عنوان تحقیق: چگونگي شكل گيري كاراكتر «ژاكلين» در تئاتر «گاهي اوقات براي زنده ماندن بايد مرد!»فرمت فایل: wordتعداد صفحات: 129شرح مختصر:بديهي است ، بازيگري انساني ترين هنرهاست . از آن جهت كه همدم روح ، كالبد ، پديده ها و جهان پيرامون آدمياست ، به مكاشفه اي ميماند كه جز با از ميان بردن موانع بازدارنده و آزار دهنده موجود در كار انسان نمايشگر ، امكان بروز نخواهد يافت .بازيگري فن مقابله آدميبا خود است و يافتن يا ايجاد بهانه اي براي تسلط نقش بر بازيگر .چگونه ايفاي نقش كنم ؟اين پرسشي است كه هر بازيگر از خود در ابتداي كارش بر روي متن نمايشنامه و كاراكتري كه قرار است بازي كند ، ميپرسد و با استفاده از دانش علميو تجربي خود سعي ميكند كه به آن پاسخ دهد . در واقع او براي شخصيت پردازي درست نياز به دانش و تجربه تئائري دارد و در اين ميان تئوريهاي موجود تئائر نقش ويژهاي را ايفا ميكند . احتمالاً تئوري از زمانيكه علم رو به پيشرفت گذاشته است اهميت بيشتري پيدا كرده است و در واقع هر تئوري چكيده تجربيات و آموخته هاي يك يا چند نسل از پيشينيان است ، پس بايستي با تأمل و احتراميخاص با آنها برخورد كنيم . نكته ديگر اينكه ما بواسطه همين تئوريهاست كه ميتوانيم به تجربيات جديد دست پيدا كنيم و همين تئوريها هستند كه اندوخته علميما را تشكيل ميدهند و گاهي اوقات نيز با توجه به شرايط بايستي حذف و تعديل شوند .بارها و بارها از كارگردانم شنيدم كه ميگفت : بازيگر نبايد نقش را بازي كند ، او ابزاري است در خدمت نقش ، پس بگذاريد نقش شما را بازي كند . براي رسيدن به اين نظريه و عمل كردن به آن دست به تجربه اي نو زديم .در اين تجربه جديد براي رسيدن به شيوه اجرايي مورد نظر كارگران مجبور بوديم كه بعضي از تئوري ها را به شكلي تعديل و يا حذف كنيم . اين قضيه در ابتدا باعث بوجود آمدن اختلاف نظر بين اعضا گروه شد . زيرا عده اي بر اين عقيده بودند كه ماحق نداريم در تئوريها دست ببريم و بايد آنها را بطور كامل بپذيريم و بقيه عكس اين نظر را داشتند ولي كارگران براي آنها اين موضوع را توضيح داد و گفت : كه قصد ما ناديده گرفتن و زير پا گذاشتن اصول نيست و مـا فقط ميخواهيم تجربه اي جديدي را به انجام برسانيم.اين شيوه اجرايي كه ما ميخواستيم تجربه كنيم و اين نحوه بازي گرفتن از بازيگران براي من بسيار جالب بود و با انگيزه بدست آوردن تجربه اي نو و گرانبها كار را شروع كرديم . در اين شيوه كارگردان متذكر ميشود كه ؛ براي جان بخشيدن به يك نقش و يك صحنه بايد به اندازه كافي از قوه تخيل بهره مند باشيد تا بتوانيد مجذوب مشكلات و گرفتاريهاي دنياي تخيلي نقش بشويد و نه درگير گرفتاريهاي حقيقي – واقعي دنياي بازيگري خودتان . اساس بازيگري باوراندن است .در اين راستا ، استانيسلاوسكي هم به شاگردانش ياد داد كه از « اگر سحر آميز » استفاده كنند تا در فكر كردن و عمل كردن به كلمات ، موفقيت اجراي كامل نقش را كسب كنند و شرايط مفروض به همان مقدار « اگر » واقعي شود ، در دنياي خيالي صحنه بازيگر به آن چيزي تبديل ميشود كه نويسنده خواسته است . عاشق ، دوست ، دشمن ، والد ، بردار ، خواهر و …. بايد طوري عمل كرد كه در صورت حقيقي بودن مسئله رفتار ميكرديم . به عبارت ديگر ، موقع هنرپيشگي توجهمان را معطوف مشكلات نقش كنيم طوري كه اگر مشكلات خودمان بودند . عمل ميكرديم و تمام نيروهايمان را صرف پيدا كردن راه حل ميكرديم . اگر نتوانيم اين اطمينان را در خود ايجاد كنيم ، انتظار نداشته باشيم كه تماشاچي اين كار را بكند .