بي شك« تغيير يا استحالة فرهنگي » مردم يك جامعه ، به ويژه جوانان آن ، موضوع كوچك و كم اهميتي نيست كه بتوان از آن بي تفاوت گذشت . اگر بپذيريم كه پايه و اساس خوشبختي يا بدبختي هر جامعه و عنصر سرنوشت ساز و قاطع آن «فرهنگ» است ، در آن صورت بي توجهي به «استحالة فرهنگي » اگر نه غفلت غير قابل جبران ، بايد گفت غفلت بسيار بزرگي است .آن چه بر اهميت و ضرورت اين مطالعه مي افزايد « ماهيت » و اهداف انقلاب اسلامي ايران است .همانطور كه اشاره شد ، اين انقلاب اساساً يك حركت عظيم فرهنگي محسوب ميشود . گرچه عوامل اقتصادي،سياسي و اجتماعي در بروز آن دخالت داشته، ولي عامل و علت اصلي اين حادثه ، « عامل فرهنگي – مذهبي » بوده است . مردم دلزده از مظاهر منفي گسترش يافتة فرهنگ غربي در جامعة ايران به رهبري امام خميني به مخالفت با رژيم حامي و مروج اين ارزش ها برخاستند و در مقابل، در صدد احياي ارزش ها و فرهنگ مذهبي و سنتي منسوخ و مطرود شدة خود برآمدند و سرانجام اين مبارزه به ثمر رسيد و رژيم غربگرا و آمريكايي پهلوي سرنگون شد .بنابراين اكنون براي هر دلسوز مسئول به ويژه مسئولان و متوليان امور فرهنگي كشور – و در محدودة اين تحقيق مسئولان در سطح استان يزد - نه تنها اين سئوال مطرح است كه چرا وضعيت ترسيم شدةفعلي به وجود آمده ، بلكه از آن مهمتر راه يا راه هاي مقابله با آن چيست ؟ آري غفلت از اين موضوع، سبب پاسخگويي آنها - و همه- در برابر خلق و خالق خواهد بود . آيا مي توان شاهد استحالة فرهنگي بخش هاي مختلف مردم ، خاصه جوانان ، به سمت و سوي مظاهر زندگي غربي و گرايش به فرهنگ وسبك زندگي بيگانگان و فاصله گرفتن از فرهنگ اصيل سنتي و مذهبي بود و اقدام خاصي براي مقابله با اين وضعيت انجام نداد ؟ آيا اين به معناي ناديده گرفتن اهداف اصلي انقلاب اسلامي و ماهيت مذهبي و اصالت سنتي آن نيست ؟
بي شك« تغيير يا استحالة فرهنگي » مردم يك جامعه ، به ويژه جوانان آن ، موضوع كوچك و كم اهميتي نيست كه بتوان از آن بي تفاوت گذشت . اگر بپذيريم كه پايه و اساس خوشبختي يا بدبختي هر جامعه و عنصر سرنوشت ساز و قاطع آن «فرهنگ» است ، در آن صورت بي توجهي به «استحالة فرهنگي » اگر نه غفلت غير قابل جبران ، بايد گفت غفلت بسيار بزرگي است .آن چه بر اهميت و ضرورت اين مطالعه مي افزايد « ماهيت » و اهداف انقلاب اسلامي ايران است .همانطور كه اشاره شد ، اين انقلاب اساساً يك حركت عظيم فرهنگي محسوب ميشود . گرچه عوامل اقتصادي،سياسي و اجتماعي در بروز آن دخالت داشته، ولي عامل و علت اصلي اين حادثه ، « عامل فرهنگي – مذهبي » بوده است . مردم دلزده از مظاهر منفي گسترش يافتة فرهنگ غربي در جامعة ايران به رهبري امام خميني به مخالفت با رژيم حامي و مروج اين ارزش ها برخاستند و در مقابل، در صدد احياي ارزش ها و فرهنگ مذهبي و سنتي منسوخ و مطرود شدة خود برآمدند و سرانجام اين مبارزه به ثمر رسيد و رژيم غربگرا و آمريكايي پهلوي سرنگون شد .بنابراين اكنون براي هر دلسوز مسئول به ويژه مسئولان و متوليان امور فرهنگي كشور – و در محدودة اين تحقيق مسئولان در سطح استان يزد - نه تنها اين سئوال مطرح است كه چرا وضعيت ترسيم شدةفعلي به وجود آمده ، بلكه از آن مهمتر راه يا راه هاي مقابله با آن چيست ؟ آري غفلت از اين موضوع، سبب پاسخگويي آنها - و همه- در برابر خلق و خالق خواهد بود . آيا مي توان شاهد استحالة فرهنگي بخش هاي مختلف مردم ، خاصه جوانان ، به سمت و سوي مظاهر زندگي غربي و گرايش به فرهنگ وسبك زندگي بيگانگان و فاصله گرفتن از فرهنگ اصيل سنتي و مذهبي بود و اقدام خاصي براي مقابله با اين وضعيت انجام نداد ؟ آيا اين به معناي ناديده گرفتن اهداف اصلي انقلاب اسلامي و ماهيت مذهبي و اصالت سنتي آن نيست ؟