عنوان: بررسی سطح فرسودگی شغلی و وضعيّت سلامت عمومی پرستاران شاغل در بخشهای پیوند مغز استخوانفرمت فایل: wordتعداد صفحات: 150شرح مختصریکی از مهمترین حوزههای توسعهی پایدار سلامتی در جوامع بشری، بخش بهداشت و درمان است که ارتباط مستقیمی با سلامت انسانها دارد و وظیفهي خطیر حفظ و اعادهی سلامتی را در جامعهی انسانی بر عهده دارد. تحقّق این امر نیازمند درمانگرانی شاداب و سالم است که از جملهی این درمانگران، کادر پرستاری است. با توجّه به اینکه سلامتی پرستاران به عنوان ارائه دهندگان مراقبت، بر کیفیّت مراقبت ارائه شده از سوی آنها به بیماران تأثیرگذار است؛ لذا برای رسیدن به حداکثر کارایی در پرستاران لازم است که آنها خود افراد سالمی باشند (1). سازمان جهانی بهداشت تعریف جامعنگری از سلامتی ارائه نموده و آن را حالتی از احساس خوب بودن جسمی، روانی و اجتماعی میداند و نه صرفاً فقدان بیماری یا ناتوانی؛ بهطوریکه اختلال در هر یک از این سه پارامتر (زيستي، روانی و اجتماعی) ممکن است تبعاتی را نه تنها برای همان پارامتر بلکه برای سایر پارامترها به دنبال داشته باشد (2).امروزه مشخّص شده است که وضعیّت روانی ارائه دهندگان مراقبت ممکن است اثر چشمگیری بر سلامت بیمار و ارائه دهندهی مراقبت داشته باشد (3). پژوهشهای اخیر حاکی از رشد روزافزون فرسودگی شغلی و ناخوشیهای روانی بخصوص افسردگی و اضطراب در کارکنان بهداشتی از جمله پرستاران است (20-4).مطالعات نشان دادهاند که کارکنان بهداشتی به علّت مواجهه با استرسهایی نظیر مرگ و میر بیماران، مراقبت از بیماران با نیازهای مراقبتی پیچیده، مشکلات بینفردی، حمایت اجتماعی کم، فشار کاری بالا، عدم وجود امنیّت شغلی، پایین بودن حقوق و مزایا، مواجهه با تعداد زیاد بیمار در طول روز، تصمیمگیری در مواقع اورژانسی بر اساس اطّلاعات ناکافی و پاسخگو بودن برای نتایج این تصمیمگیریها، تلاش همراه با فشار روانی برای اجتناب از هرگونه اشتباه، مواجهه با خشونت و تهدید در محل کار و کشیکهای شبانه نسبت به سایر مشاغل استعداد بيشتری برای کاهش عملکرد شغلی و مشکلات روانی-اجتماعی و در نتیجه فرسودگی شغلی دارند (13، 19 و 21).فرسودگی شغلی یک سندرم روانی متشکل از تحلیل عاطفی (احساس تخلیهي قوای روانی)، مسخ شخصیّت (واکنش منفی و عاری از احساس و توأم با بیاعتنایی مفرط نسبت به گیرندگان خدمات) و کاهش احساس موفّقیّت فردی است که به ایجاد تصوّر منفی از خود، نگرش منفی نسبت به شغل و احساس عدم ارتباط با مراجعین میانجامد و به شدّت روابط فردی، شغلی و سازمانی را تحت تأثیر قرار میدهد (9-7، 13، 16، 17، 19، 21).فرسودگی شغلی یکی از عمدهترین مسائل حرفهای است که هزینهی قابل توجهی را به سازمانها تحمیل میکند. بهطورمثال، در ایالات متّحده هزینهی سازمانها به دلیل فرسودگی شغلی 50 تا 70 میلیون دلار در سال تخمین زده شده است. در انگلستان نیز، برآورد شده است که 40 میلیون روز کاری هر ساله به دلیل اختلالاتی که توسّط استرس ایجاد می شود از دست میرود (19). همچنین مطالعات حاکی از آن است که فرسودگی شغلی در کارکنان بهداشتی از جمله پرستاران به علّت کاهش انرژی و بازده کاری (6، 17 و 18)، افزایش غیبت از کار، تمایل به جابجایی کارکنان و ترک حرفه (3، 7، 14 و 22-17)، تأخیرهای متوالی (7)، افزایش هزینههای بهداشتی، تغییرات رفتاری و جسمانی مثل احساس خستگی، سردرد، اختلالات خواب و گوارش (7)، سوء مصرف مواد (17)، اضطراب و افسردگی (به عنوان بهترین پیشگوییکنندههای این پدیده)، تضاد و تعارضات بین فردی با همکاران (3 و 21) منجر به کاهش کمیّت (23) و کیفیت خدمات ارائه شده به بیماران و به دنبال آن نارضایتی بیماران میشود (6، 7، 9، 17، 19، 20 و 22). بنابراین تشخيص و پیشگیری از فرسودگی شغلی میتواند در ارتقاء بهداشت روان افراد و ارتقاء سطح کیفیت خدمات ارائه شده نقش داشته باشد (17)؛ لذا سیستمهای حمایت اجتماعی، مدیریتی و شغلی میتوانند با تعدیل تنشهای شغلی و اضطراب موجب كاهش فرسودگی شغلی شوند و وضعیّت سلامت روان کارکنان را بهبود بخشند (21).تاکنون در کشور ما مطالعات بسیاری در راستای بررسی عوامل مؤثّر بر فرسودگی شغلی (20-4) و وضعیّت سلامت عمومی (1، 12 و 24) در پرستاران انجام شده است که در اکثر موارد مبیّن وجود فرسودگی شغلی (20-4) و وجود ناخوشیهای جسمانی و روانی (1، 12 و 24) در پرستاران است. وجود مشکلات جسمی، روانی و اجتماعی در پرستاران از جمله درد کمر و مفاصل، اختلالات خواب و ریتم بیولوژیک، مشکلات گوارشی، افسردگی، اضطراب و اختلال در عملکرد اجتماعی از جمله مواردی است که میتوان بدان اشاره نمود (1، 12 و 24). بهطورکلّی، عوامل موجود در محیط کار به طور وسیعی با سلامت و بیماری افراد شاغل در ارتباطاند. به گزارش سازمان بین الملّلی کار (2000)، از هر سه نفر فرد شاغل یک نفر از کشمکش بین کار و محیط خانواده به عنوان یکی از بزرگترین مشکلات زندگی یاد میکند. به طور مثال، در پژوهشی که گروهي از پژوهشگران با هدف بررسی استرس شغلی و ارتباط آن با سلامت روان کارکنان بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی شهر شیراز انجام دادند، به این نتیجه رسیدند که میزان استرس شغلی با سلامت روان کادر اداری و درمانی این بیمارستانها ارتباط دارد و همچنین مشخّص شد که کادر درمانی این بیمارستانها نسبت به کادر اداری از سلامت روان كمتری برخوردارند (17).در ارتباط با فرسودگی شغلی نیز مطالعات نشان دادهاند که شدّت فرسودگی شغلی در پرستارانی که در زمینههای مختلف مشغول بهکارند متفاوت است. بهطورمثال، طوبایی (1385) در مقایسه خود بین بخشهای مختلف بیمارستان تأثیر محیط را بر فرسودگی شغلی نشان داد (14). همچنین مطالعات حاکی از سطوح بالای فرسودگی شغلی و ناخوشیهای روانی در میان کارکنان بخشهای انکولوژی است (13،22 و 25). بهطورمثال، در پژوهشی که بارت[1] روی پرستاران بخشهای هماتولوژی و انکولوژی انجام داد مشاهده کرد که بیش از 70% واحدها از میزان متوسّط تا سطح بالای فرسودگی شغلی رنج میبرند (19). همچنین مطالعات مختلف نشان دادهاند پزشکانی که با بیماران دم مرگ سروکار دارند با احتمال بيشتری دچار فرسودگی شغلی میشوند، چون آنها ممکن است تنشزاهای مختلفی را تجربه کنند. از جمله احساس شکست یا ناکامی هنگام پیشرفت بیماری، احساس بیقدرتی در مقابل بیماری و فقدانهای مرتبط با آن، تضاد نقش و ابهام و شکست برای مدیریت کردن یک مرگ خوب (25). در ارتباط با سرطان، ماهیّت تنشآور بیماری و درمان آن و دورهی