چکیدهنفس مرمت همراه با ایجاد تغییر در آثار تاریخی است و البته زمان نیز خود آثار را دگرگون میکند و در خواص آنها تغییر میدهد. اما چگونه بایستی میزان این تغییرات را کنترل کرد تا باعث دگرگونی بیش از حد آثار نشویم؟ آیا بایستی در مرمت به دنبال آن چیزی باشیم که هنرمند قصد خلقاش را داشته است؟ از کجا میتوان اطمینان یافت که نیت هنرمند چه بوده است؟ از سویی تأثیر اثر هنری وابسته به شرایط زمانی خلق اثر، شرایط مکانی نمایش اثر و پسزمینهی کاربردی است که اثر هنری در آن خلق شده است و در مرمت اثر و نمایش آن بایستی این نکات را در نظر داشت. اما از سویی اگر استاندارهای مبانی نظری مرمت را سختگیرانه انتخاب کنیم. هرگز نمیتوان به اجرای مناسب دست زد (فصلنامه مرمت و پژوهش، 1386: 27)هدف مرمت حفظ اثر هنری است. حفظ یک جسم مصنوع که ساختارش ناگزیر در طول زمان دگرگون میشود. در فرآیند مرمت، هدف آن است که مفاهیم و ارزشهای گذشته و از دست رفته در اثر گذر زمان و مداخلات، تا حد امکان به اثر بازگردانده شود. مفهوم مرمت را چه به صورت بخشی اساسی در مفهوم فراگیر حفاظت، و چه در برگیرنده تمام مفاهیم حفاظت به حساب آوریم، به هر حال تلاش و هدف اصلی آن نگهداری، کند کردن روند فرسایش یا طولانی کردن عمر و آشکار سازی ارزشهای تاریخی و زیبایی شناسی آثاری است که از انسانها و تمدنها باقی مانده است (حناچی, 1385: 34). مقدمهحفاظت و مرمت در معنای فلسفی، به معنای نگه داشتن و حفظ حقیقت بودن اثر و جلوگیری از نابودی آن است. در اصطلاح فلاسفه، وقتی ویژگیهای آثار تغییر میکند، جوهرشان به همان صورت اولیه باقی میماند. هر ساختن و آفرینشی، خود نوعی حفاظت و مرمت است و مرمت، شناخت خودِ اصلی یا حقیقت و رمز اثر در ورای ظاهر اثر است مرمت پیش از آنکه فقط کنشی برای نگهداری اثر باشد، مقوله ای فرهنگی و شناختی است، یعنی برای حفظ یک اثر باید اصل آن را فهمید. مرمت اثر هنری به معنای درک دوبارهً حقیقت آن در دنیای جدید و نسبتهای متحول شده است. هنر خود کشف حقیقت است، اما حفاظت و مرمت درک دوباره همان کشف دوباره، خلاقیت و پویایی نیز وجود دارد. (پیروز حناچی،1385: 2) نخستین گام در انجام یک فرآیند علمی، شناخت و به دست آوردن عوامل مؤثر برفرآیند است. معمولاً برای حفاظت و مرمت هر اثر، باید عواملی مانند خلاقیت و کیفیت طرح، فن ساخت، قدمت، بهره وری، مدیریت نگهداشت، چگونگی ادغام دوباره اثر در محیط یا وضعیت اثر در رابطه با بستر محیطی را در نظر گرفت. دستیابی به این عوامل، نتیجه چهار قرن بحث و تحقیق تاریخی، هنری و فلسفی بوده که به دو تحول علمی مربوط به هم بستگی داشته است. یکی دگرگونی در گذر زمان، اندیشه و هویت تاریخی؛ و دوم اصالت و خصوصیاتی که یک اثر را در گذر زمان و مفهوم هنر، "معتبر" و "منحصر بفرد" کرده است.در قران مجید، سوره یوسف، آیهً 64 حفاظت در معنای جامع و در گسترهً عالم در رابطه با حضرت حق چنین آمده است: فالله خیر حافظاً و هو ارحم الراحمین، اما خداوند بهترین حافظ است و او مهربانترین مهربانان است (تفسیر قران، بهاء الدین خرمشاهی، 1374) در اینجا حفاظت در ارتباط با تعالی و توجه به پویایی تمام عالم امکان است.