![بررسي فساد اداري، عوامل و راهكارهاي مقابله با آن از ديدگاه قرآن و حديث](http://kialink.ir/img_project/22162_1489685272.jpg)
بررسي فساد اداري، عوامل و راهكارهاي مقابله با آن از ديدگاه قرآن و حديث1-1- فساد در لغتفساد در لغت به معنای تباهی، پوسیدگی، فتنه و آشوب، ظلم، لهو و لعبمیباشد(عمید، 1381،ج 3 ،ص916). در زبان عربی اینگونه تعریف شده است:الفسادُ خروج الشيء عن الاعتدال، قليلاً کان او کثيراً و يضاده الصّلاح و يستعمل ذلک في النّفس و البدن و الاشياء الخارجة عن الاستقامه(راغب اصفهانی، 1412، ج 1 ، ص636). فساد، خارج شدن شیء از حالت اعتدال است؛کم باشد یا زیاد و نقطه مقابل آن صلاح است. فساد در نفس، بدن و چیزهایی که از اعتدال خارج میشوند؛کاربرد دارد.الفسادُ نقض الصّلاح، فَسَدَ فَسُدَ و فَسِدُ، وفَسُدَ فساداً وفسوداً… والمفسدة خلاف المصلحة، والاستفساد خلاف الاستصلاح(ابن منظور، 1414، ج 33 ، ص 35). فساد، ضد و مخالف صلاح است و از سه باب فَسَدَ، یفسُدُ و یفسِدُ و فَسُدَ با مصدر فساد و فسود آمده است. مفسده خلاف مصلحت و استفساد خلاف استصلاح است.اهل لغت، فساد را در مقابل صلاح و إفساد را درمقابل إصلاح قرار داده اند. إفساد، یعنی پدید آوردن تباهی و نابسامانی(قرشی،1371، ج 5، ص 174) و إصلاح یعنی سامان بخشی و زدودن فساد و تباهی.از آنجا که اشیاء با اضداد خود بهتر شناخته میشوند؛ برای درک مناسب تر مفهوم فساد، معنای صلاح را نیز اختصاراً بیان میکنیم:الصّلاحُ ضدّ الفساد. و هما مختصان في اکثر الاستعمال بالافعال و قوبل في القرآن تارة بالفساد وتارة بالسّيئه. قال تعالي: ولاتفسدوا فی الارض بعد اصلاحها( الاعراف/ 56) خلطوا عملاً صالحا وآخر سيئاً(التوبه/ 102)(راغب اصفهانی، 1412، ج1، ص489). صلاح، ضد فساد است و آن دو بیش تر جاها در افعال به کار برده شده اند. صلاح در قرآن، گاه در برابر فساد قرار گرفته است. همانند: ولاتفسدوا في الارض بعد اصلاحها: و در زمین، پس از اصلاح آن فساد مکنید. و گاه در برابر سیّئه، همانند: خلطوا عملاً صالحاً وآخر سيئاً:کار شایسته را با (کاری) دیگر که بد است؛ درآمیخته اند.اداره: به معنای دور زدن، چرخاندن و داد و ستد کردن(مهیار، بی تا، ص 33) و اداریّ: صفت نسبی منسوب به اداره است. احتمالاً نظام رسمی هدایت عمومی یک جامعه را از آن جهت اداره گویند که امور مربوط به آن برای پیشبرد اهداف، دست به دست شده و با همکاری و هماهنگی گروهی صورت میپذیرد. زیرا «اداره به معنای عام، به کلیه فعالیت هایی اطلاق میشود که برای نیل به هدف(اهداف) خاصی نیاز به همکاری دارد»(فیضی، 1388، ج 1، ص 5). به عبارت دیگر، اداره به مفهوم رهبری و گرداندن تشکیلات اجرایی و اداری است؛ هم از این نظر که چه چیزی و چگونه باید انجام پذیرد و هم از این لحاظ که چه کسانی باید آن را به انجام برسانند(محمدی، 1385، ص 22). سخن