چكيده اجاره در لغت به معناي رها نيدن و پريدن است ودراصطلاح فقهي به معناي تمليك منفعت عين به عوض معلوم در مدت معلوم اين عقد كه از عقود لازم است. داراي طرق مشروعيت متفاوتي مثل قرآن و سنت و همچنين داراي اركاني است كه به نظر تمام فقيهان مذاهب پنج گانه اينها هستند صيغه ،متعاقدين ، عين مستاجره ، منفعت و اجرت كه همه اينها داراي شرايط خاص خودهستند. همچنين اجاره به انواع مختلف مثل اجاره اعيان اجاره ذمه تقسيم ميشود. يكي از اين متعاقيدن اجير است كه در اجاره اعمال مورد استفاده قرار ميگيرد و در جاي موجر قرار دارد و ايشان داراي شرايط خاصي است و ضمان ايشان در مذاهب مختلف متفاوت است اين اجير در برخي موارد مثل اجير شدن براي نمازميت استخدامش جايز است و در برخي موارد مثل گرفتن روزه براي زنده استخدامش اشكال دارد .عقد اجاره بربرخي چيزها جايز نميباشد مثل اجاره خانه براي ميخانه يا برخي موارد اجاره صحيح ميباشد، مثل اجاره خانه براي سکونت.همچنين عقد اجاره به شرط تمليك يكي از شقوق بحث اجاره هست. كه مورد بررسي قرار ميگيرد. البته اين عقد شاكلهاش از خارج كشور وارد نظام حقوقي ما شد، ولي فقهاي اماميه برصحت تأييداتي داشتهاند.عقد اجاره داراي خياراتي مثل خيار عيب ،تبعض صفقه، شرط ، تدليس ، غبن و عيب است كه همانند بيع نافذ در اين عقد ميباشد همچنين يكي ديگر از دنبالههاي عقد اجاره بحث سرقفلي و حق كسب و پيشه و تجارت است كه با ايجاب عقد اجاره همراه است هر چند كه خارج از عقد هم اين حق متصور است ولي تشكيل دهنده اوليه آن، بحث اجاره است كه عرف بر آن صحه ميگذارد. مقدمهبسم الله الرحمن الرحيمالحمد الله رب العالمين سلام و درود خداوند بر ارواح پاك رسول خدا و ائمه اطهار.با نگاهي به تاريخ وتمدن انسان واجتماعات پس از او در خواهيم يافت كه انسان با توجه به تشكيل وفراهم آوري امكانات زندگي كه در اين شناخت خود، بدست آورده، باز احساس تنهايي وكسري ميكرده، چرا كه انسان ها با اجتماعات و تشكلها ست كه زندگي ميكنند، هر چند اين انسان تنها اوليه خود ز ندگي را به راحتي يا سختي ميگذرانده، ولي مي بينم امروزه زندگي فردي و دور از اجتماع بسيار سخت و طاقت فرساست. چرا كه انسانها به يكديگر نياز دارند واين نياز روز به روز بيشتر و پيچيده تر ميشود .و بدو ن شك اين نيازها با يد در قالب يك چهار چوب وقوانين لازم الاجرايي در بيايد تا مبادا كسي به حقوق ديگري تعرض كند وميتوان گفت از زماني كه بشر زندگي اجتماعي خود را آغاز كرده ،همواره سعي داشته است كه زندگي خود را براساس برنامه و قوانين تنظيم كند و دشواريهاي آن را برطرف سازد آثاري كه از گذشتهتهاي دور از زندگي انسان برجاي مانده حاكي از آن است كه انسان هميشه به انتظام و قانوني كردن امور اجتماعي و زندگي خود توجه داشته و براي بهبود شرايط زندگي خود از لحاظ اقتصادي ، اجتماعي ، سياسي و قضايي به وضع قوانين پرداخته است.در طول تاريخ، معلمان و متفكران اجتماعي كه در اداره امور و سازمانها اجتماعي جامعه مسئوليت و نقش برعهده داشتهاند يا نسبت به امور و مسائل اجتماعي احساس علاقه ميكردهاند و با اقتضاي زمان ومكان به مطالعه اوضاع واحوال اجتماعي پرداختهاند وبه منظور بهبود شرايط زندگي و بهتر شدن روند امور جامعه نظراتي ابراز داشته و قوانين و مقرارتي وضع كردهاند.و از جمله اين مقررات نوشتههاي يونانيها ، حموربي، داريوش ، افلاطون، ارسطو را ميتوان نام بر د.ولي يكي از مقرراتي كه در جامعه بشري جايگاهي براي خود ترسيم كرده قوانين و مباني فقهي اسلام است، كه با نگاهي عميق به اين قوانين در خواهيم يافت حتي كوچكترين مباحث زندگي جا نيافتاده است. اسلام به نوعي به جامعه بشري تمدني دوباره بخشيد و جامعه را منظمتر كرد ويكي از اين قوانين كه در جامعه اسلامي و غير اسلامي از واجبات روزمره مردم شده بحث اجاره است البته اين اجاره دنبالههايي دارد مثل سرقفلي و حق كسب و پيشه و تجارت كه در اين پايان نامه سعي ميكنم تا اندازه يافتههاي خود، به آن بپردازم اميد است كه مورد توجه استادان و داوران محترم قرار گيرد و اين رساله قدمي باشد براي پيشرفت و پويايي فقه اماميه كه همگي به نوعي مديون آن هستيم . فصل اول كليات 1-1 هدف هدف از نگارش اين پايان نامه بررسي تطبيقي و پژوهشي عقد اجاره ا زنظر فقهي و حقوقي مي باشد كه نظرات مختلف فقهاي اسلام جمع آوري شده و با يكديگر در مقارنه گذاشته ميشود تا بهترين نظرات و پيشنهادات آنان در كنار يكديگر منقش شود، تا بتوان بهتر و مفيدتر از آن استفاده كرد با نگاهي سطحي به قانون كه منظور هما ن قوانين جاري مملكتي است در خواهيم يافت كه قوانين در چهارچوب بسته شده گير افتاده اند ،مثلا قانون مدني از سالها پيش به همين منوال باقي مانده و تعجب است كه چرا با اينكه ،منبع پررونق وبه روز فقه اماميه را در اختيار داريم ولي هنوز دست به تغيير و تحول نسبت به آن نشدهايم وبنده بزرگترين هدفم از نگارش اين رساله تاثير گذاردن بر قوانين جامعه اسلامي است تا شايد همسان با فقهمان، پويا و پررونق شود.1-2 پيشينه تحقيق از زمان ورود به دانشگاه علوم انساني وطي دوره كارشناسي و آشنايي با قوانين جاري كشور، شروع به مطالعه تطبيقي موارد قانوني وفقهي كردم تا اينكه در سال 1380يعني يك سال بعد از ورود به دانشگاه به موضوع اجاره بر خوردم، بامطالعه كتابهاي مختلف فقهي بيشتربه سوي تحقيق در مورد اين بحث كشيده شدم، چرا كه اين موضوع ، موضوع خاك خردهاي در كتابهاي فقهي نبود بلكه از مباحث روز جامعه محسوب ميشد همچنين با برخورد با مستاجران وموجران اين عقد كه به مشكل برخورده بودند، بيشتر به مطالعه اين موضوع ترغيب ميشوم تا اينكه در كارشناسي ارشد قبول ميشدم و چون ميدانستم بايد براي پايان دوره كارشناسي ارشد رسالهاي ارائه دهم شروع به تحقيق گستردهتري كردم تمام وقت خود را دردوره كارشناسي ارشد به مطالعه اين عقد گذراندم تا اينكه درترم دوم يعني 12/84 ملزم به ارائه موضوع پايان نامه شدم و چون با اين موضوع بسيار آشنا بودم، اين موضوع را ارئه كردم و درهر دو گزينه انتخاب موضوع بحث اجاره را به طوري كه کليت از آن باشد براي گروه برگزيدم وگروه محترم با اين موضوع پيشنهادي كه اولين گزينه بنده بود موافقت كردند. 1-3 روش كار و تحقيق روش كار بنده به صور ت كتابخانهاي بود ولي صرف كتابخانه تحقيق خودرا محدود نكردم و با نامههايي كه ا زدانشگاه يادگار امام ره دريافت كردم به درون وبطن دادگاهها راه يافتم، و از راي هاي صادر شده از شعبههاي موجود استفاده كردم همچنين از دوستاني كه از وكلاي دادگستري بودند كمك گرفته و در دفاتر ايشان با خواندن پروندههاي موجود مطالب بسياري جمع آوري كردم اميد است كه مفيد واقع شود.دركتابخانه با فيش برداري ازمطالب مهم و مفيد كتاب و جمع آوري فيشهاي موجود به دسته بندي موضوع پرداختم ولي چون بعضي از كتابخانه مثل كتابخانه موسسه امام خميني ره و انقلاب اسلامي، كتابهاي خود را به بيرون امانت نميدادند با كپي بر داري از صفحات مورد نياز به فيش برداري درمنزل اكتفاء كردم .