نوسان آن، بیمار را مستعد اثرات منفی محیط خارجی میسازد. مسئولیّت کارکنان پرستاری در واحدهای انکولوژی شامل کنترل پاتولوژیهای پیچیده با پیشآگهی ضعیف و تجویز داروها با عوارض شدید به بیمارانی است که اغلب دردمند، مستأصل و هراسان میباشند. بهعلاوه، خطاهای جزئی در کنترل این گروه از بیماران ممکن است پیامدهای فاجعهباری به همراه داشته باشد (3). تشخیص و پیشآگهی این بیماران، درک خلق بیمار و عملکردهای روزانهی وی، درد و رنج بیمار، تجویز داروهای دردناک و درمانهای تضعیفکننده و بدشکلکننده، همه و همه از جمله عوامل اضطرابآور در پرستاران است و پرستاران را به مرور زمان در معرض فرسودگی شغلی قرار میدهد (3). به علاوه، شواهد موجود حکایت از آن دارد که حیطههایی از پرستاری که به عنوان حیطهی مراقبت ویژه شناخته میشوند، اغلب نسبت به تنیدگی مستعدترند و نیاز بيشتری به حمایت دارند (23).استرسی که پرستاران در محیطهای تخصّصی مثل محیطهای مراقبت ویژه تجربه میکنند مورد مطالعه قرار گرفته است، ولی یکی از محیطهای تخصّصی پرتنش که توجّه كمتری به آن شده است بخشهاي پیوند مغز استخوان يا همان پيوند سلولهاي بنيادي است. پیوند مغز استخوان برای درمان بسیاری از بیماریها مورد استفاده قرار میگیرد، از اختلالات ایمنی گرفته تا انواع مختلف سرطان (26). مراکز پیوند سلولهاي بنيادي مراکزی است که در آن افرادی با مشکلات بسیار جدّی و تهدیدکنندهی حیات بستری میشوند. چه بسا افرادیکه در نتیجهی عوارض درمان میمیرند و افرادی هم که زنده میمانند مشکلات بسیاری را در طول دورهی درمان تجربه میکنند (27). پژوهشهای فراوانی روی افراد تحت پیوند سلولهاي بنيادي در حال انجام است. امّا در این میان به نظر میرسد، افرادی که به مراقبت از این بیماران میپردازند مورد غفلت قرار گرفتهاند و آنطورکه باید توجّه پژوهشگران و مسئولین مربوطه را جلب نکردهاند. وضعیّت پیچیدهی بحرانی بیماران و محیط کاری پراسترسی که پرستاران پیوند مغز استخوان در آن کار میکنند منجر به سطوح بالای استرس، فرسودگی و نهایتاً ریزش بالای پرستاران میگردد (26). در مروری که در خصوص مطالعات انجام شده در ایران و سایر کشورها صورت گرفت مطالعات اندکی پیدا شد که به بررسی مشکلات پرستاران این واحدها پرداخته باشند؛ از جملهی آنها میتوان به مطالعهی گالاجر و گروملي[2] (2009) اشاره نمود که به بررسی 30 پرستار شاغل در بخشهای پیوند مغز استخوان در یک مرکز بزرگ طبّی کودکان واقع در ایالات متّحده پرداختند. این پژوهشگران گزارش نمودند که بیماریهای بحرانی یا شدّت وخامت وضعیّت بیماران به عنوان مهمترین عامل تنشزا و ساعات کاری طولانی مدّت ضعیفترین عامل تنشزا برای پرستاران محسوب میشد. اکثر پرستاران در مطالعهی آنها در سطوح متوسّط تا بالایی از تحلیل عاطفی و 33% در سطح متوسّطی از مسخ شخصیّت قرار داشتند. علیرغم شرایط بحرانی بیماران و شدّت وخامت حال آنان، نیاز خانوادههای بیماران، نوبتهای کاری در گردش، تعداد اندک کارکنان و مراقبت از بیماران در حال مرگ، 50% پرستاران سطوح بالایی از موفّقیّت فردی را گزارش نمودند. نتایج مطالعهی آنها نشان داد که سیستمهای حمایتی ممکن است بهطور چشمگیری بر رضایت شغلی و احساس موفّقیّت پرستاران پیوند