هدف و روشهاپیشینه حفظ و مرمت به چه زمانی باز میگردد و برای یافتن پاسخ تا کجا باید در گذشته جستجو کرد؟ میشود نقطه شروعی برای آن متصور نبود و به نوعی کار را آسان کرد، یا حفظ و مرمت را مفهومی مدرن دانست که ریشه نظریهها و تئوریهای آن به نیمهی دوم قرن هجدهم میرسد، یا با اندکی اغماض حداکثر به قرون وسطی. اما اگر اندکی بیشتر در گذشته جستجو کنیم در مییابیم اندیشهی حفظ و مرمت همواره در گذشتهی آدمی حضور داشته است. 1- روزگار باستان، مرمت یک آیین:انسان ابتدا اشیای دور و بر خود در طبیعت را همانگونه که بود، برای رفع نیاز خود برگزید. (دورانت، تاریخ تمدن، جلد 1، ص 17.) با شناخت از طبیعت او دریافت با کمی تغییر میتواند آنهارا کار آمد تر سازد، پس آنها را از ساختار طبیعی خارج کرد، انسان، سازنده شد و به درک بهتر مفهوم اشیا پرداخت و بدین ترتیب آثار انسانی پدید آمد (دبیری نژاد، موزه دیروز امروز فردا، ص 21.) و بطور طبیعی مجبور شد که روش تعمیر این اشیای کاربردی را نیز بیاموزد. نمونهی چنین اشیا و برخوردی چنین را میتوان در سطل مفرغی متعلق به عصر برنز که در موزه بریتانیا نگهداری میشود مشاهده کرد. در همان دوران باستان بارها سعی کرده بودند که به روش پرچ نگاری با ورقههای مفرغی سطل مذکور را تعمیر کنند. نشانههایی از انجام اعمال حفاظتی و درمانی بر روی ساختههای انسانی گذشته، به منظور دوام بخشی آنها، از گذشتههای دور بدست آمده است. آلن اشناب (Alain Schnapp ) در مقاله ای نشان میدهد نبونید آخرین پادشاه بابل در قرن ششم پیش از میلاد، در تحقیقاتی شبه باستان شناسانه سعی میکند مکان صحیح معبد ابابر را که توسط یکی از اجداد دورش حمورابی ششمین پادشاه سلسلهی اول بابل پایه گذاری شده، یافته و دوباره آن را احیا کند. (Price,P250 ). در مصر نیز آثاری از مرمت یادمانها در گذشته، دیده میشود. برای مثال بازو و پای شکستهی مجسمه رامسس دوم در معبد ابوسیمبل به دستور وارثان او مورد تعمیر قرار گرفته است. در این کار خردههای مصالح اصلی حفظ شده و بر روی بلوکهای سنگی ساده محکم شدند.تصویر 1- مجسمه رامسس دوم در معبد ابوسیمبل حدود 1257 ق. م ایده آلیسم و تأثیر آن بر هنر و مرمت آثار:تسلط اندیشه ایده آلیسم بر هنر غرب در دوران تمدن یونان و روم باستان سبب شکل گیری نگرش نسخه برداری از طبیعت در عرصه هنر گردید. نگرش مذکورتحت تأثیر مستقیم اندیشه افلاطون شکل پذیرفت. براساس این ایده هر چقدر نسخه برداری از طبیعت کامل تر و بی نقص تر باشد هنر بهتری به دست میآید. یونانیان که پیروان بی چون و چرای این اندیشه بودند سبک خلق هنری منحصر به فرد شدند که تحت عنوان هنر کلاسیک معرف همگان میباشد. تمدن روم و هنر آنها نیز متأثر از هنر یونان باستان و فلسفه ایده آلیسم بود این فلسفه بر نحوه تعمیر و مرمت شاهکارهای هنری نیز تأثیر ژرف داشت به گونه ای که در مرمت آثاری که