نهاآنهاآنها آآآآآآآآآآآآآآآآممنن فصل دوم معاني و تعاريف 2-1 تعريف لغوي اجاره معني لغوي اجاره :«بين اَجر، يَاَ جِرُ و هوما اعطيت من اجر في عمل از اَجَر يَأ جِرُ به معناي اجر و پاداش که در برابر عمل به انسان داده مي شود.[1]همچنين اجاره (به کسر حمزه و فتح و) در لغت به معناي رهانيدن بفرياد رسيدن زينهار دادن زنهادادن بجنبانيدن از راه [2]همچنين اجاره با کسر حمزه مشهور تر است هر چند با کسره ، ضمه و فتحه حمزه به کار رفته است[3]از نظر برخي از اهل سنت لغت اجاره مصدر سماعي فعل اجر بروزن ضَرَبَ و قَتَلَ ميباشد که مضارع آن با کسره و ضم جيم است ياجِر يا جُر. [4]ابن حاجب اين لفظ را مصدر مره (آجر بر وزن فاعل) يعني از باب مفاعله دانسته ليکن اين نظر چنانچه به شرح شافيه مي نويسد مردود است زيرا اگر واژه اجاره براي مره از باب مفاعله باشد بايد استعمال آن بدون تاء براي غير مره جايز و شايع باشد در حالي که آن هرگز بدون تاء استعمال نشده است [5] امر به معناي پاداش به عمل است و در صحاح اجر به معناي ثواب ليکن اصحاب لغت بين اجر و ثواب تفاوت قائلند چنانچه عين به شرح بخاري مي نويسد ثواب مرتب برانجام اعمال عبادي و شرعي است .ثواب در لغت بدل عين است و اجر بدون منفعت که تابع عين است ولي اجر بر ثواب نيز اطلاق ميشود.[6] در هر حال معروف است که اجر ثوابي است که خداوند در قبال عملي صالح منظور مي دارد و اجاره و جزا و پاداش عمل اجرايست .2-2- تعريف اصطلاحي اجاره در تعريف اصلاحي يا شرعي با عبارتهاي مختلف در نزد فقهاي شيعه و سني تعريف شده است که از نظر مفهوم و اعتبار تقرباً يکسان هستند که به صورت اختصار اشاره مي شود و هي العقد علي تمليک المنفعه بعوضي المعلوماجاره عقدي است که توسط آن منفعت معلوم و مشخص در برابر و مقابل عوض معلوم و مشخص به ديگري تمليک مي شود.اين تعريف شهيد اول در کتاب لمعه دمشقيه بيان فرموده که از مشهور ترين تعاريف در فقه اماميه است .[7]و هي تمليک منفعه بعوض معلوماجاره عبارت از تمليک نمودن (مستاجر) به منفعت (عين مستاجره) در برار عوض (مال الاجاره) معلوم.[8] اجاره عقدي است که به موجب آن منفعت شخص به ديگري تمليک مي گردد و در مقابل آن عوض مشخص گرفته مي شود .البته منفعت مزبور گاهي منفعت اشياء و حيوان است مثل اينکه کسي خانه يا حيوان خود را به ديگري اجاره دهد در برابر اجرت و منفعت آن سکونت در آن مي باشد و گاهي منفعت اشخاص است يعني کسي خود را به ديگري اجاره مي دهد به اينکه متعهد ميشود که براي او کاري انجام دهد نظير دوختن و بنايي و در مقابل آن مزدي دريافت کند پس اجاره تمليک منفعت در برابر عوض معين[9] اختلافي نيست با اين تعاريف اجاره از هبه، بيع، عاريه، جعاله تفکيک ميشود و جعاله دو طرف عقد نمي خواهد اراده جاعل در بيع وهبه خريدار و موهب له مالک عين هستند .فقهاي 5 گانه در برخي تفصيلات تعريف اصطلاحي اجاره اختلاف دارند .شيعه (اجاره عقدي است که براساس آن موجر منفعت عين مستاجره يا عمل اجر را در اختيار مستاجر قرار ميدهد). در مقابل آن اجرت معيني دريافت مي کند ولي اين انتقال به معناي بيع نيست.[10]شيعه اين توجيه را صحيح نميداند که اجاره بيع خاصي و به نوع خاص اعيان اختصاص مي يابد بنابر اين اگر موجر در عقد اجاره بگويد بعتک هذا الدار و منظورش از بيع اجاره باشد .صاحب عروة الوثقي و بعضي از فقهاي شيعه اجاره را با صيغه بعتک منفعه هذالدار بعيد نميدانند.[11]و اگر بگويد منفعه هذا الدار شهراً، يعني منفعت اين خانه را به مدت يک ماه به توفر و ختم از نظر شيعه عقد اجاره باطل است . [12]البته لازم به تذکر است که بعضي از شافيعه همانند شيعه، لفظ بيع را در مورد تملک منفعت استناد نمي کنند و آن را موضوع انتقال اعيان مي دانند نه انتقال منفعت[13]فقهاي 5 گانه کرايه و اجاره را به يک معنا به کار مي برند ولي مالکيه عقد اجاره اجير مفقولات اثاث لباس ظرف را با اجاره مي گويند و برخي منقولات ديگر را از جمله کشتي و بخصوص عقد منفعت حيوان را با کرايه مي گويند و عقد را مي بندند .در شرح کبير کرايه را به عقدي که بر منفعت اموال غير قابل انتقال مثل اراضي خانه منعقد مي شود استعمال مي شود.[14]حنيفيه مي گويد اجاره بيع منفعت مي باشد که همان معناي شرعي ايجاد ميباشم [15]همان طور که تعليق بيع صحيح نسبت تعيين اجاره هم صحيح نمي باشد بجز اينکه صحيح مي باشد اضافه کردن قيد آينده به آن نزد جمهور فقهاء (اهل تسنن) برعکس بيع و ليکن شافعيه اضافه کردن اجاره عين براي آينده را نمي پذيرد ولي در ذمه را اجازه داده اند انجام اين فصل از اول اين ماه تا فلان ماه[16]به خاطر اينکه اين قبول اجل دارد و شافعي عقد اجاره را اين طور تعريف مي کند هوعقد علي منفعه مقصوده معلومه مباح قايع جلندل والا باحه بعوض معلوماجاره عقدي است که بر منفعت مقصوده معلوم و سياح که قابل بخشيدن باشد در مقابل عوض معلوم صورت مي گيرد و اجاره را يکي از صنوف بيع مي داند يعني يکي از موارد بيع است[17]قال المالکيه الايجار تمليک منافع شي مباح هذه معلومه بعوض.مالکيه مي گويند که اجاره تمليک منفعت يک شي بمدت معين در مقابل عوض است[18]حنابله نيز تعريف اجاره را همانند مالکيه هاميان ميکنند.[19]با توجه به اينکه اجاره فروش منافع مي باشد پس در نزد اکثر فقهاء اهل تسنن اجاره درخت به خاطر ميوه اش جايز نمي باشد بخاطر اينکه اجاره بيع منفعت مي باشد نه بيع عين و نيز اجاره گوسفند براي شير، پشم و پوست جايز نمي باشد بخاطر اينکه هر کدام از اينها عين است و تحقق عقد اجاره نمي کنند و همچنين اجاره آب نهر چاه قنات و چشمه جايز نيست به خاطر اينکه آب عين مي باشد و اجاره دادن چراگاهها صحيح نمي باشد به خاطر اينکه کلاً عين مي باشد.[20]در نزد جمهور فقهاء اهل تسنن اجاره دادن فحل براي فحل جايز نمي باشد به خاطر اينکه مقصود از آن انزال آب مي باشد و آن عين مي باشد و اجاره دادن در هم و دينار، مسکيلات، موزونات جايز نمي باشد به خاطر اينکه امکان ندارد بعد از آنکه استفاده شدند عين آنها باقي بماند و آنچه بر آن عقد اجاره بسته مي شود منفعت است نه عين ولي اجاره زن پرستار بچه را به خاطر ضرورت استثناء کرده اند مالکيه اجاره محل را براي محل حيوانات ماده جايز مي دانند[21]صاحب جواهر الکلام مي گويد .عقد اجاره و هوالافظ الانشائي الدال عليها و شرته التي شرع لها تمليک المنفعه المعلومه بمقابله تمليک عوض معلوم علي وجه اللزوم[22]عقد اجاره عبارت از لفظ انشايي که به اجاره دلالت دارد و ثمره آن عقد که شارع مقدس براي آن متر تب کرده عبارت از تمليک بر منفعت معلوم در برابر تملک بر عوض معلوم بر اساس لازم الاجراء بودن اين عقد مرحوم علامه حلي مي گويد:و هي عقد ثمرته نقل المنافع بعوض معلوم مع بقاء الهلک علي اصله[23]ماهيت اجاره عبارت از عقدي که موجب انتقال منافع در برابر عوض معلوم که مستاجر مي پردازد صورت مي پذيرد در حالي که مالکيت عين براي مالک (موجر) باقي بماند.نقد تعريف صاحب جواهر اکرام و علامه حليبنظر مي رسد اين دو تعريف کامل نباشد. زيرا در تعريف صاحب جواهر به موقت بودن تمليک بر منافع عين مستاجره اشاره نشده و در تعريف علامه حلي به معلوم بودن منفعت اشاره نشده.