آلانازيمف (Alla Nazimova) ، بازيگر زن اوايل قرن بيستم كه به خاطر چگونگي برداشتش از شخصيتهاي ايبسن معروفيت داشت ، ميگفت : « اول ، آخر و هميشه، يك بازيگر بايد قوه تخيل داشته باشد ، بدون قوه تخيل بهتر است كه يك واكسي باشد تا يك هنر پيشه » .فهرست مطالبمقدمه 1فصل اول :1 –1 شناخت نويسنده 51-2 بسترهاي نمايشنامه 91-3 تحليل كلي نمايشنامه 121-4 فضا و عناصر دراماتيك نمايشنامه 201-5 روابط و چگونگي ارتباط اشخاص نمايشنامه26فصل دوم :2-1 تشريح نقش انتخابي بر اساس تيپ يا شخصيت322-2 تشريح كلي و عام شخص362-3 تشريح وضعيت جانبي نقش392-4 تشريح وضعيت روحي / رواني نقش و پيچيدگي هاي آن 422-5 تشريح شرايط و موقعيتهاي محيطي و غير محيطي شخص بازي 45فصل سوم :الف : رفتار بيروني 51ب : رفتار دروني52ج : ريتم نمايش 53فصل چهارم :4-1 تشريح نظر و تحليل كارگردان در بارة نقش 564-2 تشريح شيوه و مكتب انتخابي كارگردان در هدايت جمعي گروه و نوعبازي بازيگران 634-3 نكته هاي مورد توافق و اختلاف بازيگر و كارگردان درباره نقش 694-4 تشريح و گزارش جلسات تمرين72فصل پنجم :5-1 نتيجه گيري 765-2 منابع و ماخذ78
چگونگي شكل گيري كاراكتر «ژاكلين» در تئاتر «گاهي اوقات براي زنده ماندن بايد مرد!»
عنوان تحقیق: چگونگي شكل گيري كاراكتر «ژاكلين» در تئاتر «گاهي اوقات براي زنده ماندن بايد مرد!»فرمت فایل: wordتعداد صفحات: 129شرح مختصر:بديهي است ، بازيگري انساني ترين هنرهاست . از آن جهت كه همدم روح ، كالبد ، پديده ها و جهان پيرامون آدمياست ، به مكاشفه اي ميماند كه جز با از ميان بردن موانع بازدارنده و آزار دهنده موجود در كار انسان نمايشگر ، امكان بروز نخواهد يافت .بازيگري فن مقابله آدميبا خود است و يافتن يا ايجاد بهانه اي براي تسلط نقش بر بازيگر .چگونه ايفاي نقش كنم ؟اين پرسشي است كه هر بازيگر از خود در ابتداي كارش بر روي متن نمايشنامه و كاراكتري كه قرار است بازي كند ، ميپرسد و با استفاده از دانش علميو تجربي خود سعي ميكند كه به آن پاسخ دهد . در واقع او براي شخصيت پردازي درست نياز به دانش و تجربه تئائري دارد و در اين ميان تئوريهاي موجود تئائر نقش ويژهاي را ايفا ميكند . احتمالاً تئوري از زمانيكه علم رو به پيشرفت گذاشته است اهميت بيشتري پيدا كرده است و در واقع هر تئوري چكيده تجربيات و آموخته هاي يك يا چند نسل از پيشينيان است ، پس بايستي با تأمل و احتراميخاص با آنها برخورد كنيم . نكته ديگر اينكه ما بواسطه همين تئوريهاست كه ميتوانيم به تجربيات جديد دست پيدا كنيم و همين تئوريها هستند كه اندوخته علميما را تشكيل ميدهند و گاهي اوقات نيز با توجه به شرايط بايستي حذف و تعديل شوند .