عنوان: مبانی نظری و پیشینه تحقیق کيفيت زندگيفرمت فایل: wordتعداد صفحات: 45توضیحاتروانشناسي در نيم قرن گذشته، بر بيماري بيشتر از سلامتي و بر آسيب شناسي عملکرد انسان بيشتر از درک کامل از تمام ابعاد آن تکيه داشته و به ويژگيهاي انسان سالم و کامل کمتر توجه کرده است. اما اخيراً با ظهور رويکرد جديدي به نام روانشناسي مثبت به عنوان متمم رويکردهاي قبلي، اين روند تغيير يافته و نگاهها متوجه نقاط قوت و کمالات انساني شده است. در اين رويکرد، به مطالعۀ ويژگيهاي مثبت انسانها و راهبردهاي استفاده از حداکثر استعدادهاي ذاتي و محيطي براي بهره مندي از حالتهاي رواني سالم و زندگي سازنده بيش از پيش تأکيد ميشود(سليگمن و سيکسزنت ميهالي[1]،2000، به نقل از يوسفي و صفري، 1388). آنچه که هدف اين رويکرد است مسأله پيشگيري و تأکيد بر شايسته سازي است و نه تصحيح ضعف ها. هدف ديگر اين رويکرد شناسايي و تعريف مفاهيمي است که به تأمين سلامتي و شادکامي افراد و بهره مندي آنها از يک زندگي سالم کمک کند. يکي از اين مفاهيم، مفهوم کيفيت زندگي است که در سه دهۀ گذشته تلاش زيادي براي تعريف و اندازه گيري عيني آن انجام شده است. اما با وجود گستردگي تحقيقات انجام شده در اين زمينه، هنوز تعريف واحد و مورد توافق همگان دربارۀ کيفيت زندگي ارائه نشده است. برخي از محققان، کيفيت زندگي را با رويکردي عيني تعريف کرده و موارد آشکار و مرتبط با معيارهاي زندگي از جمله سلامت جسمي، شرايط شخصي( ثروت، شرايط زندگي و ...) ارتباطات اجتماعي، اقدامات شغلي يا ديگر عوامل اجتماعي و اقتصادي را با کيفيت زندگي معادل دانسته اند( ليو[2]،2006، به نقل از يوسفي صفري،1388). در مقابل اين رويکرد، رويکرد ديگري به نام رويکرد ذهني وجود دارد که کيفيت زندگي را مترادف با شادي يا رضايت فرد در نظر ميگيرد و بر عوامل شناختي در ارزيابي کيفيت زندگي تأکيد دارد(همان منبع). بين دو رويکرد عيني و ذهني، رويکرد جديدي به نام رويکرد کل نگر وجود دارد (فلس و پري،1995؛ رنويک و براون،1996؛ به نقل از رحيمي،1386) که نظريه پردازان آن معتقد هستند کيفيت زندگي، همانند خود زندگي، مفهومي پيچيده و چند بعدي است، و در بررسي آن ، هردو مؤلفه عيني و ذهني را مدّ نظر قرار ميدهند.بنا به تعريف گروه كيفيت سازمان جهاني بهداشت كيفيت زندگي به ادراك فرد از جايگاه خودش در زندگي، با توجه به بافت فرهنگي جامعه و اهداف، معيارها و نگراني هاي فرد اشاره دارد و از متغيرهايي مثل سلامت جسماني، وضعيت روانشناختي، استقلال و روابط اجتماعي ناشي ميشود (استينر، کوپر و شوينگتون[3]،2003، به نقل از نائينيان، گوهري، مطلبي نژاد و بلوچان1392)كيفيت زندگي، معرف نوعي برداشت ذهني از بيماري يا درمان آن است. به همين دليل، بيماران با وضعيت سلامت مشابه، به علت تفاوت هاي فردي مربوط به توقعات و راهبردهاي مقابله اي، ممكن است كيفيت زندگي همسان نداشته باشند. حيطه جسماني به درك بيمار به توانايي انجام فعاليت هاي روزانه، و انرژي بيمار بستگي دارد. حيطه اجتماعي به انزوا، وابستگي سطح روابط با خانواده و بستگان و شرايط ديگر محيط هاي اجتماعي ديگر وابسته است و بالاخره حيطه رواني آن در اشتراك با مفاهيم رواني و هيجان است و مسائلي چون ترس، خشم، سعادت، خوشي و اضطراب مطرح ميشود(جرگه، 1388). [1]-Seligman&Csikszentmihalyi[2]-Liu[3]- Stenner, Cooper&Skevingtonفهرست مطالب