مرحوم سيدکاظم يزدي مي گويد:وهي تمليک عمل اومنفعه بعوض ويمکن ان يقال حقيقها التسليط علي عين للانتفاع بها بعوض[24]يعني اجاره عبارتست از تمليک عمل يا منفعت در برابر عوض و ممکن است گفته شود حقيقت اجاره عبارتست از اينکه موجر مستاجر را در برابر عوض جهت انتفاع از عين مستاجره بر آن عين مسلط و چيره کند.نقد تعريف مرحوم يزدياين تعريف نيز مانع و جامع نيست زيرا به موقت بودن انتفاع و معين بودن عين مستاجره و اجرت اشاره نکرد.تعريف جامع و مانع2-3- تعريف جامع و مانع که ميتوان از اجاره داشته باشيم اين است که بگوئيماجاره عقدي است که به موجب آن مستاجر براي مدت معيني در برابر پرداخت اجاره و اجرت معين مالک منافع مشخص عين متساجره و اجير ميشوند و موجر و اجير مالک اجاره بها و اجرت مشخص شده مي شوند (نوع عمل و ميزان اجرت اجير) با توجه به اينکه مالکيت عين در اجاره در مالکيت باقي است .[25] 2-4- جمع بندي از کليه تعاريف و اطلاعات اجاره مي توان از تعاريفي که ارائه شد جمع بندي کرد کهعقد اجاره يکي از عقود است، عقودي که تمليکي [26]معاوفه اي [27]و موقت [28]استپس با عقد اجاره مستاجر در برابر مالي که به موجر ميپردازد به طور موقت و تا مدت معلوم و معين مالک منافع است و تملک مي کند منافع عين مستاجره محقق کرکي در شرح تعريف علامه حلي که در قواعد ايشان آمده است مي فرمايد:اگر بگوئيم در تعريف اصطلاع اجاره عبارتست از تمليک منفعت معين در مدت معين در برابر عوض معلوم با بقاء مالکيت عين در مالکيت مالک بهتر خواهد بود [29]کرکي با عبارت مده معينه به موقت بودن عقد اجاره بر اين مطلب اشعار دارد .2-5- کليتي از ماهيت اجاره در کتب فقهي از اجاره به عنوان عقد تمليکي يا عقد معاوضي تعريف شده است که بر دورکن اساسي تمليک منفعت و تمليک عوض استوار است. از آنجا که در عقد اجاره منفعت مي تواند يک عين يا نيروي کار انسان باشد اجاره در تقسيم نخست به اجاره اعيان و اجاره اعمال يا اجاره خدمات بخش مي گردد علاوه بر آن در اجاره عمل ممکن است بازمان يا صفت تعيين گردد که در حالت دوم اجاره دامقاطعه مي نامند.[30]بنابراين در اجاره اعمال ممکن است زمان معلوم و عمل مجهول و يا زمان مجهول و عمل معلوم باشد و اگر زمان و عمل هر دو معلوم باشد اجاره باطل است .ممکن است در اجاره اعيان منفعت عين محسوس يا منفعت عين در ذمه متعلق اجاره قرار گرفته باشد.[31]ابوالصلاح حلبي انواع اجاره را تقسيم کرده به اين صورت1- اجاره رباع و زمين2- اجاره حيوان و کشتي3- اجاره اشخاص براي انجام عمل از قبل محل کالا خريد و فروش4- مزارعه يا ساعات زمينبه طور کلي فقيهان اسلامي با توجه به محدود بودن نصوص ديني براي بسط فروع مربوط به عقد اجاره سعي بر تطبيق آن با بيع داشتند مالک اجاره را بيعي از بيوع دانسته که از نظر فساد و جواز در فروعي چون تسليف و نقد تابع بيع است.[32]شافعي با تأکيد بر اين که اجاره بيعي از انواع بيوع است [33] ديدگاه کساني که با استناد به تفاوت اسمي، ماهيت اجاره را متفاوت از بيع دانسته اند مورد نقد قرار مي دهند در نگرش وي بيوع اسماء مختلفي دارند که همگي آنها در معناي تمليک مشترکند و اختلاف در عموم احکام موجب نمي شود که از تحت اسم بيع خارج گردند.[34]اين ديدگاه از سوي برخي از فقهاء پذيرفته شده شيخ طوسي با استناد به اينکه اجاره گونه اي از بيع است اجاره را فرعي به بيع ملحق کرده است.[35]در مقابل پاره اي از فقيهان ماهيت اجاره را متفاوت از بيع دانسته اند به عنوان نمونه ابن برکه فقيه اباضي بارد ديدگاه شافعي، اجاره را اصلي مستقل دانسته که شباهتهايي با مضاربه و بيع داشته است.[36]همچنين ابن خرم فقيه ظاهري با استناد به تفاوت بيع و اجاره در پارهاي از فروع همانند عدم جواز بيع سگ و جواز اجاره آن ماهيت اجاره را به عنوان بيع نفي مي کند در نگرش او از آنجا که اجاره در ديدگاه فقيهان انتفاع از منافع معدوم است و بيع معدوم جايز نيست لذا نمي توان اجاره رابيع داشت.[37]فقيهان در تأييد مشروعيت اجاره به کتابت نسبت اجماع استناد کرده اند،[38]آيات قرآني[39]که به عنوان ريشه قرآني مشروعيت اجاره در کتب آيات الاحکام مطرح شده است.[40]گفتني است که امام علي(ع) وجه اجاره در قرآن را آيه زخرف دانسته 43 32آيه 32 «نحن قسمنا بهينم معيشهم في الحيوه الدنيا و رفعنا بعضهم فوق بعض درحب يتخد بعضهم بعضاً سخرّيا و رحمت ربّک خير مما يجمعون»آيا آنها بايد فضل و رحمت خداي تو را تقسيم (ومقام نبوت را تعيين) کنند ؟ (هرگز نبايد) در صورتي که ماخود معاش وروزي آنها را در حيات دنيا تقسيم کرده ايم و بعضي را بر بعضي (به مال و جاه دنيوي) برتري داده ايم تا بعضي از مردم (به ثروت) بعضي ديگر را مسخره کنند و (غافلند که بهشت دار) رحمت خدا از آنچه (از مال دنيا) جمع مي کنند بهتر است برپايه يکي از تفاسير اين آيه خداوند اجاره را يکي از معايش خلق قرار داده بدين نحو که فرد براي انجام اموري چون صنعت تصرفات کسي را اجير کند اگر تمام کارها را خود شخص انجام مي داد امر دنيا تقسيم نمي گرديد.[41]علاوه بر آن دواياتي از ابن سنان از حضرت ابوالحسن (امام کاظم) در مشروعيت اجاره به داستان حضرت موسي اشاره فرمودند.[42]در سنت نبوي در پاره اي از احاديث بر تعيين مزد اجير به هنگام عقد اجاره و نيز پرداخت آن به طور کامل تأکيد شده است.[43]همچنين برخي از احاديث به اجاره زمينهاي کشاورزي اختصاص دارد.[44]شايان ذکر است مشروعيت اجاره در سده هاي نخستين از سوي عده اي مورد ترديد قرار گرفت بنابر گزارش رسيده از شافعي در نگرش برخي کراء خانه، زمين يا حيوان تمليک است تمليک بيع و بيع تنها بر اعيان حاضر يا اعيان غايب موصوف مضمون واقع مي گردد از آنجا که کراء نه عين حاضر و نه عين غايب است، جايز نخواهد بود علاوه بر آن که منفعت نيز مجهول است.[45] اين شبهه در باب مشروعيت اجاره در منابع فقه تطبيقي به عبدالرحمان اصم و ابراهيم ابن عليه منتسب است.[46]در ديدگاه آنها از آنجا که هنگام عقد اجاره منافع معدوم است لذا عقد ياد شده غرري، مصداقي از بيع معدوم خواهد بود.[47]اگرچه در سده هاي بعد اين ديدگاه از سوي برخي بر پايه قياس پذيرفته شد اما با استناد به ضرورت، مشروعيت اجاره را ثابت دانسته اند.[48]تحليل ماهيت اجير به عنوان يک پديده اجتماعي و نهاد حقوقي و فروع مربوط به آن در دوره فقه آغازين پيوندي ناگستني به ساختار اجتماعي سرزمينهاي اسلامي و مناطق تحت نفوذ آن دارد شناخته شدن گونه هاي مختلف اجير نظير پيشه و شبان صاحب کشتي، بناء، طبيب (قانون حموربي ماده 274-258-236-233-218-225) و مالدار،[49] به همراه ارائه تحليل از ماهيت اجير و بررسي خسارتهاي ناشي از انجام کار توسط او[50]در قوانين جوامع منطقه قبل از اسلام نيز سابقه دارد به عنوان نمونه در قوانين بهبود اجاره خدمتکار از اجير مستقل اينگونه تمايز يافته است که خدمتکار براي مدت معين و اجير براي عمل معين اجير مي گردد .