گفتن از اداره و مدیریت، در زندگی گروهی و اجتماع معنا مییابد. هرچه بر گستردگی امور و پیچیدگی روابط اجتماعی افزوده شود؛ اداره نیز فنّی و دشوار خواهد بود. در گذشته اداره جوامع ساده و آسان بوده است؛ اما امروزه بر اثر پیشرفت بشر و تحول جوامع، اداره به یک موضوع کلان، پیچیده و تخصصی تبدیل شده که افزون بر رشته مدیریت، شاخه های متعدد علوم انسانی، متکفل تبیین و توسعه بخشی از مسائل مدیریت و اداره جامعه شده اند.فساد به طور كلي به حادثهاي اطلاق ميشود كه در آن دگرگوني شئ به حدي ميرسد كه ديگر نميتوان آن را بدان نام ناميد و يا شناسايي كرد(لطیفی،1380، ص 368). معادل انگلیسی فساد corruption از ریشه فعل لاتین rumpere به معنای شکستن میباشد. بنابراین در فساد چیزی میشکند یا نقض میشود. این چیز ممکن است رفتار اخلاقی یا شیوه قانونی یا غالباً مقررات اداری باشد(صفری و نائبی، 1380،ص 145). تعاریف متعددی از فساد اداری به عمل آمده است که از قرابت معنایی بالایی با یکدیگر برخوردارند. به عنوان مثال: فساد یکی از مظاهر رفتار ضد اجتماعی است که مزایایی را خارج از قاعده و برخلاف هنجارهای اخلاقی و قانونی به مرتکبین خود میدهد و در مقابل قدرت بهبود شرایط زندگی سایرین را تضعیف مینماید(ربیعی، ۱۳۸۳، ص 29). فساد اداري به مجموعهي رفتارهاي آن دسته از كاركنان بخش عمومي اطلاق ميشود كه در جهت منافع غير سازماني، ضوابط و عرف پذيرفته شده را ناديده ميگيرند(هانتينگتون، 1370، ص 90 ؛كليتگارد، 1375، ص 35). فساد اداری شامل فروش آراء حقوقی، تصمیمات اداری یا قانونی یا مقامات دولتی میشود. پرداخت پنهانی به شکل هدیه، هزینه دستمزد، استخدام، کمک به خویشاوندان، نفوذ اجتماعی یا هر گونه رابطهای که منافع عمومی و رفاه آن را مختل سازد؛ چه حاکی از پرداخت یا عدم پرداخت پول باشد؛ معمولاً به عنوان فساد شناخته میشود(ذاکر صالحی، 1391، ص 14). بر اساس تعریف بانک جهانی و سازمان شفافیت بین المللی، فساد اداری عبارتست از «سوء استفاده از اختیارات دولتی(قدرت عمومی) برای کسب منافع شخصی(خصوصی) و این تعریف مورد توافق عمومی در جهان میباشد»(عباس زادگان، 1389، ص 15).کلمه فساد در آیات متعددی از قرآن کریم و همچنین احادیث معصومین(ع) به کار رفته است. واژگان قرآنی و حدیثی دیگری که مترداف و هم معنای این کلمه میباشند؛ وجود دارد که به منظور تعیین معنای فساد اداری، میبایست به آنها توجه شود. در ذیل برخی از این واژگان، به همراه شرحی مختصر بیان میگردد:الخَبْلُ، بالتسكين: الفسادُ. ابن سيدة: الخَبْل فساد الأَعضاء حتى لا يَدْري كيف يمشي فهو مُتَخَبِّل(ابن منظور،ج 11، ص 197). خَبل با سکون، به معنای فساد است. ابن سیده میگوید: خَبل فساد اعضاء بدن است بگونهای که نداند چگونه راه برود، پس این شخص متخبَّل است.