عنوان: چگونگی انتخاب رنگ در بیمار افسردهفرمت فایل: wordتعداد صفحات: 40توضیحاترنگ همیشه معرف و وسیله ای برای بیان و ارتباط احساسات و عقاید بوده و هست بطوری که می توان با زبان رنگها صحبت کرد . از طرف دیگر رنگ در زندگی روز مره ، معنی و اهمیت خاصی پیدا کرده است . درزبان روزمره نیز از اصطلاحات همه چیز را سیاه دیدن و از عصبانیت قرمز شدن وغیره زیاداستفاده جسمی و روانی ، دارای معانی خاصی است .به نطر باستید1 قسمت عمده ای از معانی نمادین رنگ به سنتها ، محیط های اجتماعی خاص که در آن زندگی می کنیم بستگی دارد . یک رنگ در یک نظام اجتماعی مشخص ممکن است دارای مفاهیمی باشد که در نظام دیگر معنی متضاد آن را بدهد . بطور مثال در بعضی قبایل موزاییک ، سیاه رنگ خوشی و شادی است . رنگ قرمز تقریبا در همه جا معانی قدرت راالقا می کند زیرا با خون که نماد زندگی است همرنگ است ( صرافان ، 1367).در روان شناسی نوین رنگ ورنگها یکی از معیارهای سنجش شخصیت بشمار می آیند . چرا که هر یک از آنها تاثیر خاص روانی و جسمی را در یک فرد باقی می گذارد و رنگ نشانگر وضعیت روانی و جسمی وی می بادش . این موضوع با توجه به پیشرفت های دو دانش فیزیولوژی و روان شناسی به اثبات رسیده است . ناگفته پیداست که انسان از روزگاران بسیار دور تا کنون تحت نفوذ و تاثیر رنگهای پیرامون فرد بوده است و در صد سال اخیر که صنعت رنگ سازی به نقطه اوج خود رسیده است ، تاثیر مزبور دو چندان شده ودر همه ارکان زندگی روانی ما رخنه کرده است ( روانی پور ، 1369). مشاهدات و آزمایش های روان شناسان و فیزیولوژیست های مختلف در مورد اثرات رنگ ، باعث شد که بسیاری از آنها از نظر منطقی به این نتیجه برسند که میان انتخاب رنگی و بعضی1.BASTIDE خصوصیات جسمی و روانی و عاطفی فرد ارتباط وجود دارد.چونش رنگ را بعنوان یک عامل مشخص کننده انواع خصوصیات فرد ذکر کرده اند . که با کمک این نظریه تست هایی را بوجود آوردند که می توان شخصیت فرد را از نحوه انتخاب رنگها و چگونگی ترتیب قرار گرفتن آنها شناخت .(صرافان ، 1367).در مورد رنگ های مختلف می توان بسیار سخن گفت ولی موضوعی که بیشتر مورد نظر ماست محتوای روانی است درکتاب رنگها ، نوشته روسو1، یک مثال پرمعنی وجود دارد . پلی بنام فریاوز سیاه در لندن بعلت آنکه تعداد خودکشی از روی آن بسیار زیاد بود ،بدین نام معروف گردیده است . رنگ این پل سیاه بود ولی ازهنگامیکه آن را به رنگ سبز روشن در آورده اند تعدادخودکشی ها به یک سوم کاهش یافت .( صرافان ، 1367).بعضی از رنگ ها تقریبا یک کیفیت احساس جهانی دارند. برای مثال قرمز روشن به معنی آتش و خطر است و رنگ جالب توجه کننده ای است .سبز رنگ روئیدن گیاهان است و عموما دلالت برآرامش و طراوات دارد . آبی آسمانی ، سمبلی از صلح و سکون است . زرد رنگ درخشش خورشید است و دلالت بر گرمی و شادی می کند (صوری ، 1366).همه مردم تمایز بین رنگهای گرم مانند قرمز ، زرد ، نارنجی و رنگهای سرد مانند سبر ، آبی روشن را می شناسد . رنگ های کرم تحریک کننده و سبب فعالیت و جنب و جوش ، الهام دهنده روشنی و شادی زندگی و مولد حرکت هستند . در حالیکه رنگ های سرد ، برعکس حالت های انفعالی ، سکون ، بی حرکتی ، وتلقین کننده غم و اندوه هستند ( صرافان ، 1367-99)ترجیح دادن رنگهای کمکی که اصطلاحا بی رنگ نامیده شوند مانند سیاه ، قهوه ای و خاکستری1.JOENSCH-KOCH2.R.I.ROVSSEAUمتضمن یک دیدگاه منفی نسبت به زندگی است ( ابی زاده ، 1369)به نظر کاندینسکی رنگ سبز مطلق آرام بخش ترین رنگهاست . این رنگ هیچ انعکاس موجی حاوی شادی و رنج و یا ترس ندارد و به هیچ طرفی در حرکت نیست بلکه آرام و ساکن و راضی از خود است .