مغز استخوان مؤثّر باشند (26). در مطالعهی دیگری مولاسیوتیس، وندن و بوقتون[3] (1995) به بررسی تنشهای روانی کارکنان پرستاری و پزشکی در واحدهای پیوند مغز استخوان پرداختند. در اين مطالعه واحدها مهمترین منابع تنش را مسئولیّت سنگین بیماران در حال مرگ، پیشرفتهای سریع فنآوری پیوند و نیازهای فراوان فردی بیماران و خانوادههای آنها میدانستند. همچنین اكثريّت کارکنان مشکلاتی را در زندگی شخصیشان تجربه میکردند که مستقیماً به شرایط پرتنش محیط کار مربوط میشد. هشتاد درصد واحدها احساس موفّقیّت فردی در حدّ پایینی داشتند، بیش از 10% اضطراب بالینی تجربه نمودند و 8/0% پرستاران و 8/3% پزشکان سطوح بالایی از افسردگی را نشان دادند (28).پرستاران پیوند مغز استخوان با بیمارانی کار میکنند که از سرطان و عوارض جانبی پیوند به میزان زیادی رنج میبرند. بسیاری از پرستاران احساس میکنند که آنها برای آماده شدن جهت مراقبت از بیماران در حال مرگ یا تطابق با مرگ آموزش اندکی دیدهاند (26). با توجّه به اینکه بخش پیوند مغز استخوان یکی از بخشهای پرتنش و با فشار کاری بالا محسوب میشود و محیط این بخشها در ایران با سایر کشورها از نظر ساختاری و روابط کاری و پیامدهای بیماران متفاوت است و نظر به اینکه تا کنون مطالعهای در ایران انجام نشده است که به بررسی فرسودگی شغلی و وضعیّت سلامتی پرستارانی بپردازد که در این بخشها مشغول به کارند؛ این مطالعه به اين منظور طرّاحي شده است. [1]- Barret[2]- Gallagher & Gromley[3]- Molassiotis, van den Akker, & Boughton
بررسی سطح فرسودگی شغلی و وضعيّت سلامت عمومی پرستاران شاغل در بخشهای پیوند مغز استخوان
عنوان: بررسی سطح فرسودگی شغلی و وضعيّت سلامت عمومی پرستاران شاغل در بخشهای پیوند مغز استخوانفرمت فایل: wordتعداد صفحات: 150شرح مختصریکی از مهمترین حوزههای توسعهی پایدار سلامتی در جوامع بشری، بخش بهداشت و درمان است که ارتباط مستقیمی با سلامت انسانها دارد و وظیفهي خطیر حفظ و اعادهی سلامتی را در جامعهی انسانی بر عهده دارد. تحقّق این امر نیازمند درمانگرانی شاداب و سالم است که از جملهی این درمانگران، کادر پرستاری است. با توجّه به اینکه سلامتی پرستاران به عنوان ارائه دهندگان مراقبت، بر کیفیّت مراقبت ارائه شده از سوی آنها به بیماران تأثیرگذار است؛ لذا برای رسیدن به حداکثر کارایی در پرستاران لازم است که آنها خود افراد سالمی باشند (1). سازمان جهانی بهداشت تعریف جامعنگری از سلامتی ارائه نموده و آن را حالتی از احساس خوب بودن جسمی، روانی و اجتماعی میداند و نه صرفاً فقدان بیماری یا ناتوانی؛ بهطوریکه اختلال در هر یک از این سه پارامتر (زيستي، روانی و اجتماعی) ممکن است تبعاتی را نه تنها برای همان پارامتر بلکه برای سایر پارامترها به دنبال داشته باشد (2).امروزه مشخّص شده است که وضعیّت روانی ارائه دهندگان مراقبت ممکن است اثر چشمگیری بر سلامت بیمار و ارائه دهندهی مراقبت داشته باشد (3). پژوهشهای اخیر حاکی از رشد روزافزون فرسودگی شغلی و ناخوشیهای روانی بخصوص افسردگی و اضطراب در کارکنان بهداشتی از جمله پرستاران است (20-4).