طریحی در توضیح این واژه می گوید: قوله تعالى:لا يأْلُونَكُمْ خَبالًا(آل عمران/ 118) أي فسادا. و الخبال: الفساد. و يكون في الأفعال و الأبدان و العقول(طریحی، 1375، ج5، ص362). در کلام خداوند متعال که می فرماید: آنها از هيچ شر و فسادى درباره شما كوتاهى نمىكنند؛ خبالاً به معنای فساد است. و خبال، معادل فساد است. و در کارها و بدن ها و عقل ها روی میدهد.واژه قرآنی دیگری که عمدتاً توسط اهل لغت به معنای نابودی و خسران گرفته شده است؛ ثبوراً است:لا تَدْعُوا الْيَوْمَ ثُبُوراً واحِداً وَ ادْعُوا ثُبُوراً كَثيراً(فرقان/ 14) امروز یک هلاک(خود) را نخواهید و بسیار هلاک(خود) را بخواهید. برخی ثبوراً را به فساد ترجمه و تعبیر نموده اند که البته معنای هلاکت و فساد بسیار به هم نزدیک است، راغب اصفهانی در ذیل این واژه مینویسد:الثُّبُور: الهلاك و الفساد(راغب اصفهانی، 1412، ج 1، ص 171). ثبور یعنی نابودی و فساد.الدَّخَلُ: كناية عن الفساد و العداوة المستبطنة، كالدّغل( راغب اصفهانی، 1412 ، ج 1، ص309). دَخَل کنایه از فساد و دشمنی پنهانی و درونی است؛ مانند حیله و نیرنگ.در فرهنگی دیگر آمده است: الدخل: فالظاهر انّه في الأصل صفة كحسن بمعنى ما يدخل من الخارج في شيء و هو في الأغلب زائد عارض للشيء، من عيب و نقص و زيادة.تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ(النحل/ 92)(مصطفوی، 1360 ، ج 3، ص 185). و اما دَخَل ظاهر برآن است که این کلمه در اصل یک صفت است؛ مانند حَسَن. به معنای آنچه که از خارج وارد چیزی میشود و غالباً چیزی اضافه و عارض بر شیء است؛ از نوع عیب، نقص و زیادی. خدای تعالی می فرماید: اینگونه مباشید که قسم های خود را برای فریبکاری یکدیگر و فساد بکار گیرید.این واژه به معنای زشتی در عمل و گفتار و خروج از حق و اعتدال است. در زبان فارسی به جای کلمه فحشاء، فساد و به جای فاحشه، فاسد به کار میرود. در زبان عربی و زبان قرآن نیز میان این دو واژه، مانند همین نسبت برقرار است.الفحش: معروف، و الفحشاء: اسم للفاحشة. و أفحش في القول و العمل و كل أمر: لم يوافق الحق فهو فاحشة. و قوله تعالى:إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ(نساء/ 19)(فراهیدی، 1410، ج3، ص 96). فحش معروف و شناخته شده است و فحشاء اسم است برای زن زشتکار. و فعلِ زشتکاری کرد؛ در مورد گفتار و کردار می آید. و هر چیزی که موافق حق نباشد؛ فاحشه است. خدای تعالی میفرماید: مگر آن که(زنان) مرتکب زشتکاری آشکار شوند.كلُّ سوءٍ جاوَز حدَّهُ فهو فاحِشٌ(طریحی، 1375، ج 4، ص 147). هر بدی که از حد خودش خارج شود، فاحش و زشتکاری است.این واژه چه از ریشه عَثَی و چه عَیَثَ باشد؛ به معنای فساد است. در قرآن کریم آمده است: وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدينَ(بقره/60) و در زمین به فساد نپردازید.