علاوه بر آن ديدگاهي مبتني بر ضمان خدمتکار در قوانين يهود وجود داشت که بعد ها در قانون تلمود تعديل يافت[51]به موجب اين ديدگاه خدمتکار ضامن خسارتهاي ناشي از مخالفت با کارفرما يا فقدان آشنايي با کار به گونه اي که در مواردي عدم قصد سود نيز او را ملزم به جران خسارت مي نمود . 2-6- اجاره در بيان قانون موضوعه در قوانين موضوعه که شاخص ترين آن قانون مدني جمهوري اسلامي ايران است اجاره را چنين تعريف کرده است .ماده 466 اجاره عقدي است که به موجب آن مستاجر مالک منافع عين مستاجره ميشود اجاره دهند را موجر و اجاره کننده را مستاجر و مورد اجاره را عين مستاجره، گويندپس طبق قانون معدني اجاره عقدي است معوض و منافع به رايگان تمليک نمي شود و مالکيت مستاجر بر منافع عين موقت است بر خلاف مالکيت عين که دائمي است.[52] فصل سوم عقود / معاني و اقسام 3-1 عقد و معاني آن عقد در لغت به معناي ربط و جمع بين اطراف شي است که در اجسام مادي همانند ريسمان و بناء بکار مي رود به موجب اين تعريف عقد جعل به معناي جمع کردن دو طرف ريسمان، بستن يکي به ديگري است به گونه اي که به هم متصل گردند.[53]اين معناي لغوي در برخي آيات کتاب قرآن مجيد به چشم ميخورد[54]کلمه عقد با عنايت به ريشه لغوي آن به طور استعاره برادر معنوي چون عبد بيع که بيانگ از ارتباط طرفين است اطلاق مي گردد [55]در فقه و کاربرد آن عقود را شروط و وثائق مينامند.[56]همچنين بر اساس يک عادت جاهلي که متعاقدين هنگام عقد با يکديگر دست ميدادند در متون کهن فقهي عقد را بر صفقه هم سوار کرده اند[57].اما حقوق دانان و چه فقهاء چه چيز درباره معني عقد گفته اند.مرحوم آخوند ملاعلي قزويني در مورد تعريف عقد مي فرمايد به آنچه صيغه گويند و از 2 طرف و جانب خواند شود يعني ايجاب و قبول داشته باشد.[58]ولي حقوقدانان عقد را اين طور تعريف کردهاند.توافق و انشاء متقابل است که به منظور ايجاد اثر حقوقي انجام مي شود.[59]دکتر کاتوزيان در حقوق مدني خود اثر بخشي عقد را يکي از تعاريف آن مي شناسد.همچنين ماده 184 قانون مدني عقد را چنين تعريف کرده است:عقد عبارت است از اينکه يک يا چند نفر در مقابل يک يا چند نفر ديگر تعهد بر امري نمايند و مورد قبول آنها باشد .ممکن است يک تن به نمايندگي 2 طرف با خود معامله کند و نماينده 2 نفع متقابل باشد البته اثر عقد محدود به ايجاد تعهد نيست ممکن است تمليک مال اسقاط تعهد اباحه اتحاد در شرکت ، ايجاد شخصيت حقوقي و زواج باشد.[60]3-2- اقسام عقد عقود تا به حال به چندين گروه تقسيم شده است تقسيم فقهأ که خود به چندين دسته است تقسيم حقوقدانان و تقسيمات فرعي اين گروه که بسيار گسترده و حجيم است ولي از بين اين 2 گروه چند تقسيم بندي حائز اهميت است .فقها در تقسيم بندي عقود به اين نتيجه رسيده اند که عقد به چند قسمت تقسيم مي شود که مهم ترين اين تقسيمات پنجگانه است . [1] لغت نامه دهخدا- ذيل لغت اجاره[2] همان ص 875[3] لسان العرب ج 5-6 ص 65[4] جزيري عبدالرحمان الفقه علي المذاهب الاربعه ج3 و 125[5] جابري اصطلاحات فقهي ذيل لغت اجاره[6] زبيدي تاج العروس ج 3ص7- لسان العرب ج6-5 ص 65[7] محمدبن مکلي العاملي (شهيد اول) اللمعه الدمشقيه ص 162[8] حلي (محقق) ابوالقاسم نجم الدين جعفربن الحسن مختصر النافع ص 154[9] محمد کاظم طباطبائي عروة الوثقي ص 524 محقق حلي شرايع الاسلام 3-4 ابن قدامه المغني ج 5 ص 398[10] علاحه حلي تذکرة الفقهاء شهيد ثاني مالک اندمهام ج1ص302 امام خميني تحريرالوسيله ج1، 493 محقق حلي شرايع ج4-3ص412 محمد کاظم طباطبائي عروة الوثقي ص 524/ عاملي محمد جواد مفتاح الکلرام ج7ص71[11] محمد کاظم طباطبائي عروة الوثقي ص 524[12] علامه حلي تذکرة الفقها نجفي محمد حسن جواهر اکدم ج 1ص320 شهيد ثاني شرح لمع ج4ص328[13] تذکرة الفقهاء عاملي محمد جواد مفتاج الکرامه ج 7ص74 جزيري عبدالرحمن و الفقه علي المذاهب الاربعه ج 3 ص 147[14] جزيري عبدالرحمن الفقه علي المذاهب الاربعه ج 3ص132[15] الکمال ابن الهمام فتح القدير ج7ص145[16] الزحيلي و هب الفقه الاسلامي و ادله ج 5 ص 1318[17] الوسط ص 358[18] الفرق للمواحي ج4 ص4 مطبعه الجلي[19] المقدس ابن قدامه المغني ج5ص398 مکتبه الرياحسن الحريمه اشيخ مرعي ابن يوسف غاية المنتهي ج 2 ص 190[20] الحصکفي علاء الدين الدرا المختار ج4 ص110[21] زحيلي وهب الفقه الاسلامي و دالادله ج5ص132[22] نجفي شيخ محمد حسن جواهر اکرام ج 27ص204[23] حلي (علامه) حسن بن يوسف بن مطهر قواعد الاحکام ص 224[24] يزدي سيد محمد کاظم عروة الوثقي ص 524[25] شهيد ثاني شرح لعمه ج 2ص338[26] تمليکي بودن يعني همان طور که از تعريف صاحب جواهر بر مي آيد استنباط مي شود و هو ... غليک (محمد حسن نجفي جواهر اکرم ج 27 ص 207[27] معاوضهاي بودن در عبارت ابن ادريس که کتاب سرائر ج 2ص456 آمده است اجاره عقد معاوضه و هي من عقود المعاوضات الازم کالبيع[28] در کتاب النهاية شيخ طائقه صفحه 443 از موقت بودن عقد اجاره صحبت شدهالاجاره لاتنعقد الائاجل معلوم و تهي لم يذکر الاحل و الالمان کانت الاجاره باطله وان ذکر الاجل و لم يذکر مال الاجاره لهم تنعقد الاجاره و متي ذکرها کانت الاجاره صحيحه[29] کرکي محقق نورالدين علي بن حسين جامع المقاصد ج 7 ص 80[30] ابن عربي محمد احکام القرآن ج 3ص509[31] قرطبي ابن رشد بداية المجتهد ج2ص228[32] ابن قاسم عبدالرحمان مدوفة کبري ج 4ص67[33] شافعي محمدبن ادريس الام ج 3ص71 ج4ص23[34] همان ج4ص25 ، 26 ، 27[35] حلي مختلف ج5ص306 براي نقد اين نظريه نک شهيد ثاني مالک الافهام ج 3ص294[36] ابن برکه عبدالله الجامع ج 2ص394.[37] ابن خرم علي المحلي ج8 ص 1183[38] شافعي محمد ابن ادريس الام ج4ص25 ابن منذر محمد الاشراف ج 1ص209 بيهقي احمد السنن الکبري ج6ص116[39] آيات قصص 28/35 27 اعراف 7/113 .... 18/77 شعراء26/41[40] ابن عربي محمد احکام القرآن ج3ص 504-503-494 سيوري فاضل مقداد کنزالعرفان ج 2ص73[41] نعماني رسالم المحکم و المتشابه ص 48[42] کليني الکمافي ج5ص90 طوسي الستبصار ج 3ص55[43] صنعافي عبدالرزاق المضف ج8ص235 بيهقي احمد السنن اکبري ج6ص121-120 ابن حجر احمد بلوغ المراء ص 264[44] ابويوسف يعقوب الآثار ص 190[45] شافعلي محمد بن ادريس الام ج4ص25[46] ابن خرم علي المحلي ج8ص182 طوسي الخلاف ج 3ص485 قرطبي ابن رشد بداية المتجهد ج 2ص220[47] ابن رشد همان[48] مرغيناني الهداية ج3ص231 براي نقد اين ديدگاه نک ابن تيمه احمد القياس في الشرح الاسلامي 22 به بعد[49] زيرل حقوق مصر باستان ص 41[50] قانون حموربي همانجا[51] همان ج10ص1329[52] کاتوزيان ناصر قانون مدني در نظم حقوقي کنوني ذيل ماده 466[53] راغب، اصفهاني مفردات فيومي المصباح المنير ذيل کلمه عقد[54] قرآن مجيد خلق 134 من شر النفاثات في العقد[55] راغب، فيومي همانجا[56] قرآن مجيد خلق 134 ابن عربي معارضة الاخودي ج5 ص 220.[57] مادروي الحاوي اکبر ج5ص293[58] قزويني ملاعلي ضيع العقود ص 2[59] کاتوزيان ناصر حقوق مدني ص 18[60] کاتوزيان ناصر قانون مدني در نظم حقوقي کانوني ذيل ماده 183