مطالعات نشان دادهاند که کارکنان بهداشتی به علّت مواجهه با استرسهایی نظیر مرگ و میر بیماران، مراقبت از بیماران با نیازهای مراقبتی پیچیده، مشکلات بینفردی، حمایت اجتماعی کم، فشار کاری بالا، عدم وجود امنیّت شغلی، پایین بودن حقوق و مزایا، مواجهه با تعداد زیاد بیمار در طول روز، تصمیمگیری در مواقع اورژانسی بر اساس اطّلاعات ناکافی و پاسخگو بودن برای نتایج این تصمیمگیریها، تلاش همراه با فشار روانی برای اجتناب از هرگونه اشتباه، مواجهه با خشونت و تهدید در محل کار و کشیکهای شبانه نسبت به سایر مشاغل استعداد بيشتری برای کاهش عملکرد شغلی و مشکلات روانی-اجتماعی و در نتیجه فرسودگی شغلی دارند (13، 19 و 21).فرسودگی شغلی یک سندرم روانی متشکل از تحلیل عاطفی (احساس تخلیهي قوای روانی)، مسخ شخصیّت (واکنش منفی و عاری از احساس و توأم با بیاعتنایی مفرط نسبت به گیرندگان خدمات) و کاهش احساس موفّقیّت فردی است که به ایجاد تصوّر منفی از خود، نگرش منفی نسبت به شغل و احساس عدم ارتباط با مراجعین میانجامد و به شدّت روابط فردی، شغلی و سازمانی را تحت تأثیر قرار میدهد (9-7، 13، 16، 17، 19، 21).فرسودگی شغلی یکی از عمدهترین مسائل حرفهای است که هزینهی قابل توجهی را به سازمانها تحمیل میکند. بهطورمثال، در ایالات متّحده هزینهی سازمانها به دلیل فرسودگی شغلی 50 تا 70 میلیون دلار در سال تخمین زده شده است. در انگلستان نیز، برآورد شده است که 40 میلیون روز کاری هر ساله به دلیل اختلالاتی که توسّط استرس ایجاد می شود از دست میرود (19). همچنین مطالعات حاکی از آن است که فرسودگی شغلی در کارکنان بهداشتی از جمله پرستاران به علّت کاهش انرژی و بازده کاری (6، 17 و 18)، افزایش غیبت از کار، تمایل به جابجایی کارکنان و ترک حرفه (3، 7، 14 و 22-17)، تأخیرهای متوالی (7)، افزایش هزینههای بهداشتی، تغییرات رفتاری و جسمانی مثل احساس خستگی، سردرد، اختلالات خواب و گوارش (7)، سوء مصرف مواد (17)، اضطراب و افسردگی (به عنوان بهترین پیشگوییکنندههای این پدیده)، تضاد و تعارضات بین فردی با همکاران (3 و 21) منجر به کاهش کمیّت (23) و کیفیت خدمات ارائه شده به بیماران و به دنبال آن نارضایتی بیماران میشود (6، 7، 9، 17، 19، 20 و 22). بنابراین تشخيص و پیشگیری از فرسودگی شغلی میتواند در ارتقاء بهداشت روان افراد و ارتقاء سطح کیفیت خدمات ارائه شده نقش داشته باشد (17)؛ لذا سیستمهای حمایت اجتماعی، مدیریتی و شغلی میتوانند با تعدیل تنشهای شغلی و اضطراب موجب كاهش فرسودگی شغلی شوند و وضعیّت سلامت روان کارکنان را بهبود بخشند (21).تاکنون در کشور ما مطالعات بسیاری در راستای بررسی عوامل مؤثّر بر فرسودگی شغلی (20-4) و وضعیّت سلامت عمومی (1، 12 و 24) در پرستاران انجام شده است که در اکثر موارد مبیّن وجود فرسودگی شغلی (20-4) و وجود ناخوشیهای جسمانی و روانی (1، 12 و 24) در پرستاران است. وجود مشکلات جسمی، روانی و اجتماعی در پرستاران از جمله درد کمر و مفاصل، اختلالات خواب و ریتم بیولوژیک، مشکلات گوارشی، افسردگی، اضطراب و اختلال در عملکرد اجتماعی از جمله مواردی است که میتوان بدان اشاره نمود (1، 12 و 24). بهطورکلّی، عوامل موجود در محیط کار به طور وسیعی با سلامت و بیماری افراد شاغل در ارتباطاند. به گزارش سازمان بین الملّلی کار (2000)، از هر سه نفر فرد شاغل