به نظر کاندینسکی رنگ سیاه نشانگر عدم و نیستی و مانند سکوتی ابدی بدون آینده ای روشن و امید به زندگی است ( صرافان ، 1367)استنباط غم و شادی ، هماهنگی با عدم هماهنگی حالات روانی ، یاس و امید نیزاز راه مطالعه رنگی ممکن می شود . به طور مثال رنگ های گرم معرف شخصیت کودکان خونگرم به حساب آید . رنگهای خنثی کودکان درون گرای مستقل خودمختار و اغلب حمله ور را معرفی میکند . رنگ سرخ که درآغاز مورد علاقه کودکان خردسال بود بعدها مبین فعالیتهای غیر دوستانه و پرخاشجوئی می شود . رنگ سیاه معرف منبع ،و تشویق و وسواس است . رنگ نارنجی آرامش و خوشی را به یاد می آورد . رنگ خاکستری تمایل به آغشته سازی را نشان می دهد . رنگ سبز گویای عکس العمل برعلیه نظام خشک و طاقت فرسات . رنگ بنفش تمایلات درهم و برهم و نامتجانس نقاشی را برملا می سازد. ( بهرامی ، 1358)نتیجه ای که می توان از کاربردانتخاب رنگ بدست آورد ، اطلاعات پرارزشی در مورد ناخودآگاه شخص در زمینه تنش روانی ، حالات متعادل و نامتعادل هورمونی و مسائل فیزیولوژیکی را در اختیار پزشکان و روان پزشکان قرار داده است ( روانی پور ، 1369).علاوه بر سلیقه خوب و کلی و الویتها ، سبک داروهای زیبا شناسانه غالبا بوسیله عوامل بسیار ضروری و خاص تعیین می شود . شخص ممکن است از رنگ زرد به این علت خوشش بیاید که فرد مورد علاقه اش همیشه لباس زرد می پوشد . این جا عوامل بیگانه ای هستند که ممکن است فی النفسه جالب توجه باشد . این نوع تعیین کننده اولویت ، ذاتا خصوصیتی غیر زیبایی شناسانه دارد و اساسا روی تداعی ها و رویداد های ویژه ای که برای شخص مربوط ، شادی یا درد فراهم کرده است ، بنا شده است ( نیک آئین ، 1350).مطالعات روان شناختی درباره افسردگی بازیگموند فروید وکارل آبراهام1 شروع شد . هر دو در مقالات جداگانه خود درباره افسردگی این اختلال را بعنوان یک واکنش پیچیده نسبت به از دست دادن چیزی توصیف کرده اند . فروید در مقاله اصلی خود درباره افسردگی ، ماتمزدگی و مالیخولیا 2، را بعنوان واکنش های طبیعی نسبت به از دست دادن کسی یا چیزی که مورد عشق ( محبت فرد بوده است ، توصیف می کند . هر چند ، برخلاف فرد سوگوار ، کسی که به مالیخولیا مبتلاست ، از نوعی تزلزل مفرط احترام به خود و از احساس حقارت خویشتن به مقیاس عظیم رنج می برد ( فروید ، 1957).افسردگی اولین اختلالی بود که فروید علت اصلی آن را به جای تمایلات جنسی ، عامل هیجانی ذکر کرده است . مالیخولیا ،نامی که فروید اختیار کرده ، عبارت است از غمزدگی افراصی اغلب بی ارتباط با محیط و ظاهرا ناموجه .فروید عقیده داشت که فرد مبتلا به افسردگی یک وجدان یا فرا خود تنبیه کننده قوی دارد . او احساس گناه که وجدان موجب آن می شود ، تاکید می ورزد . طبق نظر فروید برای اینکه وجدان چنین قوی می شود ، مهارکردن احساسات خشم و پرخاشگری است ، در غیر اینصورت ، ممکن است به صورت آسیب رساندن به دیگران بروز کند ( آزاد ، 1375).فهرست مطالب