مقاله 89اجاره،سرقفلي وحق كسب وپيشه و تجارت در حقوق موضوعه ايران وفقه اسلامي 288 ص
چكيده اجاره در لغت به معناي رها نيدن و پريدن است ودراصطلاح فقهي به معناي تمليك منفعت عين به عوض معلوم در مدت معلوم اين عقد كه از عقود لازم است. داراي طرق مشروعيت متفاوتي مثل قرآن و سنت و همچنين داراي اركاني است كه به نظر تمام فقيهان مذاهب پنج گانه اينها هستند صيغه ،متعاقدين ، عين مستاجره ، منفعت و اجرت كه همه اينها داراي شرايط خاص خودهستند. همچنين اجاره به انواع مختلف مثل اجاره اعيان اجاره ذمه تقسيم ميشود. يكي از اين متعاقيدن اجير است كه در اجاره اعمال مورد استفاده قرار ميگيرد و در جاي موجر قرار دارد و ايشان داراي شرايط خاصي است و ضمان ايشان در مذاهب مختلف متفاوت است اين اجير در برخي موارد مثل اجير شدن براي نمازميت استخدامش جايز است و در برخي موارد مثل گرفتن روزه براي زنده استخدامش اشكال دارد .عقد اجاره بربرخي چيزها جايز نميباشد مثل اجاره خانه براي ميخانه يا برخي موارد اجاره صحيح ميباشد، مثل اجاره خانه براي سکونت.همچنين عقد اجاره به شرط تمليك يكي از شقوق بحث اجاره هست. كه مورد بررسي قرار ميگيرد. البته اين عقد شاكلهاش از خارج كشور وارد نظام حقوقي ما شد، ولي فقهاي اماميه برصحت تأييداتي داشتهاند.عقد اجاره داراي خياراتي مثل خيار عيب ،تبعض صفقه، شرط ، تدليس ، غبن و عيب است كه همانند بيع نافذ در اين عقد ميباشد همچنين يكي ديگر از دنبالههاي عقد اجاره بحث سرقفلي و حق كسب و پيشه و تجارت است كه با ايجاب عقد اجاره همراه است هر چند كه خارج از عقد هم اين حق متصور است ولي تشكيل دهنده اوليه آن، بحث اجاره است كه عرف بر آن صحه ميگذارد. مقدمهبسم الله الرحمن الرحيمالحمد الله رب العالمين سلام و درود خداوند بر ارواح پاك رسول خدا و ائمه اطهار.با نگاهي به تاريخ وتمدن انسان واجتماعات پس از او در خواهيم يافت كه انسان با توجه به تشكيل وفراهم آوري امكانات زندگي كه در اين شناخت خود، بدست آورده، باز احساس تنهايي وكسري ميكرده، چرا كه انسان ها با اجتماعات و تشكلها ست كه زندگي ميكنند، هر چند اين انسان تنها اوليه خود ز ندگي را به راحتي يا سختي ميگذرانده، ولي مي بينم امروزه زندگي فردي و دور از اجتماع بسيار سخت و طاقت فرساست. چرا كه انسانها به يكديگر نياز دارند واين نياز روز به روز بيشتر و پيچيده تر ميشود .و بدو ن شك اين نيازها با يد در قالب يك چهار چوب وقوانين لازم الاجرايي در بيايد تا مبادا كسي به حقوق ديگري تعرض كند وميتوان گفت از زماني كه بشر زندگي اجتماعي خود را آغاز كرده ،همواره سعي داشته است كه زندگي خود را براساس برنامه و قوانين تنظيم كند و دشواريهاي آن را برطرف سازد آثاري كه از گذشتهتهاي دور از زندگي انسان برجاي مانده حاكي از آن است كه انسان هميشه به انتظام و قانوني كردن امور اجتماعي و زندگي خود توجه داشته و براي بهبود شرايط زندگي خود از لحاظ اقتصادي ، اجتماعي ، سياسي و قضايي به وضع قوانين پرداخته است.در طول تاريخ، معلمان و متفكران اجتماعي كه در اداره امور و سازمانها اجتماعي جامعه مسئوليت و نقش برعهده داشتهاند يا نسبت به امور و مسائل اجتماعي احساس علاقه ميكردهاند و با اقتضاي زمان ومكان به مطالعه اوضاع واحوال اجتماعي پرداختهاند وبه منظور بهبود شرايط زندگي و بهتر شدن روند امور جامعه نظراتي ابراز داشته و قوانين و مقرارتي وضع كردهاند.و از جمله اين مقررات نوشتههاي يونانيها ، حموربي، داريوش ، افلاطون، ارسطو را ميتوان نام بر د.ولي يكي از مقرراتي كه در جامعه بشري جايگاهي براي خود ترسيم كرده قوانين و مباني فقهي اسلام است، كه با نگاهي عميق به اين قوانين در خواهيم يافت حتي كوچكترين مباحث زندگي جا نيافتاده است. اسلام به نوعي به جامعه بشري تمدني دوباره بخشيد و جامعه را منظمتر كرد ويكي از اين قوانين كه در جامعه اسلامي و غير اسلامي از واجبات روزمره مردم شده بحث اجاره است البته اين اجاره دنبالههايي دارد مثل سرقفلي و حق كسب و پيشه و تجارت كه در اين پايان نامه سعي ميكنم تا اندازه يافتههاي خود، به آن بپردازم اميد است كه مورد توجه استادان و داوران محترم قرار گيرد و اين رساله قدمي باشد براي پيشرفت و پويايي فقه اماميه كه همگي به نوعي مديون آن هستيم . فصل اول كليات 1-1 هدف هدف از نگارش اين پايان نامه بررسي تطبيقي و پژوهشي عقد اجاره ا زنظر فقهي و حقوقي مي باشد كه نظرات مختلف فقهاي اسلام جمع آوري شده و با يكديگر در مقارنه گذاشته ميشود تا بهترين نظرات و پيشنهادات آنان در كنار يكديگر منقش شود، تا بتوان بهتر و مفيدتر از آن استفاده كرد با نگاهي سطحي به قانون كه منظور هما ن قوانين جاري مملكتي است در خواهيم يافت كه قوانين در چهارچوب بسته شده گير افتاده اند ،مثلا قانون مدني از سالها پيش به همين منوال باقي مانده و تعجب است كه چرا با اينكه ،منبع پررونق وبه روز فقه اماميه را در اختيار داريم ولي هنوز دست به تغيير و تحول نسبت به آن نشدهايم وبنده بزرگترين هدفم از نگارش اين رساله تاثير گذاردن بر قوانين جامعه اسلامي است تا شايد همسان با فقهمان، پويا و پررونق شود.1-2 پيشينه تحقيق از زمان ورود به دانشگاه علوم انساني وطي دوره كارشناسي و آشنايي با قوانين جاري كشور، شروع به مطالعه تطبيقي موارد قانوني وفقهي كردم تا اينكه در سال 1380يعني يك سال بعد از ورود به دانشگاه به موضوع اجاره بر خوردم، بامطالعه كتابهاي مختلف فقهي بيشتربه سوي تحقيق در مورد اين بحث كشيده شدم، چرا كه اين موضوع ، موضوع خاك خردهاي در كتابهاي فقهي نبود بلكه از مباحث روز جامعه محسوب ميشد همچنين با برخورد با مستاجران وموجران اين عقد كه به مشكل برخورده بودند، بيشتر به مطالعه اين موضوع ترغيب ميشوم تا اينكه در كارشناسي ارشد قبول ميشدم و چون ميدانستم بايد براي پايان دوره كارشناسي ارشد رسالهاي ارائه دهم شروع به تحقيق گستردهتري كردم تمام وقت خود را دردوره كارشناسي ارشد به مطالعه اين عقد گذراندم تا اينكه درترم دوم يعني 12/84 ملزم به ارائه موضوع پايان نامه شدم و چون با اين موضوع بسيار آشنا بودم، اين موضوع را ارئه كردم و درهر دو گزينه انتخاب موضوع بحث اجاره را به طوري كه کليت از آن باشد براي گروه برگزيدم وگروه محترم با اين موضوع پيشنهادي كه اولين گزينه بنده بود موافقت كردند. 1-3 روش كار و تحقيق روش كار بنده به صور ت كتابخانهاي بود ولي صرف كتابخانه تحقيق خودرا محدود نكردم و با نامههايي كه ا زدانشگاه يادگار امام ره دريافت كردم به درون وبطن دادگاهها راه يافتم، و از راي هاي صادر شده از شعبههاي موجود استفاده كردم همچنين از دوستاني كه از وكلاي دادگستري بودند كمك گرفته و در دفاتر ايشان با خواندن پروندههاي موجود مطالب بسياري جمع آوري كردم اميد است كه مفيد واقع شود.دركتابخانه با فيش برداري ازمطالب مهم و مفيد كتاب و جمع آوري فيشهاي موجود به دسته بندي موضوع پرداختم ولي چون بعضي از كتابخانه مثل كتابخانه موسسه امام خميني ره و انقلاب اسلامي، كتابهاي خود را به بيرون امانت نميدادند با كپي بر داري از صفحات مورد نياز به فيش برداري درمنزل اكتفاء كردم .