اگر آرزو می کنید که کاش اراده ی بیشتری داشتید و می توانستید استوار و با اعتماد به نفس تصمیم گرفته و دست به عمل بزنید، این نامه را حتما بخوانید.اين كتاب دقیقا به سبک یک کتاب حل المسائل گام-به-گام، تنبلی و تردیدهای شما را از بین خواهد برد و قدرت اراده ی شما را دوباره زنده خواهد کرد. خواننده ی عزیز آیا تا حال شده تصمیم به انجام کاری بگیرید، کاری که واقعا مهم باشد، اما خود را ناتوان از انجام آن حس کنید، و یا اگر حتی شروع کردید، پس از مدتی آن را رها کنید؟آیا شده که بدانید دقیقا برای رسیدن به هدفتان چه باید بکنید، اما اراده ی کافی برای شروع و استمرار آن را نداشته باشید؟فکر می کنید که در حال حاضر میزان بهره وری کاریتان بالا است؟آیا از وقتتان کاملا مفید استفاده می کنید؟ آیا هر روزتان با روز قبل متفاوت است و یا تکرار بیشتر عاداتی است که دیروز انجام داده بودید؟با این سوالات می خواهم شما را آماده ی شنیدن واقعیت مهمی بکنم. واقعیتی که اکثر انسانها از آن غفلت می کنند. من فکر نمی کنم که مشکل شما "کوچک فکر کردن" باشد. احتمالا شما قابلیت های زیادی را برای خودتان متصور هستید، شایستگی های خود را باور دارید و اهداف بزرگی نیز در سر دارید. اما زمانی که باید دست به عمل بزنید، شاید خود را کم توان از ادامه ی راه می یابید.به عبارت دیگر قادر نیستید که تمام قدرت اراده ی خود را به کار گیرید و مسیر رسیدن به موفقیت را تا انتها طی کنید. در حال حاضر کتاب های زیادی در زمینه ی موفقیت منتشر شده اند که شما را تشویق به داشتن اهداف بزرگ و رویاهای بزرگتر می کنند. اما سوال من از شما این است: تا حال چقدر توانسته اید آن اهداف بزرگ و رویایی را تبدیل به واقعیت کنیدچه چیزی مانع پیشرفت شما می شود؟اگر شما می دانید که چه می خواهید، احتمالا می دانید که باید شرایط فعلی خود را تغییر دهید. باید زندگی خود را بهتر کنید. باید عادت های خود را عوض کنید. برای بالا بردن بهره وری و رسیدن به اهدافتان نمی توانید این قدر با وقت عزیزتان دست و دلباز باشید! عمر شما کوتاه است و شاید بهترین قسمت آن تا همین الان سپری شده. پس هر تصمیمی که از هم اکنون برای آینده ی خود می گیرید و هر قدمی که بر می دارید به دقت و با جزییات شمرده می شود. حتی کوچکترین تلاش شما اهمیت پیدا می کند.و من آمده ام که به شما کمک کنم تا قدرت اراده ی خود را بسازید. البته به عبارت دقیقتر اول آن را خراب کنید و بعد بسازید!! چون مثل خیلی از چیزهای دیگر، اگر سیستم باورهای شما درباره خودتان بد ساخته شده باشد، اصلاح کردن آن نیز سخت خواهد بود. پس از شما می خواهم تا به دقت این نامه را بخوانید و روی نکات آن فکر کنید. همانطور که گفتم هر چه از این به بعد انجام دهید، به دقت شمرده می شود، پس نباید دیگر وقت را از دست بدهید.اگر شما اراده ی کافی برای تغییر دادن خود ندارید و یا به سادگی تلاش های خود را در نیمه راه ول می کنید، باید اول بدانید که چرا قدرت اراده تان را از دست داده اید. من مطمئنم که شما مطلقا بی اراده نیستید. هر چه قدر هم از دست خودتان شاکی و افسرده باشید، همچنان مقداری از اراده در شما وجود دارد که برای انجام کارهای روزمره و وظایفتان از آن استفاده می کنید. اما از آنجا که مقدارش کم است، ناراضی هستید و می خواهید بیشتر شود. بسیار خوب، این را کاملا می فهمم.اگر سطح اراده ی شما پایین است و ثابت نیست، دلیل اصلی آن این است که شما ناخواسته مقدار زیادی از اراده ی خود را در طی روز هدر می دهید. به عبارت دیگر شما عادات خاصی را در طی روز دارید که شما را از اراده تخلیه می کند، ذهنتان را مغشوش می سازد و شفافیت را از شما می گیرد. در نتیجه زندگی برای شما اتفاق می افتد بدون آنکه بتوانید سهم بزرگی در آن ایفا کنید و عملا سرنوشت خود را تعیین کنید. اجازه دهید ببینیم که اراده ی بیشتر را اصلا برای چه نیاز دارید؟ این ها فقط چند مثال ساده بود. ما به اراده نیاز داریم چون بعضی از اوقات در زندگی باید تصیمات فوری بگیریم و بلافاصله انجام دهیم. بعضی از اوقات باید خلاف جهت آب شنا کنیم تا به مقصد برسیم. بعضی از اوقات باید تنها وارد دنیای جدیدی شویم و نیاز به اعتماد به نفس داریم. آدم های با اراده، اعتماد به نفس بالاتری هم دارند، و کسانی که اعتماد به نفس بالاتری داشته باشند قاعدتا شادترند. پس داشتن قدرت اراده ی بالا شاید بهترین ثروتی باشد که شما بتوانید در خود جمع کنید.چرا تقویت اراده کار دشواری است؟می خواهم اول محیطی را تصور کنید که در آن همه پُراراده هستند. آیا جایی به نظرتان می رسد؟ اجازه دهید کمکتان کنم. فرض کنید که در حال گذراندن یک دوره ی آموزشی در ارتش یا پلیس باشید. یک دوره که در آن باید قدرت جسمانی بالایی کسب کنید، به خودتان مسلط باشید و هر زمان که ترسیدید به جای عقب نشینی، به جلو بتازید! البته آموزش های نظامی به همین سادگی که من توصیف می کنم نیستند، اما این فقط یک مثال است و می خواهم نکته اصلی آن را دریافت کنید.برای اینکه این افراد دایما بتوانند پُراراده و آماده ی عمل باشند، باید مدت زمانی طولانی، در یک محیط نسبتا جدا شده از جمع، آموزش ببینند. آنها نمی توانند وقت خود را صرف تماشای کارتون و سریال کنند. بعد از پایان روز شاید بهترین کاری که می توانند انجام دهند آن باشد که مطلقا استراحت کنند تا بتوانند برای روز سخت بعدی آماده شوند. اما این روش، احتمالا به درد من و شما نمی خورد. ما انسانهای عادی هستیم و مشغله های روزمره ی خود را داریم. ما نمی توانیم کل روز خود را صرف تمرین برای المپیک یا ماموریت نظامی کنیم. همچنین ما دلبستگی های عاطفی خاصی با اطرافیانمان داریم که جدایی و انزوا از آنان را برای ما سخت می کند. به همین خاطر است که اکثر افرادی که خود را بی اراده می دانند، برای تا ابد خود را بی اراده می دانند. منظورم این است که هیچ امیدی به تغییر خود ندارند. از آنجا که قادر نیستند خیلی از داشته ها و آسایش خود را رها کنند پس نمی توانند باور کنند که قدرت کافی برای تغییر و تحول خود را دارند.