عنوان: مباني نظري و پیشینه تحقیق خودکارآمدیفرمت فایل: wordتعداد صفحات: 22توضیحاتهمراه با منبع نویسی درون متنی جهت استفاده فصل دو پایان نامهتوضیحات نظری کامل در مورد متغیرپیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابهرفرنس نویسیمنبع : انگلیسی وفارسی داردبسیاری از رفتارهای انسان با سازوكارهای نفوذ برخود[1] ، برانگیخته و كنترل می شوند. در میان مكانیسم های نفوذ برخود، هیچ كدام مهمتر و فراگیرتر از باور به خودكارآمدی شخصی نیست(باندورا[2]،۱۹۹۷). اگر فردی باور داشته باشد كه نمی تواند نتایج مورد انتظار را بهدست آورد، و یا به این باور برسد كه نمی تواند مانع رفتارهای غیرقابل قبول شود، انگیزه او برای انجام كار كم خواهد شد. اگرچه عوامل دیگری وجود دارند كه به عنوان برانگیزنده های رفتار انسان عمل می كنند، اما همه آنها تابع باور فرد هستند(کانگر و همکاران[3]،1988).مفهوم خودكارآمدیخودكارآمدی[4] از نظریه شناخت اجتماعی[5] آلبرت باندورا (۱۹۹۷) روانشناس مشهور، مشتق شده است كه به باورها یا قضاوتهای فرد به توانائی های خود در انجام وظایف و مسئولیت ها اشاره دارد. نظریه شناخت اجتماعی مبتنی بر الگوی علّی سه جانبه رفتار، محیط و فرد است. این الگو به ارتباط متقابل بین رفتار، اثرات محیطی و عوامل فردی(عوامل شناختی، عاطفی و بیولوژیك) كه به ادراك فرد برای توصیف كاركردها ی روان شناختی اشاره دارد، تأكید می كند. بر اساس این نظریه، افراد در یك نظام علّیت سه جانبه بر انگیزش و رفتار خود اثر می گذارند. باندورا (۱۹۹۷) اثرات یك بعدی محیط بر رفتار فرد كه یكی از فرضیه های مهم روان شناسان رفتار گرا بوده است، را رد كرد. انسان ها دارای نوعی نظام خود كنترلی و نیروی خود تنظیمی هستند و توسط آن نظام برافكار، احساسات و رفتار های خود كنترل دارند و بر سرنوشت خود نقش تعیین كنندهای ایفا می كنند.باندورا (۱۹۹۷) مطرح می كند كه خود كارآمدی، توان سازنده ای است كه بدان وسیله، مهارت های شناختی، اجتماعی، عاطفی و رفتاری انسان برای تحقق اهداف مختلف، به گونه ای اثربخش ساماندهی می شود. به نظر وی داشتن دانش، مهارت ها و دستاوردهای قبلی افراد پیش بینی كننده های مناسبی برای عملكرد آینده افراد نیستند، بلكه باور انسان در باره توانائی های خود در انجام آنها بر چگونگی عملكرد خویش مؤثر است. بین داشتن مهارت های مختلف با توان تركیب آنها به روش های مناسب برای انجام وظایف در شرایط گوناگون، تفاوت آشكار وجود دارد. "افراد كاملاً می دانند كه باید چه وظایفی را انجام دهند و مهارت های لازم برای انجام وظایف دارند، اما اغلب در اجرای مناسب مهارت ها موفق نیستند" (باندورا ۱۹۹۷). [1]. Self-influnce[2] .Bandura[3] . Conger Jay. A, Rabindra. N Kanungo[4] . Self-efficacy[5] . Social cognition Theory
مباني نظري و پیشینه تحقیق خودکارآمدی
عنوان: مباني نظري و پیشینه تحقیق خودکارآمدیفرمت فایل: wordتعداد صفحات: 22توضیحاتهمراه با منبع نویسی درون متنی جهت استفاده فصل دو پایان نامهتوضیحات نظری کامل در مورد متغیرپیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابهرفرنس نویسیمنبع : انگلیسی وفارسی داردبسیاری از رفتارهای انسان با سازوكارهای نفوذ برخود[1] ، برانگیخته و كنترل می شوند. در میان مكانیسم های نفوذ برخود، هیچ كدام مهمتر و فراگیرتر از باور به خودكارآمدی شخصی نیست(باندورا[2]،۱۹۹۷). اگر فردی باور داشته باشد كه نمی تواند نتایج مورد انتظار را بهدست آورد، و یا به این باور برسد كه نمی تواند مانع رفتارهای غیرقابل قبول شود، انگیزه او برای انجام كار كم خواهد شد. اگرچه عوامل دیگری وجود دارند كه به عنوان برانگیزنده های رفتار انسان عمل می كنند، اما همه آنها تابع باور فرد هستند(کانگر و همکاران[3]،1988).مفهوم خودكارآمدیخودكارآمدی[4] از نظریه شناخت اجتماعی[5] آلبرت باندورا (۱۹۹۷) روانشناس مشهور، مشتق شده است كه به باورها یا قضاوتهای فرد به توانائی های خود در انجام وظایف و مسئولیت ها اشاره دارد. نظریه شناخت اجتماعی مبتنی بر الگوی علّی سه جانبه رفتار، محیط و فرد است. این الگو به ارتباط متقابل بین رفتار، اثرات محیطی و عوامل فردی(عوامل شناختی، عاطفی و بیولوژیك) كه به ادراك فرد برای توصیف كاركردها ی روان شناختی اشاره دارد، تأكید می كند. بر اساس این نظریه، افراد در یك نظام علّیت سه جانبه بر انگیزش و رفتار خود اثر می گذارند. باندورا (۱۹۹۷) اثرات یك بعدی محیط بر رفتار فرد كه یكی از فرضیه های مهم روان شناسان رفتار گرا بوده است، را رد كرد. انسان ها دارای نوعی نظام خود كنترلی و نیروی خود تنظیمی هستند و توسط آن نظام برافكار، احساسات و رفتار های خود كنترل دارند و بر سرنوشت خود نقش تعیین كنندهای ایفا می كنند.باندورا (۱۹۹۷) مطرح می كند كه خود كارآمدی، توان سازنده ای است كه بدان وسیله، مهارت های شناختی، اجتماعی، عاطفی و رفتاری انسان برای تحقق اهداف مختلف، به گونه ای اثربخش ساماندهی می شود. به نظر وی داشتن دانش، مهارت ها و دستاوردهای قبلی افراد پیش بینی كننده های مناسبی برای عملكرد آینده افراد نیستند، بلكه باور انسان در باره توانائی های خود در انجام آنها بر چگونگی عملكرد خویش مؤثر است. بین داشتن مهارت های مختلف با توان تركیب آنها به روش های مناسب برای انجام وظایف در شرایط گوناگون، تفاوت آشكار وجود دارد. "افراد كاملاً می دانند كه باید چه وظایفی را انجام دهند و مهارت های لازم برای انجام وظایف دارند، اما اغلب در اجرای مناسب مهارت ها موفق نیستند" (باندورا ۱۹۹۷). [1]. Self-influnce[2] .Bandura[3] . Conger Jay. A, Rabindra. N Kanungo[4] . Self-efficacy[5] . Social cognition Theory