به نحوی از بین رفتند، باززنده سازی اثر، ملاک عمل قرار داشت. آنها هنر یونان را میستودند. به جنبههای تاریخی آثار کاری نداشتند و ستایش آنها به واسطه زیبایی و تناسب موجود در آنها بود. هنگامی که برای تهیه سلاح و نیز با کمبود فلز روبرو بودند بعد از اینکه کپی مرمری میساختند آنها را ذوب و از مذاب آن جهت ساخت جنگ افزار استفاده مینمودند. (تصویر 2) تصویر 2- دیسک پران اثر میرون. کپی رومی از روی اصل برنزی و یونانی اثر مربوط به سده 450 قبل از میلاد. موزه ملی رومانو، رم با این طرز تفکر، آثار تخریب شده را تخریب و یا بازسازی مینموده و تا حد امکان به اصل اثر یعنی آن چیزی که هنرمند قصد داشته، نزدیک میگرداندهاند. هرچند دستیابی به نیت هنرمند غیر ممکن خواهد بود. (کلینی، پدرام، 1386: 7 و 8)در روم باستان مقررات خاصی وجود داشت که همگونی بناهای جدید را با بناهای قدیمی تضمین میکرد. مهارت در ساخت و ساز و تعمیر بناهای قدیمی از مهمترین این قوانین بود که توسط ویترووسدر اولین قرن ق. م تدوین شده بود. او میگوید:" معماران باید دانش وسیعی از تاریخ داشته باشند تا مفاهیم سمبولیک عناصر ساختمانی را مورد توجه قرار دهند، یک معمار کارآزموده باید یک خاطرهی قوی تر در طرحش داشته باشد". وقتی هادریان، پانتئون را در قرن دوم میلادی در فرمی تازه مرمت کرد در حقیقت بازسازی کرد کتیبه ای بر پیشانی بنا گذاشت مبنی بر اینکه ساختمان هنوز اثری است از معمار اولیه در 150 سال قبل تر.....
هدف و روش های مرمت و حفظ بناهای تاریخی
چکیدهنفس مرمت همراه با ایجاد تغییر در آثار تاریخی است و البته زمان نیز خود آثار را دگرگون میکند و در خواص آنها تغییر میدهد. اما چگونه بایستی میزان این تغییرات را کنترل کرد تا باعث دگرگونی بیش از حد آثار نشویم؟ آیا بایستی در مرمت به دنبال آن چیزی باشیم که هنرمند قصد خلقاش را داشته است؟ از کجا میتوان اطمینان یافت که نیت هنرمند چه بوده است؟ از سویی تأثیر اثر هنری وابسته به شرایط زمانی خلق اثر، شرایط مکانی نمایش اثر و پسزمینهی کاربردی است که اثر هنری در آن خلق شده است و در مرمت اثر و نمایش آن بایستی این نکات را در نظر داشت. اما از سویی اگر استاندارهای مبانی نظری مرمت را سختگیرانه انتخاب کنیم. هرگز نمیتوان به اجرای مناسب دست زد (فصلنامه مرمت و پژوهش، 1386: 27)هدف مرمت حفظ اثر هنری است. حفظ یک جسم مصنوع که ساختارش ناگزیر در طول زمان دگرگون میشود. در فرآیند مرمت، هدف آن است که مفاهیم و ارزشهای گذشته و از دست رفته در اثر گذر زمان و مداخلات، تا حد امکان به اثر بازگردانده شود. مفهوم مرمت را چه به صورت بخشی اساسی در مفهوم فراگیر حفاظت، و چه در برگیرنده تمام مفاهیم حفاظت به حساب آوریم، به هر حال تلاش و هدف اصلی آن نگهداری، کند کردن روند فرسایش یا طولانی کردن عمر و آشکار سازی ارزشهای تاریخی و زیبایی شناسی آثاری است که از انسانها و تمدنها باقی مانده است (حناچی, 1385: 34). مقدمهحفاظت و مرمت در معنای فلسفی، به معنای نگه داشتن و حفظ حقیقت بودن