مبانی نظری و پیشینه تحقیق کيفيت زندگي
عنوان: مبانی نظری و پیشینه تحقیق کيفيت زندگيفرمت فایل: wordتعداد صفحات: 45توضیحاتروانشناسي در نيم قرن گذشته، بر بيماري بيشتر از سلامتي و بر آسيب شناسي عملکرد انسان بيشتر از درک کامل از تمام ابعاد آن تکيه داشته و به ويژگيهاي انسان سالم و کامل کمتر توجه کرده است. اما اخيراً با ظهور رويکرد جديدي به نام روانشناسي مثبت به عنوان متمم رويکردهاي قبلي، اين روند تغيير يافته و نگاهها متوجه نقاط قوت و کمالات انساني شده است. در اين رويکرد، به مطالعۀ ويژگيهاي مثبت انسانها و راهبردهاي استفاده از حداکثر استعدادهاي ذاتي و محيطي براي بهره مندي از حالتهاي رواني سالم و زندگي سازنده بيش از پيش تأکيد ميشود(سليگمن و سيکسزنت ميهالي[1]،2000، به نقل از يوسفي و صفري، 1388). آنچه که هدف اين رويکرد است مسأله پيشگيري و تأکيد بر شايسته سازي است و نه تصحيح ضعف ها. هدف ديگر اين رويکرد شناسايي و تعريف مفاهيمي است که به تأمين سلامتي و شادکامي افراد و بهره مندي آنها از يک زندگي سالم کمک کند. يکي از اين مفاهيم، مفهوم کيفيت زندگي است که در سه دهۀ گذشته تلاش زيادي براي تعريف و اندازه گيري عيني آن انجام شده است. اما با وجود گستردگي تحقيقات انجام شده در اين زمينه، هنوز تعريف واحد و مورد توافق همگان دربارۀ کيفيت زندگي ارائه نشده است. برخي از محققان، کيفيت زندگي را با رويکردي عيني تعريف کرده و موارد آشکار و مرتبط با معيارهاي زندگي از جمله سلامت جسمي، شرايط شخصي( ثروت، شرايط زندگي و ...) ارتباطات اجتماعي، اقدامات شغلي يا ديگر عوامل اجتماعي و اقتصادي را با کيفيت زندگي معادل دانسته اند( ليو[2]،2006، به نقل از يوسفي صفري،1388). در مقابل اين رويکرد، رويکرد ديگري به نام رويکرد ذهني وجود دارد که کيفيت زندگي را مترادف با شادي يا رضايت فرد در نظر ميگيرد و بر عوامل شناختي در ارزيابي کيفيت زندگي تأکيد دارد(همان منبع). بين دو رويکرد عيني و ذهني، رويکرد جديدي به نام رويکرد کل نگر وجود دارد (فلس و پري،1995؛ رنويک و براون،1996؛ به نقل از رحيمي،1386) که نظريه پردازان آن معتقد هستند کيفيت زندگي، همانند خود زندگي، مفهومي پيچيده و چند بعدي است، و در بررسي آن ، هردو مؤلفه عيني و ذهني را مدّ نظر قرار ميدهند.بنا به تعريف گروه كيفيت سازمان جهاني بهداشت كيفيت زندگي به ادراك فرد از جايگاه خودش در زندگي، با توجه به بافت فرهنگي جامعه و اهداف، معيارها و نگراني هاي فرد اشاره دارد و از متغيرهايي مثل سلامت جسماني، وضعيت روانشناختي، استقلال و روابط اجتماعي ناشي ميشود (استينر، کوپر و شوينگتون[3]،2003، به نقل از نائينيان، گوهري، مطلبي نژاد و بلوچان1392)كيفيت زندگي، معرف نوعي برداشت ذهني از بيماري يا درمان آن است. به همين دليل، بيماران با وضعيت سلامت مشابه، به علت تفاوت هاي فردي مربوط به توقعات و راهبردهاي مقابله اي، ممكن است كيفيت زندگي همسان نداشته باشند. حيطه جسماني به درك بيمار به توانايي انجام فعاليت هاي روزانه، و انرژي بيمار بستگي دارد. حيطه اجتماعي به انزوا، وابستگي سطح روابط با خانواده و بستگان و شرايط ديگر محيط هاي اجتماعي ديگر وابسته است و بالاخره حيطه رواني آن در اشتراك با مفاهيم رواني و هيجان است و مسائلي چون ترس، خشم، سعادت، خوشي و اضطراب مطرح ميشود(جرگه، 1388). [1]-Seligman&Csikszentmihalyi[2]-Liu[3]- Stenner, Cooper&Skevingtonفهرست مطالب