چگونگی انتخاب رنگ در بیمار افسرده
عنوان: چگونگی انتخاب رنگ در بیمار افسردهفرمت فایل: wordتعداد صفحات: 40توضیحاترنگ همیشه معرف و وسیله ای برای بیان و ارتباط احساسات و عقاید بوده و هست بطوری که می توان با زبان رنگها صحبت کرد . از طرف دیگر رنگ در زندگی روز مره ، معنی و اهمیت خاصی پیدا کرده است . درزبان روزمره نیز از اصطلاحات همه چیز را سیاه دیدن و از عصبانیت قرمز شدن وغیره زیاداستفاده جسمی و روانی ، دارای معانی خاصی است .به نطر باستید1 قسمت عمده ای از معانی نمادین رنگ به سنتها ، محیط های اجتماعی خاص که در آن زندگی می کنیم بستگی دارد . یک رنگ در یک نظام اجتماعی مشخص ممکن است دارای مفاهیمی باشد که در نظام دیگر معنی متضاد آن را بدهد . بطور مثال در بعضی قبایل موزاییک ، سیاه رنگ خوشی و شادی است . رنگ قرمز تقریبا در همه جا معانی قدرت راالقا می کند زیرا با خون که نماد زندگی است همرنگ است ( صرافان ، 1367).در روان شناسی نوین رنگ ورنگها یکی از معیارهای سنجش شخصیت بشمار می آیند . چرا که هر یک از آنها تاثیر خاص روانی و جسمی را در یک فرد باقی می گذارد و رنگ نشانگر وضعیت روانی و جسمی وی می بادش . این موضوع با توجه به پیشرفت های دو دانش فیزیولوژی و روان شناسی به اثبات رسیده است . ناگفته پیداست که انسان از روزگاران بسیار دور تا کنون تحت نفوذ و تاثیر رنگهای پیرامون فرد بوده است و در صد سال اخیر که صنعت رنگ سازی به نقطه اوج خود رسیده است ، تاثیر مزبور دو چندان شده ودر همه ارکان زندگی روانی ما رخنه کرده است ( روانی پور ، 1369). مشاهدات و آزمایش های روان شناسان و فیزیولوژیست های مختلف در مورد اثرات رنگ ، باعث شد که بسیاری از آنها از نظر منطقی به این نتیجه برسند که میان انتخاب رنگی و بعضی1.BASTIDE خصوصیات جسمی و روانی و عاطفی فرد ارتباط وجود دارد.چونش رنگ را بعنوان یک عامل مشخص کننده انواع خصوصیات فرد ذکر کرده اند . که با کمک این نظریه تست هایی را بوجود آوردند که می توان شخصیت فرد را از نحوه انتخاب رنگها و چگونگی ترتیب قرار گرفتن آنها شناخت .(صرافان ، 1367).در مورد رنگ های مختلف می توان بسیار سخن گفت ولی موضوعی که بیشتر مورد نظر ماست محتوای روانی است درکتاب رنگها ، نوشته روسو1، یک مثال پرمعنی وجود دارد . پلی بنام فریاوز سیاه در لندن بعلت آنکه تعداد خودکشی از روی آن بسیار زیاد بود ،بدین نام معروف گردیده است . رنگ این پل سیاه بود ولی ازهنگامیکه آن را به رنگ سبز روشن در آورده اند تعدادخودکشی ها به یک سوم کاهش یافت .( صرافان ، 1367).بعضی از رنگ ها تقریبا یک کیفیت احساس جهانی دارند. برای مثال قرمز روشن به معنی آتش و خطر است و رنگ جالب توجه کننده ای است .سبز رنگ روئیدن گیاهان است و عموما دلالت برآرامش و طراوات دارد . آبی آسمانی ، سمبلی از صلح و سکون است . زرد رنگ درخشش خورشید است و دلالت بر گرمی و شادی می کند (صوری ، 1366).همه مردم تمایز بین رنگهای گرم مانند قرمز ، زرد ، نارنجی و رنگهای سرد مانند سبر ، آبی روشن را می شناسد . رنگ های کرم تحریک کننده و سبب فعالیت و جنب و جوش ، الهام دهنده روشنی و شادی زندگی و مولد حرکت هستند . در حالیکه رنگ های سرد ، برعکس حالت های انفعالی ، سکون ، بی حرکتی ، وتلقین کننده غم و اندوه هستند ( صرافان ، 1367-99)ترجیح دادن رنگهای کمکی که اصطلاحا بی رنگ نامیده شوند مانند سیاه ، قهوه ای و خاکستری1.JOENSCH-KOCH2.R.I.ROVSSEAUمتضمن یک دیدگاه منفی نسبت به زندگی است ( ابی زاده ، 1369)به نظر کاندینسکی رنگ سبز مطلق آرام بخش ترین رنگهاست . این رنگ هیچ انعکاس موجی حاوی شادی و رنج و یا ترس ندارد و به هیچ طرفی در حرکت نیست بلکه آرام و ساکن و راضی از خود است .