عنوان: مبانی نظری و پیشینه تحقیق راهبردهاي حل مسألهفرمت فایل: wordتعداد صفحات: 38توضیحاتبنا به تعريف، وقتي يادگيرنده با موقعيتي روبرو ميشود كه نميتواند با استفاده از اطلاعات و مهارتهايي كه در آن لحظه در اختيار دارد به آن موقعيت سريعا پاسخ دهد يا وقتي كه يادگيرنده هدفي دارد و هنوز راه رسيدن به آن را نياموخته است، ميگوئيم با يك مسئله[1] روبرو است. با توجه به تعريف مسئله، ميتوان حل مسأله[2] را به صورت تشخيص و كاربرد دانش و مهارتهايي كه منجر به پاسخ درست يادگيرنده به موقعيت يا رسيدن او به هدف مورد نظرش ميشود تعريف كرد.بنابراين، عنصر اساسي حل مسأله كاربست دانشها و مهارتهاي قبلا آموخته شده در موقعيتهاي تازه است. به همين سبب در طبقهبندي انواع يادگيري (بلوم و همكاران، 1956) حل مسأله در طبقه كاربستن آمده است. در نظريه گانيه[3] (1985) حل مسأله يادگيري قاعده سطح بالاتر نام گرفته است. طبق اين نظريه، يادگيرنده از تركيب قاعدههاي مسئله قاعدههاي سطح بالاتري درست ميكند كه اين خود منجر به حل مسأله ميشود. بنابراين، در حل مسأله، يادگيريهاي قبلي فرد، به ويژه قواعد يا اصولي كه قبلا آموختهاند، بايد به طريقي تازه با هم تركيب شوند. به عنوان مثال، فرض كنيد يادگيرنده در درس جبر براي بار اول با مسئله زير روبرو ميشود:براي حل كردن اين مسأله بايد دو قاعده يا دو اصل زير را درباره اين مسئله قبلا آموخته باشد:اصل اول: ضرب يك عدد n يعني جمع آن عدد با خودش n دفعهاصل دوم: هر عدد به توان r يعني ضرب آن عدد در خودش r دفعهبعد از تركيب اين دو اصل، اصل بالاتري به صورت زير به دست ميآيد:اصل سطح بالاتر، براي ضرب دو عدد مشابه با نماهاي مختلف در يكديگر، بايد آن دو عدد را به تعداد حاصل جمع نماهاي آنها در هم ضرب كنيم.11- Problem12- Problem Solving13- Gagneفهرست مطالب
مبانی نظری و پیشینه تحقیق راهبردهاي حل مسأله
عنوان: مبانی نظری و پیشینه تحقیق راهبردهاي حل مسألهفرمت فایل: wordتعداد صفحات: 38توضیحاتبنا به تعريف، وقتي يادگيرنده با موقعيتي روبرو ميشود كه نميتواند با استفاده از اطلاعات و مهارتهايي كه در آن لحظه در اختيار دارد به آن موقعيت سريعا پاسخ دهد يا وقتي كه يادگيرنده هدفي دارد و هنوز راه رسيدن به آن را نياموخته است، ميگوئيم با يك مسئله[1] روبرو است. با توجه به تعريف مسئله، ميتوان حل مسأله[2] را به صورت تشخيص و كاربرد دانش و مهارتهايي كه منجر به پاسخ درست يادگيرنده به موقعيت يا رسيدن او به هدف مورد نظرش ميشود تعريف كرد.بنابراين، عنصر اساسي حل مسأله كاربست دانشها و مهارتهاي قبلا آموخته شده در موقعيتهاي تازه است. به همين سبب در طبقهبندي انواع يادگيري (بلوم و همكاران، 1956) حل مسأله در طبقه كاربستن آمده است. در نظريه گانيه[3] (1985) حل مسأله يادگيري قاعده سطح بالاتر نام گرفته است. طبق اين نظريه، يادگيرنده از تركيب قاعدههاي مسئله قاعدههاي سطح بالاتري درست ميكند كه اين خود منجر به حل مسأله ميشود. بنابراين، در حل مسأله، يادگيريهاي قبلي فرد، به ويژه قواعد يا اصولي كه قبلا آموختهاند، بايد به طريقي تازه با هم تركيب شوند. به عنوان مثال، فرض كنيد يادگيرنده در درس جبر براي بار اول با مسئله زير روبرو ميشود:براي حل كردن اين مسأله بايد دو قاعده يا دو اصل زير را درباره اين مسئله قبلا آموخته باشد:اصل اول: ضرب يك عدد n يعني جمع آن عدد با خودش n دفعهاصل دوم: هر عدد به توان r يعني ضرب آن عدد در خودش r دفعهبعد از تركيب اين دو اصل، اصل بالاتري به صورت زير به دست ميآيد:اصل سطح بالاتر، براي ضرب دو عدد مشابه با نماهاي مختلف در يكديگر، بايد آن دو عدد را به تعداد حاصل جمع نماهاي آنها در هم ضرب كنيم.11- Problem12- Problem Solving13- Gagneفهرست مطالب