اثر و جلوگیری از نابودی آن است. در اصطلاح فلاسفه، وقتی ویژگیهای آثار تغییر میکند، جوهرشان به همان صورت اولیه باقی میماند. هر ساختن و آفرینشی، خود نوعی حفاظت و مرمت است و مرمت، شناخت خودِ اصلی یا حقیقت و رمز اثر در ورای ظاهر اثر است مرمت پیش از آنکه فقط کنشی برای نگهداری اثر باشد، مقوله ای فرهنگی و شناختی است، یعنی برای حفظ یک اثر باید اصل آن را فهمید. مرمت اثر هنری به معنای درک دوبارهً حقیقت آن در دنیای جدید و نسبتهای متحول شده است. هنر خود کشف حقیقت است، اما حفاظت و مرمت درک دوباره همان کشف دوباره، خلاقیت و پویایی نیز وجود دارد. (پیروز حناچی،1385: 2) نخستین گام در انجام یک فرآیند علمی، شناخت و به دست آوردن عوامل مؤثر برفرآیند است. معمولاً برای حفاظت و مرمت هر اثر، باید عواملی مانند خلاقیت و کیفیت طرح، فن ساخت، قدمت، بهره وری، مدیریت نگهداشت، چگونگی ادغام دوباره اثر در محیط یا وضعیت اثر در رابطه با بستر محیطی را در نظر گرفت. دستیابی به این عوامل، نتیجه چهار قرن بحث و تحقیق تاریخی، هنری و فلسفی بوده که به دو تحول علمی مربوط به هم بستگی داشته است. یکی دگرگونی در گذر زمان، اندیشه و هویت تاریخی؛ و دوم اصالت و خصوصیاتی که یک اثر را در گذر زمان و مفهوم هنر، "معتبر" و "منحصر بفرد" کرده است.در قران مجید، سوره یوسف، آیهً 64 حفاظت در معنای جامع و در گسترهً عالم در رابطه با حضرت حق چنین آمده است: فالله خیر حافظاً و هو ارحم الراحمین، اما خداوند بهترین حافظ است و او مهربانترین مهربانان است (تفسیر قران، بهاء الدین خرمشاهی، 1374) در اینجا حفاظت در ارتباط با تعالی و توجه به پویایی تمام عالم امکان است.هدف و روشهاپیشینه حفظ و مرمت به چه زمانی باز میگردد و برای یافتن پاسخ تا کجا باید در گذشته جستجو کرد؟ میشود نقطه شروعی برای آن متصور نبود و به نوعی کار را آسان کرد، یا حفظ و مرمت را مفهومی مدرن دانست که ریشه نظریهها و تئوریهای آن به نیمهی دوم قرن هجدهم میرسد، یا با اندکی اغماض حداکثر به قرون وسطی. اما اگر اندکی بیشتر در گذشته جستجو کنیم در مییابیم اندیشهی حفظ و مرمت همواره در گذشتهی آدمی حضور داشته است. 1- روزگار باستان، مرمت یک آیین:انسان ابتدا اشیای دور و بر خود در طبیعت را همانگونه که بود، برای رفع نیاز خود برگزید. (دورانت، تاریخ تمدن، جلد 1، ص 17.) با شناخت از طبیعت او دریافت با کمی تغییر میتواند آنهارا کار آمد تر سازد، پس آنها را از ساختار طبیعی خارج کرد، انسان، سازنده شد و به درک بهتر مفهوم اشیا پرداخت و بدین ترتیب آثار انسانی پدید آمد (دبیری نژاد، موزه دیروز امروز فردا، ص 21.) و بطور طبیعی مجبور شد که روش تعمیر این اشیای کاربردی را نیز بیاموزد. نمونهی چنین اشیا و برخوردی چنین را میتوان در سطل مفرغی متعلق به عصر برنز که در موزه بریتانیا نگهداری میشود مشاهده کرد. در همان دوران باستان بارها سعی کرده بودند که به روش پرچ نگاری با ورقههای مفرغی سطل مذکور را تعمیر کنند. نشانههایی از انجام اعمال حفاظتی و