یک نفر از کشمکش بین کار و محیط خانواده به عنوان یکی از بزرگترین مشکلات زندگی یاد میکند. به طور مثال، در پژوهشی که گروهي از پژوهشگران با هدف بررسی استرس شغلی و ارتباط آن با سلامت روان کارکنان بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی شهر شیراز انجام دادند، به این نتیجه رسیدند که میزان استرس شغلی با سلامت روان کادر اداری و درمانی این بیمارستانها ارتباط دارد و همچنین مشخّص شد که کادر درمانی این بیمارستانها نسبت به کادر اداری از سلامت روان كمتری برخوردارند (17).در ارتباط با فرسودگی شغلی نیز مطالعات نشان دادهاند که شدّت فرسودگی شغلی در پرستارانی که در زمینههای مختلف مشغول بهکارند متفاوت است. بهطورمثال، طوبایی (1385) در مقایسه خود بین بخشهای مختلف بیمارستان تأثیر محیط را بر فرسودگی شغلی نشان داد (14). همچنین مطالعات حاکی از سطوح بالای فرسودگی شغلی و ناخوشیهای روانی در میان کارکنان بخشهای انکولوژی است (13،22 و 25). بهطورمثال، در پژوهشی که بارت[1] روی پرستاران بخشهای هماتولوژی و انکولوژی انجام داد مشاهده کرد که بیش از 70% واحدها از میزان متوسّط تا سطح بالای فرسودگی شغلی رنج میبرند (19). همچنین مطالعات مختلف نشان دادهاند پزشکانی که با بیماران دم مرگ سروکار دارند با احتمال بيشتری دچار فرسودگی شغلی میشوند، چون آنها ممکن است تنشزاهای مختلفی را تجربه کنند. از جمله احساس شکست یا ناکامی هنگام پیشرفت بیماری، احساس بیقدرتی در مقابل بیماری و فقدانهای مرتبط با آن، تضاد نقش و ابهام و شکست برای مدیریت کردن یک مرگ خوب (25). در ارتباط با سرطان، ماهیّت تنشآور بیماری و درمان آن و دورهی نوسان آن، بیمار را مستعد اثرات منفی محیط خارجی میسازد. مسئولیّت کارکنان پرستاری در واحدهای انکولوژی شامل کنترل پاتولوژیهای پیچیده با پیشآگهی ضعیف و تجویز داروها با عوارض شدید به بیمارانی است که اغلب دردمند، مستأصل و هراسان میباشند. بهعلاوه، خطاهای جزئی در کنترل این گروه از بیماران ممکن است پیامدهای فاجعهباری به همراه داشته باشد (3). تشخیص و پیشآگهی این بیماران، درک خلق بیمار و عملکردهای روزانهی وی، درد و رنج بیمار، تجویز داروهای دردناک و درمانهای تضعیفکننده و بدشکلکننده، همه و همه از جمله عوامل اضطرابآور در پرستاران است و پرستاران را به مرور زمان در معرض فرسودگی شغلی قرار میدهد (3). به علاوه، شواهد موجود حکایت از آن دارد که حیطههایی از پرستاری که به عنوان حیطهی مراقبت ویژه شناخته میشوند، اغلب نسبت به تنیدگی مستعدترند و نیاز بيشتری به حمایت دارند (23).استرسی که پرستاران در محیطهای تخصّصی مثل محیطهای مراقبت ویژه تجربه میکنند مورد مطالعه قرار گرفته است، ولی یکی از محیطهای تخصّصی پرتنش که توجّه كمتری به آن شده است بخشهاي پیوند مغز استخوان يا همان پيوند سلولهاي بنيادي است. پیوند مغز استخوان برای درمان بسیاری از بیماریها مورد استفاده قرار میگیرد، از اختلالات ایمنی گرفته تا انواع مختلف سرطان (26). مراکز پیوند سلولهاي بنيادي مراکزی است که در آن افرادی با مشکلات بسیار جدّی و تهدیدکنندهی حیات بستری میشوند. چه بسا افرادیکه در نتیجهی عوارض درمان میمیرند و افرادی هم که زنده میمانند مشکلات بسیاری را