نهاآنهاآنها آآآآآآآآآآآآآآآآممنن فصل دوم معاني و تعاريف 2-1 تعريف لغوي اجاره معني لغوي اجاره :«بين اَجر، يَاَ جِرُ و هوما اعطيت من اجر في عمل از اَجَر يَأ جِرُ به معناي اجر و پاداش که در برابر عمل به انسان داده مي شود.[1]همچنين اجاره (به کسر حمزه و فتح و) در لغت به معناي رهانيدن بفرياد رسيدن زينهار دادن زنهادادن بجنبانيدن از راه [2]همچنين اجاره با کسر حمزه مشهور تر است هر چند با کسره ، ضمه و فتحه حمزه به کار رفته است[3]از نظر برخي از اهل سنت لغت اجاره مصدر سماعي فعل اجر بروزن ضَرَبَ و قَتَلَ ميباشد که مضارع آن با کسره و ضم جيم است ياجِر يا جُر. [4]ابن حاجب اين لفظ را مصدر مره (آجر بر وزن فاعل) يعني از باب مفاعله دانسته ليکن اين نظر چنانچه به شرح شافيه مي نويسد مردود است زيرا اگر واژه اجاره براي مره از باب مفاعله باشد بايد استعمال آن بدون تاء براي غير مره جايز و شايع باشد در حالي که آن هرگز بدون تاء استعمال نشده است [5] امر به معناي پاداش به عمل است و در صحاح اجر به معناي ثواب ليکن اصحاب لغت بين اجر و ثواب تفاوت قائلند چنانچه عين به شرح بخاري مي نويسد ثواب مرتب برانجام اعمال عبادي و شرعي است .ثواب در لغت بدل عين است و اجر بدون منفعت که تابع عين است ولي اجر بر ثواب نيز اطلاق ميشود.[6] در هر حال معروف است که اجر ثوابي است که خداوند در قبال عملي صالح منظور مي دارد و اجاره و جزا و پاداش عمل اجرايست .2-2- تعريف اصطلاحي اجاره در تعريف اصلاحي يا شرعي با عبارتهاي مختلف در نزد فقهاي شيعه و سني تعريف شده است که از نظر مفهوم و اعتبار تقرباً يکسان هستند که به صورت اختصار اشاره مي شود و هي العقد علي تمليک المنفعه بعوضي المعلوماجاره عقدي است که توسط آن منفعت معلوم و مشخص در برابر و مقابل عوض معلوم و مشخص به ديگري تمليک مي شود.اين تعريف شهيد اول در کتاب لمعه دمشقيه بيان فرموده که از مشهور ترين تعاريف در فقه اماميه است .[7]و هي تمليک منفعه بعوض معلوماجاره عبارت از تمليک نمودن (مستاجر) به منفعت (عين مستاجره) در برار عوض (مال الاجاره) معلوم.[8] اجاره عقدي است که به موجب آن منفعت شخص به ديگري تمليک مي گردد و در مقابل آن عوض مشخص گرفته مي شود .البته منفعت مزبور گاهي منفعت اشياء و حيوان است مثل اينکه کسي خانه يا حيوان خود را به ديگري اجاره دهد در برابر اجرت و منفعت آن سکونت در آن مي باشد و گاهي منفعت اشخاص است يعني کسي خود را به ديگري اجاره مي دهد به اينکه متعهد ميشود که براي او کاري انجام دهد نظير دوختن و بنايي و در مقابل آن مزدي دريافت کند پس اجاره تمليک منفعت در برابر عوض معين[9] اختلافي نيست با اين تعاريف اجاره از هبه، بيع، عاريه، جعاله تفکيک ميشود و جعاله دو طرف عقد نمي خواهد اراده جاعل در بيع وهبه خريدار و موهب له مالک عين هستند .فقهاي 5 گانه در برخي تفصيلات تعريف اصطلاحي اجاره اختلاف دارند .شيعه (اجاره عقدي است که براساس آن موجر منفعت عين مستاجره يا عمل اجر را در اختيار مستاجر قرار ميدهد). در مقابل آن اجرت معيني دريافت مي کند ولي اين انتقال به معناي بيع نيست.[10]شيعه اين توجيه را صحيح نميداند که اجاره بيع خاصي و به نوع خاص اعيان اختصاص مي يابد بنابر اين اگر موجر در عقد اجاره بگويد بعتک هذا الدار و منظورش از بيع اجاره باشد .صاحب عروة الوثقي و بعضي از فقهاي شيعه اجاره را با صيغه بعتک منفعه هذالدار بعيد نميدانند.[11]و اگر بگويد منفعه هذا الدار شهراً، يعني منفعت اين خانه را به مدت يک ماه به توفر و ختم از نظر شيعه عقد اجاره باطل است . [12]البته لازم به تذکر است که بعضي از شافيعه همانند شيعه، لفظ بيع را در مورد تملک منفعت استناد نمي کنند و آن را موضوع انتقال اعيان مي دانند نه انتقال منفعت[13]فقهاي 5 گانه کرايه و اجاره را به يک معنا به کار مي برند ولي مالکيه عقد اجاره اجير مفقولات اثاث لباس ظرف را با اجاره مي گويند و برخي منقولات ديگر را از جمله کشتي و بخصوص عقد منفعت حيوان را با کرايه مي گويند و عقد را مي بندند .در شرح کبير کرايه را به عقدي که بر منفعت اموال غير قابل انتقال مثل اراضي خانه منعقد مي شود استعمال مي شود.[14]حنيفيه مي گويد اجاره بيع منفعت مي باشد که همان معناي شرعي ايجاد ميباشم [15]همان طور که تعليق بيع صحيح نسبت تعيين اجاره هم صحيح نمي باشد بجز اينکه صحيح مي باشد اضافه کردن قيد آينده به آن نزد جمهور فقهاء (اهل تسنن) برعکس بيع و ليکن شافعيه اضافه کردن اجاره عين براي آينده را نمي پذيرد ولي در ذمه را اجازه داده اند انجام اين فصل از اول اين ماه تا فلان ماه[16]به خاطر اينکه اين قبول اجل دارد و شافعي عقد اجاره را اين طور تعريف مي کند هوعقد علي منفعه مقصوده معلومه مباح قايع جلندل والا باحه بعوض معلوماجاره عقدي است که بر منفعت مقصوده معلوم و سياح که قابل بخشيدن باشد در مقابل عوض معلوم صورت مي گيرد و اجاره را يکي از صنوف بيع مي داند يعني يکي از موارد بيع است[17]قال المالکيه الايجار تمليک منافع شي مباح هذه معلومه بعوض.مالکيه مي گويند که اجاره تمليک منفعت يک شي بمدت معين در مقابل عوض است[18]حنابله نيز تعريف اجاره را همانند مالکيه هاميان ميکنند.[19]با توجه به اينکه اجاره فروش منافع مي باشد پس در نزد اکثر فقهاء اهل تسنن اجاره درخت به خاطر ميوه اش جايز نمي باشد بخاطر اينکه اجاره بيع منفعت مي باشد نه بيع عين و نيز اجاره گوسفند براي شير، پشم و پوست جايز نمي باشد بخاطر اينکه هر کدام از اينها عين است و تحقق عقد اجاره نمي کنند و همچنين اجاره آب نهر چاه قنات و چشمه جايز نيست به خاطر اينکه آب عين مي باشد و اجاره دادن چراگاهها صحيح نمي باشد به خاطر اينکه کلاً عين مي باشد.[20]در نزد جمهور فقهاء اهل تسنن اجاره دادن فحل براي فحل جايز نمي باشد به خاطر اينکه مقصود از آن انزال آب مي باشد و آن عين مي باشد و اجاره دادن در هم و دينار، مسکيلات، موزونات جايز نمي باشد به خاطر اينکه امکان ندارد بعد از آنکه استفاده شدند عين آنها باقي بماند و آنچه بر آن عقد اجاره بسته مي شود منفعت است نه عين ولي اجاره زن پرستار بچه را به خاطر ضرورت استثناء کرده اند مالکيه اجاره محل را براي محل حيوانات ماده جايز مي دانند[21]صاحب جواهر الکلام مي گويد .عقد اجاره و هوالافظ الانشائي الدال عليها و شرته التي شرع لها تمليک المنفعه المعلومه بمقابله تمليک عوض معلوم علي وجه اللزوم[22]عقد اجاره عبارت از لفظ انشايي که به اجاره دلالت دارد و ثمره آن عقد که شارع مقدس براي آن متر تب کرده عبارت از تمليک بر منفعت معلوم در برابر تملک بر عوض معلوم بر اساس لازم الاجراء بودن اين عقد مرحوم علامه حلي مي گويد:و هي عقد ثمرته نقل المنافع بعوض معلوم مع بقاء الهلک علي اصله[23]ماهيت اجاره عبارت از عقدي که موجب انتقال منافع در برابر عوض معلوم که مستاجر مي پردازد صورت مي پذيرد در حالي که مالکيت عين براي مالک (موجر) باقي بماند.