمان اعتياد به مواد مخدر وحفظ جوانان در برابر تمايلات جنسي استفاده گردد.3- پيشنهاد مي شود از ابراز وجود در ورزش به منظور موفقيت هاي شغلي جوانان به ويژه در قشر دانشجو كه نياز به روابط بيشتري در آينده دارند استفاده گردد.4- آموزش مهارت هاي رواني ابراز وجود توسط روانشناسان در كلاس هاي مربيگري ورزش انجام گيرد تا مربياني آگاه ، در اين نياز رواني مهم را تحويل جامعه ورزشي دهد ، زيرا محيط ورزشي اگر چه مستعد بهبود ابراز وجود در افراد است ، اما زير نظر مربيان ناآگاه و سركوب كننده بدون نتيجه خواهد بود .5- به مربيان پيشنهاد مي شود با بالابردن دانش خود در مورد مهارت هاي رواني در كنار مهارت هاي تكنيكي و تاكتيكي به بهبود روابط اعضاي تيم در كنار عملكرد تيمي بپردازند.6- به روانشناسان پيشنهاد مي شود با همكاري مربي ورزشي ، از ابراز وجود در ورزش براي درمان افراد مبتلا به پرخاشگري ، منفعل ، افسرده ، مضطرب و …..روانشناسان استفاده نمايند . 7- نتايج اين پژوهش به مربيان كمك مي كند تا با آگاهي از وجود اين مهارت رواني به دنبال افزايش اطلاعات خود در اين زمينه پرداخته و روابط خود را با ورزشكارانشان بهبود بخشند .پيشنهادهايي براي پژوهش هاي بعدي :1- پيشنهاد مي شود ميزان ابراز وجود در مشاغلي چون معلمي و پرستاري كه نياز به ابراز وجود بالايي را مي طلبد مورد سنجش قرار گيرد و در صورت مشخص شدن كاستي و كمبود ، اطلاع رساني به آنها در مورد اهميت اين نياز رواني صورت پذيرد .2- پيشنهاد مي شود ميزان ابراز وجود معلمين از ديدگاه دانش آموزان آنها مورد سنجش قرار گيرد و از آن بصورت بازخورد سازنده استفاده گردد .3- پيشنهاد مي شود مقايسه اي بين ميزان ابراز وجود معلمين تربيت بدني و ساير رشته ها انجام گيرد و نقش ورزش در بهبود روابط به اين شكل مورد بررسي قرار گيرد .4- پيشنهاد مي شود پژوهش هاي مشابهي در سطوح مختلف رقابتي و ورزش در سطح همگاني و مقايسه بين رشته هايي چون يوگا كه با آرام سازي همراه مي باشند و ورزش هاي دفاعي كه داراي ادبيات پيشينه قوي مي باشند ، انجام پذيرد .5- پيشنهاد مي شود پژوهش هايي در زمينه بررسي تاثير ابراز وجود در ورزش در پيشگيري و درمان اعتياد انجام گيرد.6- پيشنهاد مي شود ميزان ابراز وجود افراد موفق و خشنود در زمينه شغلي مورد بررسي قرارگيرد و مشخص گردد كه چه ميزان از موفقيت شغلي آنها به ابراز وجود آنها مربوط بوده است .7- پيشنهاد مي شود ميزان فراهم آوردن امكانات ابراز وجود مانند ورزش در خانواده ها مورد بررسي قرارگيرد و رابطه آن با موفقيت هاي تحصيلي شغلي و يا انحرافات جنسي و اعتياد در فرزندان مورد سنجش قرارگيرد.