درمانی بر روی ساختههای انسانی گذشته، به منظور دوام بخشی آنها، از گذشتههای دور بدست آمده است. آلن اشناب (Alain Schnapp ) در مقاله ای نشان میدهد نبونید آخرین پادشاه بابل در قرن ششم پیش از میلاد، در تحقیقاتی شبه باستان شناسانه سعی میکند مکان صحیح معبد ابابر را که توسط یکی از اجداد دورش حمورابی ششمین پادشاه سلسلهی اول بابل پایه گذاری شده، یافته و دوباره آن را احیا کند. (Price,P250 ). در مصر نیز آثاری از مرمت یادمانها در گذشته، دیده میشود. برای مثال بازو و پای شکستهی مجسمه رامسس دوم در معبد ابوسیمبل به دستور وارثان او مورد تعمیر قرار گرفته است. در این کار خردههای مصالح اصلی حفظ شده و بر روی بلوکهای سنگی ساده محکم شدند.تصویر 1- مجسمه رامسس دوم در معبد ابوسیمبل حدود 1257 ق. م ایده آلیسم و تأثیر آن بر هنر و مرمت آثار:تسلط اندیشه ایده آلیسم بر هنر غرب در دوران تمدن یونان و روم باستان سبب شکل گیری نگرش نسخه برداری از طبیعت در عرصه هنر گردید. نگرش مذکورتحت تأثیر مستقیم اندیشه افلاطون شکل پذیرفت. براساس این ایده هر چقدر نسخه برداری از طبیعت کامل تر و بی نقص تر باشد هنر بهتری به دست میآید. یونانیان که پیروان بی چون و چرای این اندیشه بودند سبک خلق هنری منحصر به فرد شدند که تحت عنوان هنر کلاسیک معرف همگان میباشد. تمدن روم و هنر آنها نیز متأثر از هنر یونان باستان و فلسفه ایده آلیسم بود این فلسفه بر نحوه تعمیر و مرمت شاهکارهای هنری نیز تأثیر ژرف داشت به گونه ای که در مرمت آثاری که به نحوی از بین رفتند، باززنده سازی اثر، ملاک عمل قرار داشت. آنها هنر یونان را میستودند. به جنبههای تاریخی آثار کاری نداشتند و ستایش آنها به واسطه زیبایی و تناسب موجود در آنها بود. هنگامی که برای تهیه سلاح و نیز با کمبود فلز روبرو بودند بعد از اینکه کپی مرمری میساختند آنها را ذوب و از مذاب آن جهت ساخت جنگ افزار استفاده مینمودند. (تصویر 2) تصویر 2- دیسک پران اثر میرون. کپی رومی از روی اصل برنزی و یونانی اثر مربوط به سده 450 قبل از میلاد. موزه ملی رومانو، رم با این طرز تفکر، آثار تخریب شده را تخریب و یا بازسازی مینموده و تا حد امکان به اصل اثر یعنی آن چیزی که هنرمند قصد داشته، نزدیک میگرداندهاند. هرچند دستیابی به نیت هنرمند غیر ممکن خواهد بود. (کلینی، پدرام، 1386: 7 و 8)در روم باستان مقررات خاصی وجود داشت که همگونی بناهای جدید را با بناهای قدیمی تضمین میکرد. مهارت در ساخت و ساز و تعمیر بناهای قدیمی از مهمترین این قوانین بود که توسط ویترووسدر اولین قرن ق. م تدوین شده بود. او میگوید:" معماران باید دانش وسیعی از تاریخ داشته باشند تا مفاهیم سمبولیک عناصر ساختمانی را مورد توجه قرار دهند، یک معمار کارآزموده باید یک خاطرهی قوی تر در طرحش داشته باشد". وقتی هادریان، پانتئون را در قرن دوم میلادی در فرمی تازه مرمت کرد در حقیقت بازسازی کرد کتیبه ای بر پیشانی بنا گذاشت مبنی بر اینکه ساختمان هنوز اثری است از معمار اولیه در 150 سال قبل تر.....