در طول دورهی درمان تجربه میکنند (27). پژوهشهای فراوانی روی افراد تحت پیوند سلولهاي بنيادي در حال انجام است. امّا در این میان به نظر میرسد، افرادی که به مراقبت از این بیماران میپردازند مورد غفلت قرار گرفتهاند و آنطورکه باید توجّه پژوهشگران و مسئولین مربوطه را جلب نکردهاند. وضعیّت پیچیدهی بحرانی بیماران و محیط کاری پراسترسی که پرستاران پیوند مغز استخوان در آن کار میکنند منجر به سطوح بالای استرس، فرسودگی و نهایتاً ریزش بالای پرستاران میگردد (26). در مروری که در خصوص مطالعات انجام شده در ایران و سایر کشورها صورت گرفت مطالعات اندکی پیدا شد که به بررسی مشکلات پرستاران این واحدها پرداخته باشند؛ از جملهی آنها میتوان به مطالعهی گالاجر و گروملي[2] (2009) اشاره نمود که به بررسی 30 پرستار شاغل در بخشهای پیوند مغز استخوان در یک مرکز بزرگ طبّی کودکان واقع در ایالات متّحده پرداختند. این پژوهشگران گزارش نمودند که بیماریهای بحرانی یا شدّت وخامت وضعیّت بیماران به عنوان مهمترین عامل تنشزا و ساعات کاری طولانی مدّت ضعیفترین عامل تنشزا برای پرستاران محسوب میشد. اکثر پرستاران در مطالعهی آنها در سطوح متوسّط تا بالایی از تحلیل عاطفی و 33% در سطح متوسّطی از مسخ شخصیّت قرار داشتند. علیرغم شرایط بحرانی بیماران و شدّت وخامت حال آنان، نیاز خانوادههای بیماران، نوبتهای کاری در گردش، تعداد اندک کارکنان و مراقبت از بیماران در حال مرگ، 50% پرستاران سطوح بالایی از موفّقیّت فردی را گزارش نمودند. نتایج مطالعهی آنها نشان داد که سیستمهای حمایتی ممکن است بهطور چشمگیری بر رضایت شغلی و احساس موفّقیّت پرستاران پیوند مغز استخوان مؤثّر باشند (26). در مطالعهی دیگری مولاسیوتیس، وندن و بوقتون[3] (1995) به بررسی تنشهای روانی کارکنان پرستاری و پزشکی در واحدهای پیوند مغز استخوان پرداختند. در اين مطالعه واحدها مهمترین منابع تنش را مسئولیّت سنگین بیماران در حال مرگ، پیشرفتهای سریع فنآوری پیوند و نیازهای فراوان فردی بیماران و خانوادههای آنها میدانستند. همچنین اكثريّت کارکنان مشکلاتی را در زندگی شخصیشان تجربه میکردند که مستقیماً به شرایط پرتنش محیط کار مربوط میشد. هشتاد درصد واحدها احساس موفّقیّت فردی در حدّ پایینی داشتند، بیش از 10% اضطراب بالینی تجربه نمودند و 8/0% پرستاران و 8/3% پزشکان سطوح بالایی از افسردگی را نشان دادند (28).پرستاران پیوند مغز استخوان با بیمارانی کار میکنند که از سرطان و عوارض جانبی پیوند به میزان زیادی رنج میبرند. بسیاری از پرستاران احساس میکنند که آنها برای آماده شدن جهت مراقبت از بیماران در حال مرگ یا تطابق با مرگ آموزش اندکی دیدهاند (26). با توجّه به اینکه بخش پیوند مغز استخوان یکی از بخشهای پرتنش و با فشار کاری بالا محسوب میشود و محیط این بخشها در ایران با سایر کشورها از نظر ساختاری و روابط کاری و پیامدهای بیماران متفاوت است و نظر به اینکه تا کنون مطالعهای در ایران انجام نشده است که به بررسی فرسودگی شغلی و وضعیّت سلامتی پرستارانی بپردازد که در این بخشها مشغول به کارند؛ این مطالعه به اين منظور طرّاحي شده است. [1]- Barret[2]- Gallagher & Gromley[3]- Molassiotis, van den Akker, & Boughton