نقد تعريف صاحب جواهر اکرام و علامه حليبنظر مي رسد اين دو تعريف کامل نباشد. زيرا در تعريف صاحب جواهر به موقت بودن تمليک بر منافع عين مستاجره اشاره نشده و در تعريف علامه حلي به معلوم بودن منفعت اشاره نشده.مرحوم سيدکاظم يزدي مي گويد:وهي تمليک عمل اومنفعه بعوض ويمکن ان يقال حقيقها التسليط علي عين للانتفاع بها بعوض[24]يعني اجاره عبارتست از تمليک عمل يا منفعت در برابر عوض و ممکن است گفته شود حقيقت اجاره عبارتست از اينکه موجر مستاجر را در برابر عوض جهت انتفاع از عين مستاجره بر آن عين مسلط و چيره کند.نقد تعريف مرحوم يزدياين تعريف نيز مانع و جامع نيست زيرا به موقت بودن انتفاع و معين بودن عين مستاجره و اجرت اشاره نکرد.تعريف جامع و مانع2-3- تعريف جامع و مانع که ميتوان از اجاره داشته باشيم اين است که بگوئيماجاره عقدي است که به موجب آن مستاجر براي مدت معيني در برابر پرداخت اجاره و اجرت معين مالک منافع مشخص عين متساجره و اجير ميشوند و موجر و اجير مالک اجاره بها و اجرت مشخص شده مي شوند (نوع عمل و ميزان اجرت اجير) با توجه به اينکه مالکيت عين در اجاره در مالکيت باقي است .[25] 2-4- جمع بندي از کليه تعاريف و اطلاعات اجاره مي توان از تعاريفي که ارائه شد جمع بندي کرد کهعقد اجاره يکي از عقود است، عقودي که تمليکي [26]معاوفه اي [27]و موقت [28]استپس با عقد اجاره مستاجر در برابر مالي که به موجر ميپردازد به طور موقت و تا مدت معلوم و معين مالک منافع است و تملک مي کند منافع عين مستاجره محقق کرکي در شرح تعريف علامه حلي که در قواعد ايشان آمده است مي فرمايد:اگر بگوئيم در تعريف اصطلاع اجاره عبارتست از تمليک منفعت معين در مدت معين در برابر عوض معلوم با بقاء مالکيت عين در مالکيت مالک بهتر خواهد بود [29]کرکي با عبارت مده معينه به موقت بودن عقد اجاره بر اين مطلب اشعار دارد .2-5- کليتي از ماهيت اجاره در کتب فقهي از اجاره به عنوان عقد تمليکي يا عقد معاوضي تعريف شده است که بر دورکن اساسي تمليک منفعت و تمليک عوض استوار است. از آنجا که در عقد اجاره منفعت مي تواند يک عين يا نيروي کار انسان باشد اجاره در تقسيم نخست به اجاره اعيان و اجاره اعمال يا اجاره خدمات بخش مي گردد علاوه بر آن در اجاره عمل ممکن است بازمان يا صفت تعيين گردد که در حالت دوم اجاره دامقاطعه مي نامند.[30]بنابراين در اجاره اعمال ممکن است زمان معلوم و عمل مجهول و يا زمان مجهول و عمل معلوم باشد و اگر زمان و عمل هر دو معلوم باشد اجاره باطل است .ممکن است در اجاره اعيان منفعت عين محسوس يا منفعت عين در ذمه متعلق اجاره قرار گرفته باشد.[31]ابوالصلاح حلبي انواع اجاره را تقسيم کرده به اين صورت1- اجاره رباع و زمين2- اجاره حيوان و کشتي3- اجاره اشخاص براي انجام عمل از قبل محل کالا خريد و فروش4- مزارعه يا ساعات زمينبه طور کلي فقيهان اسلامي با توجه به محدود بودن نصوص ديني براي بسط فروع مربوط به عقد اجاره سعي بر تطبيق آن با بيع داشتند مالک اجاره را بيعي از بيوع دانسته که از نظر فساد و جواز در فروعي چون تسليف و نقد تابع بيع است.[32]شافعي با تأکيد بر اين که اجاره بيعي از انواع بيوع است [33] ديدگاه کساني که با استناد به تفاوت اسمي، ماهيت اجاره را متفاوت از بيع دانسته اند مورد نقد قرار مي دهند در نگرش وي بيوع اسماء مختلفي دارند که همگي آنها در معناي تمليک مشترکند و اختلاف در عموم احکام موجب نمي شود که از تحت اسم بيع خارج گردند.[34]اين ديدگاه از سوي برخي از فقهاء پذيرفته شده شيخ طوسي با استناد به اينکه اجاره گونه اي از بيع است اجاره را فرعي به بيع ملحق کرده است.[35]در مقابل پاره اي از فقيهان ماهيت اجاره را متفاوت از بيع دانسته اند به عنوان نمونه ابن برکه فقيه اباضي بارد ديدگاه شافعي، اجاره را اصلي مستقل دانسته که شباهتهايي با مضاربه و بيع داشته است.[36]همچنين ابن خرم فقيه ظاهري با استناد به تفاوت بيع و اجاره در پارهاي از فروع همانند عدم جواز بيع سگ و جواز اجاره آن ماهيت اجاره را به عنوان بيع نفي مي کند در نگرش او از آنجا که اجاره در ديدگاه فقيهان انتفاع از منافع معدوم است و بيع معدوم جايز نيست لذا نمي توان اجاره رابيع داشت.[37]فقيهان در تأييد مشروعيت اجاره به کتابت نسبت اجماع استناد کرده اند،[38]آيات قرآني[39]که به عنوان ريشه قرآني مشروعيت اجاره در کتب آيات الاحکام مطرح شده است.[40]گفتني است که امام علي(ع) وجه اجاره در قرآن را آيه زخرف دانسته 43 32آيه 32 «نحن قسمنا بهينم معيشهم في الحيوه الدنيا و رفعنا بعضهم فوق بعض درحب يتخد بعضهم بعضاً سخرّيا و رحمت ربّک خير مما يجمعون»آيا آنها بايد فضل و رحمت خداي تو را تقسيم (ومقام نبوت را تعيين) کنند ؟ (هرگز نبايد) در صورتي که ماخود معاش وروزي آنها را در حيات دنيا تقسيم کرده ايم و بعضي را بر بعضي (به مال و جاه دنيوي) برتري داده ايم تا بعضي از مردم (به ثروت) بعضي ديگر را مسخره کنند و (غافلند که بهشت دار) رحمت خدا از آنچه (از مال دنيا) جمع مي کنند بهتر است برپايه يکي از تفاسير اين آيه خداوند اجاره را يکي از معايش خلق قرار داده بدين نحو که فرد براي انجام اموري چون صنعت تصرفات کسي را اجير کند اگر تمام کارها را خود شخص انجام مي داد امر دنيا تقسيم نمي گرديد.[41]علاوه بر آن دواياتي از ابن سنان از حضرت ابوالحسن (امام کاظم) در مشروعيت اجاره به داستان حضرت موسي اشاره فرمودند.[42]در سنت نبوي در پاره اي از احاديث بر تعيين مزد اجير به هنگام عقد اجاره و نيز پرداخت آن به طور کامل تأکيد شده است.[43]همچنين برخي از احاديث به اجاره زمينهاي کشاورزي اختصاص دارد.[44]شايان ذکر است مشروعيت اجاره در سده هاي نخستين از سوي عده اي مورد ترديد قرار گرفت بنابر گزارش رسيده از شافعي در نگرش برخي کراء خانه، زمين يا حيوان تمليک است تمليک بيع و بيع تنها بر اعيان حاضر يا اعيان غايب موصوف مضمون واقع مي گردد از آنجا که کراء نه عين حاضر و نه عين غايب است، جايز نخواهد بود علاوه بر آن که منفعت نيز مجهول است.[45] اين شبهه در باب مشروعيت اجاره در منابع فقه تطبيقي به عبدالرحمان اصم و ابراهيم ابن عليه منتسب است.[46]در ديدگاه آنها از آنجا که هنگام عقد اجاره منافع معدوم است لذا عقد ياد شده غرري، مصداقي از بيع معدوم خواهد بود.[47]اگرچه در سده هاي بعد اين ديدگاه از سوي برخي بر پايه قياس پذيرفته شد اما با استناد به ضرورت، مشروعيت اجاره را ثابت دانسته اند.[48]تحليل ماهيت اجير به عنوان يک پديده اجتماعي و نهاد حقوقي و فروع مربوط به آن در دوره فقه آغازين پيوندي ناگستني به ساختار اجتماعي سرزمينهاي اسلامي و مناطق تحت نفوذ آن دارد شناخته شدن گونه هاي مختلف اجير نظير پيشه و شبان صاحب کشتي، بناء، طبيب (قانون حموربي ماده 274-258-236-233-218-225) و مالدار،[49] به همراه ارائه تحليل از ماهيت اجير و بررسي خسارتهاي ناشي از انجام کار توسط او[50]در قوانين جوامع منطقه قبل از اسلام نيز سابقه دارد به عنوان نمونه در قوانين بهبود اجاره خدمتکار از اجير مستقل اينگونه تمايز يافته است که خدمتکار براي مدت معين و اجير براي عمل معين اجير مي گردد .