به نظر کاندینسکی رنگ سیاه نشانگر عدم و نیستی و مانند سکوتی ابدی بدون آینده ای روشن و امید به زندگی است ( صرافان ، 1367)استنباط غم و شادی ، هماهنگی با عدم هماهنگی حالات روانی ، یاس و امید نیزاز راه مطالعه رنگی ممکن می شود . به طور مثال رنگ های گرم معرف شخصیت کودکان خونگرم به حساب آید . رنگهای خنثی کودکان درون گرای مستقل خودمختار و اغلب حمله ور را معرفی میکند . رنگ سرخ که درآغاز مورد علاقه کودکان خردسال بود بعدها مبین فعالیتهای غیر دوستانه و پرخاشجوئی می شود . رنگ سیاه معرف منبع ،و تشویق و وسواس است . رنگ نارنجی آرامش و خوشی را به یاد می آورد . رنگ خاکستری تمایل به آغشته سازی را نشان می دهد . رنگ سبز گویای عکس العمل برعلیه نظام خشک و طاقت فرسات . رنگ بنفش تمایلات درهم و برهم و نامتجانس نقاشی را برملا می سازد. ( بهرامی ، 1358)نتیجه ای که می توان از کاربردانتخاب رنگ بدست آورد ، اطلاعات پرارزشی در مورد ناخودآگاه شخص در زمینه تنش روانی ، حالات متعادل و نامتعادل هورمونی و مسائل فیزیولوژیکی را در اختیار پزشکان و روان پزشکان قرار داده است ( روانی پور ، 1369).علاوه بر سلیقه خوب و کلی و الویتها ، سبک داروهای زیبا شناسانه غالبا بوسیله عوامل بسیار ضروری و خاص تعیین می شود . شخص ممکن است از رنگ زرد به این علت خوشش بیاید که فرد مورد علاقه اش همیشه لباس زرد می پوشد . این جا عوامل بیگانه ای هستند که ممکن است فی النفسه جالب توجه باشد . این نوع تعیین کننده اولویت ، ذاتا خصوصیتی غیر زیبایی شناسانه دارد و اساسا روی تداعی ها و رویداد های ویژه ای که برای شخص مربوط ، شادی یا درد فراهم کرده است ، بنا شده است ( نیک آئین ، 1350).مطالعات روان شناختی درباره افسردگی بازیگموند فروید وکارل آبراهام1 شروع شد . هر دو در مقالات جداگانه خود درباره افسردگی این اختلال را بعنوان یک واکنش پیچیده نسبت به از دست دادن چیزی توصیف کرده اند . فروید در مقاله اصلی خود درباره افسردگی ، ماتمزدگی و مالیخولیا 2، را بعنوان واکنش های طبیعی نسبت به از دست دادن کسی یا چیزی که مورد عشق ( محبت فرد بوده است ، توصیف می کند . هر چند ، برخلاف فرد سوگوار ، کسی که به مالیخولیا مبتلاست ، از نوعی تزلزل مفرط احترام به خود و از احساس حقارت خویشتن به مقیاس عظیم رنج می برد ( فروید ، 1957).افسردگی اولین اختلالی بود که فروید علت اصلی آن را به جای تمایلات جنسی ، عامل هیجانی ذکر کرده است . مالیخولیا ،نامی که فروید اختیار کرده ، عبارت است از غمزدگی افراصی اغلب بی ارتباط با محیط و ظاهرا ناموجه .فروید عقیده داشت که فرد مبتلا به افسردگی یک وجدان یا فرا خود تنبیه کننده قوی دارد . او احساس گناه که وجدان موجب آن می شود ، تاکید می ورزد . طبق نظر فروید برای اینکه وجدان چنین قوی می شود ، مهارکردن احساسات خشم و پرخاشگری است ، در غیر اینصورت ، ممکن است به صورت آسیب رساندن به دیگران بروز کند ( آزاد ، 1375).فهرست مطالب