عثي يعثى في الأرض عثياً و عثياناً: أفسد. عيث: عاث يعيث عيثاً. أي: أسرع في الفساد. تقول: إنك لأعيث في المال(طریحی، 1375، ج 2، ص321). از ریشه عثی، دو مصدر دارد: عثیاً و عثیاناً: به معنای فساد ایجاد کرد. و از ریشه عیث، مصدرش عیثاً است؛ به معنای شتاب در انجام فساد. چنانکه گویی: تو در مال فساد میکنی.البَوَار: فرطُ الكساد: و لمّا كان فرط الكساد يؤدّي إلى الفساد كما قيل: كَسَدَ حتى فَسَدَ؛ عُبّرَ بالبوار عن الهلاك. يقال: بَارَ الشيء يَبُورُ بَوَاراً و بَوْراً. قال عزّوجل:تِجارَةً لَنْ تَبُورَ(الفاطر/ 29)(راغب اصفهانی، 1412، ج 1، ص152). بوار معنايش شدت کساد است. و چون كساد موجب فساد است؛ چنانکه گويند: كسد حتّى فسد؛ لذا از هلاكت به بوار تعبير شده است. خداوند متعال میفرماید: تجارتی که هرگز زیان و زوال نخواهد یافت.گذشته از کلماتی که مترادف فساد هستند، برخی کلمات در فرهنگ قرآن وجود دارد که اهل لغت بطور واضح آن ها را در کنار فساد قرار نداده اند اما با اندک تأملی میتوان دریافت که معنا و عملکرد مفهومی این واژگان تا چه اندازه به فساد نزدیک است. به همین دلیل این واژگان را نیز در ذیل همین عنوان بیان می داریم.السَّرَفُ: تجاوز الحدّ في كلّ فعل يفعله الإنسان. وَ أَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحابُ النَّار(الغافر/ 43) أي المتجاوزين الحدّ في أمورهم(راغب اصفهانی، 1412، ج 1،ص 407). سرف یعنی زیاده روی انسان از حدّ، در هر کاری که انجام می دهد. خداوند می فرماید: و اسرافکاران اهل آتش جهنم اند. اسرافکاران یعنی کسانی که در کارهای خود زیاده روی میکنند.طریحی می گوید: قوله تعالى: وَ لا تُسْرِفُوا(الأنعام/141) الإسراف: أكل ما لا يحل. و قيل: مجاوزة القصد في الأكل مما أحل الله. و قيل: ما أنفق في غير طاعة الله تعالى و في حديث الأصبغ بن نباتة عن أمير المؤمنين (ع) للمسرف ثلاث علامات: يأكل ما ليس له و يشتري ما ليس له و يلبس ما ليس له. در آیه 141 سوره انعام که خداوند متعال میفرماید: اسراف نکنید. اسراف، به معنای خوردن چیزی است که حلال نباشد. و گفته شده: تجاوز از اعتدال است؛ در خوردن آنچه که خداوند حلال کرده است. و نیز گفته اند: به معنای انفاق در راهی،جز راه اطاعت خداوند است. و در روایت اصبغ بن نباته از امام علی(ع) آمده است: شخص اسرافکار سه نشانه دارد؛ آنچه را که متعلق به او نیست؛ میخورد؛ خریداری میکند و میپوشد(طریحی، 1375، ج5، ص 69).الظُّلْمُ يقال في مجاوزة الحقّ الذي يجري مجرى نقطة الدّائرة، و يقال فيما يكثر و فيما يقلّ من التّجاوز، و لهذا يستعمل في الذّنب الكبير، و في الذّنب الصّغير( راغب اصفهانی،1412، ج 1، ص 537). ظلم یعنی خروج و تجاوز از حقی که دائر مدار یک محیط است. و به هرگونه تجاوز از حق، ظلم گفته میشود؛ چه کم باشد چه زیاد. و به همین دلیل هم به گناه بزرگ و هم به گناه کوچک، ظلم گفته میشود.الظُّلْمُ: وَضْع الشيء في غير موضِعه(ابن منظور، 1414، ج12، ص 373). ظلم، قرار دادن شیء در غیر مکان آن است.