علاوه بر آن ديدگاهي مبتني بر ضمان خدمتکار در قوانين يهود وجود داشت که بعد ها در قانون تلمود تعديل يافت[51]به موجب اين ديدگاه خدمتکار ضامن خسارتهاي ناشي از مخالفت با کارفرما يا فقدان آشنايي با کار به گونه اي که در مواردي عدم قصد سود نيز او را ملزم به جران خسارت مي نمود . 2-6- اجاره در بيان قانون موضوعه در قوانين موضوعه که شاخص ترين آن قانون مدني جمهوري اسلامي ايران است اجاره را چنين تعريف کرده است .ماده 466 اجاره عقدي است که به موجب آن مستاجر مالک منافع عين مستاجره ميشود اجاره دهند را موجر و اجاره کننده را مستاجر و مورد اجاره را عين مستاجره، گويندپس طبق قانون معدني اجاره عقدي است معوض و منافع به رايگان تمليک نمي شود و مالکيت مستاجر بر منافع عين موقت است بر خلاف مالکيت عين که دائمي است.[52] فصل سوم عقود / معاني و اقسام 3-1 عقد و معاني آن عقد در لغت به معناي ربط و جمع بين اطراف شي است که در اجسام مادي همانند ريسمان و بناء بکار مي رود به موجب اين تعريف عقد جعل به معناي جمع کردن دو طرف ريسمان، بستن يکي به ديگري است به گونه اي که به هم متصل گردند.[53]اين معناي لغوي در برخي آيات کتاب قرآن مجيد به چشم ميخورد[54]کلمه عقد با عنايت به ريشه لغوي آن به طور استعاره برادر معنوي چون عبد بيع که بيانگ از ارتباط طرفين است اطلاق مي گردد [55]در فقه و کاربرد آن عقود را شروط و وثائق مينامند.[56]همچنين بر اساس يک عادت جاهلي که متعاقدين هنگام عقد با يکديگر دست ميدادند در متون کهن فقهي عقد را بر صفقه هم سوار کرده اند[57].اما حقوق دانان و چه فقهاء چه چيز درباره معني عقد گفته اند.مرحوم آخوند ملاعلي قزويني در مورد تعريف عقد مي فرمايد به آنچه صيغه گويند و از 2 طرف و جانب خواند شود يعني ايجاب و قبول داشته باشد.[58]ولي حقوقدانان عقد را اين طور تعريف کردهاند.توافق و انشاء متقابل است که به منظور ايجاد اثر حقوقي انجام مي شود.[59]دکتر کاتوزيان در حقوق مدني خود اثر بخشي عقد را يکي از تعاريف آن مي شناسد.همچنين ماده 184 قانون مدني عقد را چنين تعريف کرده است:عقد عبارت است از اينکه يک يا چند نفر در مقابل يک يا چند نفر ديگر تعهد بر امري نمايند و مورد قبول آنها باشد .ممکن است يک تن به نمايندگي 2 طرف با خود معامله کند و نماينده 2 نفع متقابل باشد البته اثر عقد محدود به ايجاد تعهد نيست ممکن است تمليک مال اسقاط تعهد اباحه اتحاد در شرکت ، ايجاد شخصيت حقوقي و زواج باشد.[60]3-2- اقسام عقد عقود تا به حال به چندين گروه تقسيم شده است تقسيم فقهأ که خود به چندين دسته است تقسيم حقوقدانان و تقسيمات فرعي اين گروه که بسيار گسترده و حجيم است ولي از بين اين 2 گروه چند تقسيم بندي حائز اهميت است .فقها در تقسيم بندي عقود به اين نتيجه رسيده اند که عقد به چند قسمت تقسيم مي شود که مهم ترين اين تقسيمات پنجگانه است . [1] لغت نامه دهخدا- ذيل لغت اجاره[2] همان ص 875[3] لسان العرب ج 5-6 ص 65[4] جزيري عبدالرحمان الفقه علي المذاهب الاربعه ج3 و 125[5] جابري اصطلاحات فقهي ذيل لغت اجاره[6] زبيدي تاج العروس ج 3ص7- لسان العرب ج6-5 ص 65[7] محمدبن مکلي العاملي (شهيد اول) اللمعه الدمشقيه ص 162[8] حلي (محقق) ابوالقاسم نجم الدين جعفربن الحسن مختصر النافع ص 154[9] محمد کاظم طباطبائي عروة الوثقي ص 524 محقق حلي شرايع الاسلام 3-4 ابن قدامه المغني ج 5 ص 398[10] علاحه حلي تذکرة الفقهاء شهيد ثاني مالک اندمهام ج1ص302 امام خميني تحريرالوسيله ج1، 493 محقق حلي شرايع ج4-3ص412 محمد کاظم طباطبائي عروة الوثقي ص 524/ عاملي محمد جواد مفتاح الکلرام ج7ص71[11] محمد کاظم طباطبائي عروة الوثقي ص 524[12] علامه حلي تذکرة الفقها نجفي محمد حسن جواهر اکدم ج 1ص320 شهيد ثاني شرح لمع ج4ص328[13] تذکرة الفقهاء عاملي محمد جواد مفتاج الکرامه ج 7ص74 جزيري عبدالرحمن و الفقه علي المذاهب الاربعه ج 3 ص 147[14] جزيري عبدالرحمن الفقه علي المذاهب الاربعه ج 3ص132[15] الکمال ابن الهمام فتح القدير ج7ص145[16] الزحيلي و هب الفقه الاسلامي و ادله ج 5 ص 1318[17] الوسط ص 358[18] الفرق للمواحي ج4 ص4 مطبعه الجلي[19] المقدس ابن قدامه المغني ج5ص398 مکتبه الرياحسن الحريمه اشيخ مرعي ابن يوسف غاية المنتهي ج 2 ص 190[20] الحصکفي علاء الدين الدرا المختار ج4 ص110[21] زحيلي وهب الفقه الاسلامي و دالادله ج5ص132[22] نجفي شيخ محمد حسن جواهر اکرام ج 27ص204[23] حلي (علامه) حسن بن يوسف بن مطهر قواعد الاحکام ص 224[24] يزدي سيد محمد کاظم عروة الوثقي ص 524[25] شهيد ثاني شرح لعمه ج 2ص338[26] تمليکي بودن يعني همان طور که از تعريف صاحب جواهر بر مي آيد استنباط مي شود و هو ... غليک (محمد حسن نجفي جواهر اکرم ج 27 ص 207[27] معاوضهاي بودن در عبارت ابن ادريس که کتاب سرائر ج 2ص456 آمده است اجاره عقد معاوضه و هي من عقود المعاوضات الازم کالبيع[28] در کتاب النهاية شيخ طائقه صفحه 443 از موقت بودن عقد اجاره صحبت شدهالاجاره لاتنعقد الائاجل معلوم و تهي لم يذکر الاحل و الالمان کانت الاجاره باطله وان ذکر الاجل و لم يذکر مال الاجاره لهم تنعقد الاجاره و متي ذکرها کانت الاجاره صحيحه[29] کرکي محقق نورالدين علي بن حسين جامع المقاصد ج 7 ص 80[30] ابن عربي محمد احکام القرآن ج 3ص509[31] قرطبي ابن رشد بداية المجتهد ج2ص228[32] ابن قاسم عبدالرحمان مدوفة کبري ج 4ص67[33] شافعي محمدبن ادريس الام ج 3ص71 ج4ص23[34] همان ج4ص25 ، 26 ، 27[35] حلي مختلف ج5ص306 براي نقد اين نظريه نک شهيد ثاني مالک الافهام ج 3ص294[36] ابن برکه عبدالله الجامع ج 2ص394.[37] ابن خرم علي المحلي ج8 ص 1183[38] شافعي محمد ابن ادريس الام ج4ص25 ابن منذر محمد الاشراف ج 1ص209 بيهقي احمد السنن الکبري ج6ص116[39] آيات قصص 28/35 27 اعراف 7/113 .... 18/77 شعراء26/41[40] ابن عربي محمد احکام القرآن ج3ص 504-503-494 سيوري فاضل مقداد کنزالعرفان ج 2ص73[41] نعماني رسالم المحکم و المتشابه ص 48[42] کليني الکمافي ج5ص90 طوسي الستبصار ج 3ص55[43] صنعافي عبدالرزاق المضف ج8ص235 بيهقي احمد السنن اکبري ج6ص121-120 ابن حجر احمد بلوغ المراء ص 264[44] ابويوسف يعقوب الآثار ص 190[45] شافعلي محمد بن ادريس الام ج4ص25[46] ابن خرم علي المحلي ج8ص182 طوسي الخلاف ج 3ص485 قرطبي ابن رشد بداية المتجهد ج 2ص220[47] ابن رشد همان[48] مرغيناني الهداية ج3ص231 براي نقد اين ديدگاه نک ابن تيمه احمد القياس في الشرح الاسلامي 22 به بعد[49] زيرل حقوق مصر باستان ص 41[50] قانون حموربي همانجا[51] همان ج10ص1329[52] کاتوزيان ناصر قانون مدني در نظم حقوقي کنوني ذيل ماده 466[53] راغب، اصفهاني مفردات فيومي المصباح المنير ذيل کلمه عقد[54] قرآن مجيد خلق 134 من شر النفاثات في العقد[55] راغب، فيومي همانجا[56] قرآن مجيد خلق 134 ابن عربي معارضة الاخودي ج5 ص 220.[57] مادروي الحاوي اکبر ج5ص293[58] قزويني ملاعلي ضيع العقود ص 2[59] کاتوزيان ناصر حقوق مدني ص 18[60] کاتوزيان ناصر قانون مدني در نظم حقوقي کانوني ذيل ماده 183