بچه های محل در سفر دریاییاثر پل ژاک بونزونبرگرفته از متن کتاب یک خبر هیجان انگیز چون آن روز صبح کلاس نداشتم، در رختخواب ماندم. سگم، کافی هم پای تختخوابم نشسته بود و انگار با نگاهش به من میگفت: ای بابا، تیدو؟ آفتاب به این قشنگی را نمیبینی؟ نمیخواهی مرا به گردش ببری؟ چرا، آفتاب مرا هم سر شوق میآورد، اما من داشتم به تعطیلات بعدیمان فکر میکردم. سال گذشته، سفرمان به اسپانیا به خاطر ماجرای وحشتناک قاچاق کوتاه شده بود. با وجود اینکه در من رویای رفتن دوباره به آنجا را زنده میکرد، آن سرزمین آفتابی که زادگاهم پرووانس بود، اما دوستانم بیشتر عقیده داشتند که جای دیگری اتراق کنیم.
بچه های محل در سفر دریایی
بچه های محل در سفر دریاییاثر پل ژاک بونزونبرگرفته از متن کتاب یک خبر هیجان انگیز چون آن روز صبح کلاس نداشتم، در رختخواب ماندم. سگم، کافی هم پای تختخوابم نشسته بود و انگار با نگاهش به من میگفت: ای بابا، تیدو؟ آفتاب به این قشنگی را نمیبینی؟ نمیخواهی مرا به گردش ببری؟ چرا، آفتاب مرا هم سر شوق میآورد، اما من داشتم به تعطیلات بعدیمان فکر میکردم. سال گذشته، سفرمان به اسپانیا به خاطر ماجرای وحشتناک قاچاق کوتاه شده بود. با وجود اینکه در من رویای رفتن دوباره به آنجا را زنده میکرد، آن سرزمین آفتابی که زادگاهم پرووانس بود، اما دوستانم بیشتر عقیده داشتند که جای دیگری اتراق کنیم.