بارها و بارها از كارگردانم شنيدم كه ميگفت : بازيگر نبايد نقش را بازي كند ، او ابزاري است در خدمت نقش ، پس بگذاريد نقش شما را بازي كند . براي رسيدن به اين نظريه و عمل كردن به آن دست به تجربه اي نو زديم .در اين تجربه جديد براي رسيدن به شيوه اجرايي مورد نظر كارگران مجبور بوديم كه بعضي از تئوري ها را به شكلي تعديل و يا حذف كنيم . اين قضيه در ابتدا باعث بوجود آمدن اختلاف نظر بين اعضا گروه شد . زيرا عده اي بر اين عقيده بودند كه ماحق نداريم در تئوريها دست ببريم و بايد آنها را بطور كامل بپذيريم و بقيه عكس اين نظر را داشتند ولي كارگران براي آنها اين موضوع را توضيح داد و گفت : كه قصد ما ناديده گرفتن و زير پا گذاشتن اصول نيست و مـا فقط ميخواهيم تجربه اي جديدي را به انجام برسانيم.اين شيوه اجرايي كه ما ميخواستيم تجربه كنيم و اين نحوه بازي گرفتن از بازيگران براي من بسيار جالب بود و با انگيزه بدست آوردن تجربه اي نو و گرانبها كار را شروع كرديم . در اين شيوه كارگردان متذكر ميشود كه ؛ براي جان بخشيدن به يك نقش و يك صحنه بايد به اندازه كافي از قوه تخيل بهره مند باشيد تا بتوانيد مجذوب مشكلات و گرفتاريهاي دنياي تخيلي نقش بشويد و نه درگير گرفتاريهاي حقيقي – واقعي دنياي بازيگري خودتان . اساس بازيگري باوراندن است .در اين راستا ، استانيسلاوسكي هم به شاگردانش ياد داد كه از « اگر سحر آميز » استفاده كنند تا در فكر كردن و عمل كردن به كلمات ، موفقيت اجراي كامل نقش را كسب كنند و شرايط مفروض به همان مقدار « اگر » واقعي شود ، در دنياي خيالي صحنه بازيگر به آن چيزي تبديل ميشود كه نويسنده خواسته است . عاشق ، دوست ، دشمن ، والد ، بردار ، خواهر و …. بايد طوري عمل كرد كه در صورت حقيقي بودن مسئله رفتار ميكرديم . به عبارت ديگر ، موقع هنرپيشگي توجهمان را معطوف مشكلات نقش كنيم طوري كه اگر مشكلات خودمان بودند . عمل ميكرديم و تمام نيروهايمان را صرف پيدا كردن راه حل ميكرديم . اگر نتوانيم اين اطمينان را در خود ايجاد كنيم ، انتظار نداشته باشيم كه تماشاچي اين كار را بكند .آلانازيمف (Alla Nazimova) ، بازيگر زن اوايل قرن بيستم كه به خاطر چگونگي برداشتش از شخصيتهاي ايبسن معروفيت داشت ، ميگفت : « اول ، آخر و هميشه، يك بازيگر بايد قوه تخيل داشته باشد ، بدون قوه تخيل بهتر است كه يك واكسي باشد تا يك هنر پيشه » .فهرست مطالبمقدمه 1فصل اول :1 –1 شناخت نويسنده 51-2 بسترهاي نمايشنامه 91-3 تحليل كلي نمايشنامه 121-4 فضا و عناصر دراماتيك نمايشنامه 201-5 روابط و چگونگي ارتباط اشخاص نمايشنامه26فصل دوم :2-1 تشريح نقش انتخابي بر اساس تيپ يا شخصيت322-2 تشريح كلي و عام شخص362-3 تشريح وضعيت جانبي نقش392-4 تشريح وضعيت روحي / رواني نقش و پيچيدگي هاي آن 422-5 تشريح شرايط و موقعيتهاي محيطي و غير محيطي شخص بازي 45فصل سوم :الف : رفتار بيروني 51ب : رفتار دروني52ج : ريتم نمايش 53فصل چهارم :4-1 تشريح نظر و تحليل كارگردان در بارة نقش 564-2 تشريح شيوه و مكتب انتخابي كارگردان در هدايت جمعي گروه و نوعبازي بازيگران 634-3 نكته هاي مورد توافق و اختلاف بازيگر و كارگردان درباره نقش 694-4 تشريح و گزارش جلسات تمرين72فصل پنجم :5-1 نتيجه گيري 765-2 منابع و ماخذ78