فصل اول: کلیات پژوهش... 11-1- فساد ...21-2- اداره31-3- فساد اداری .31-4- واژگان مترادف فساد در قرآن و حدیث.. 41-5- مفهوم اصطلاحی فساد اداری در قرآن و حدیث.. 81-6- فساد اداری، تخلف اداری و جرم اداری.. 91-7- فساد اداری، ماهیت قانونی یا اخلاقی؟. 101-8- نسبت دین و فساد اداری.. 111-9- پیشینه فساد اداری.. 121-10- سابقه پژوهش های انجام شده131-11- ضرورت انجام پژوهش.. 161-12- اهداف پژوهش.. 171-13- سوالات پژوهش.. 171-14- روش انجام پژوهش.. 181-15- محدودیتهای پژوهش.. 18فصل دوم: حوزه های مطالعه فساد اداری و انواع آن. 19مقدمه. 202-1- حوزه های مطالعه فساد اداری.. 202-1-1- حاکمیت.. 202-1-2- اصلاحات اجتماعی.. 212-1-3- مصادیق فساد اداری.. 252-1-3-1- ارتشاء. 252-1-3-2- اختلاس.. 292-1-3-3- قبیله گرایی.. 312-1-3-4- تقلب و تزویر. 342-1-3-5- اسراف.. 372-1-4- مصادیق مفسدان اداری.. 382-2- انواع فساد اداری.. 422-2-1- فساد تصادفی- فساد نظام مند. 432-2-2- فساد خرد- فساد کلان. 442-2-3- فساد سیاه- فساد خاکستری- فساد سفید. 442-2-4- فساد سیاسی.. 442-2-5- فساد اقتصادی و مالی.. 452-3- بررسی انواع فساد اداری در قرآن و حدیث.. 452-3-1- فساد فردی و تصادفی در مقابل فساد سازمان یافته و نظام مند. 462-3-2- فساد خرد- فساد کلان. 482-3-3- فساد سیاه- فساد خاکستری- فساد سفید. 502-3-4- فساد سیاسی.. 522-3-5- فساد اقتصادی و مالی.. 56فصل سوم: عوامل پدید آورنده فساد اداری.. 59مقدمه. 603-1- عوامل فساد اداری در مطالعات مدیریت.. 603-2- عوامل فساد اداری از دیدگاه قرآن و حدیث.. 643-2-1- عوامل شخصی.. 643-2-1-1- تأمین نیازهای زیستی.. 653-2-1-2- کسب منزلت و قدرت.. 683-2-1-3- فزون خواهي و رفاه طلبي.. 713-2-1-4- فقدان ايمان و عدم التزام به اصول شرعي.. 743-2-2- عوامل اقتصادي.. 763- 2-3- عوامل فرهنگي و اجتماعي.. 813-2-4- عوامل قضايي.. 863-2-5- عوامل سياسي و اداري.. 88فصل چهارم:راهکارهاي مقابله با فساد اداري.. 94مقدمه:954-1- راهکارهاي مبتني بر اخلاق. 964-1-1- اخلاق فردي.. 964-1-2- اخلاق اجتماعي.. 1004-2- راهکارهاي مبتني بر قانون. 1054-2-1- راهکارهاي سياسي و اداري.. 1064-2-1-1- تعادل در عدم تمرکز اداري.. 1064-2-1- 2- اصلاحات ساختاري.. 1084-2-1-3- برکناري عناصر فاسد. 1094-2-1-4- دقت درگزينش کارگزاران. 1114-2-1-5- برخورداري مديران از قدرت مرجعيت.. 1134-2-1-6- حفظ شئون و ارتقاء منزلت کارکنان. 1144-2-1-7- برقراري نظام تشويق و تنبيه مناسب.. 1164-2-1-8- نظارت و بازرسي.. 1184-2-2- راهکارهاي اقتصادي.. 1204-2-3- راهکارهاي فرهنگي.. 1244-2-4- راهکارهاي قضايي.. 125نتیجه گیری.. 129منابع. 131چكيده انگلیسی........................................................................ 141